دكتر كاوه احمدي علي آبادي
عضو هيئت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز
مسأله تنها آن نيست كه اقتدارگريان و نيروهاي امنيتي و سپاهي و رسانه هاي رسمي حكومتي در مواجه با مردم، كنش ها و واكنش هايي صورت مي دهند كه با تبعاتي درست عكس انتظارشان روبرو مي شوند و شكست پياپي از دوم خرداد تاكنون مبرهن ترين شاهدش است كه از آن زمان تاكنون هر بار از طيفي دفاع كردند و به طيفي حمله بردند به اميد آن كه مردم و افكار عمومي را با خود همراه سازند، اما نتيجه انتخابات، درست عكس آن شد و مردم به دهان اين ها نگاه مي كنند تا درست به طيف مقابل شان رأي دهند؛ كه علاوه بر آن، مسأله اين است كه حتي رهبران نمادين و طرفداران رسمي جنبش سبز نيز دركي درست از مبارزات مسالمت آميز ندارند.
اين كمدي موقعي جالب تر مي شود كه هر طيف بدون اين كه بدانند، كارهايي مي كنند كه درست آن بود كه طرف مقابل شان انجام دهد و درحقيقت اشتباهات يكديگر را جبران مي نمايند. بامزه ترين و حتي اساسي ترين شان اقدام اخير حكومت در 9 دي امسال بود كه جنبش سبز را جاني دوباره بخشيد! چون جنبش سبز پس از جنبش رنگين كمان اقوام ايران زمين و موج بنفش انتخاباتي اخير كه همان مطالبات جنبش سبز را اينبار به شكل و با طيفي جديد و از درون حاكميت دنبال مي كرد، مي رفت كه در غبار زمان در خاطره ها كمرنگ شود، اما طيف اقتدارگرا با چنين سر و صدايي كه راه انداخت، ثابت كرد كه جنبش چون زخمي كهنه دوباره زنده شده است و بزرگترين دليل اش نيز همين داد و فريادهاي اقتدارگرايان است كه ميزان بلندي صداي جيغ هايشان، خود گواهي بر آن است كه دقيقاً تا كجاي شان دارد مي سوزد. آن درد زماني شديدتر شد و در 9 دي امسال نمود يافت كه اقتدارگرايان كم كم دارند مي فهمند كه در انتخابات اخير چه ضربه اي خوردند و ابعاد مختلف شكست شان را به تدريج درمي يابند؛ و قدرت نرم يعني اين. درضمن، با تكرار فرياد زخم هاي جنبش سبز، اقتدارگريان ثابت كردند كه هنوز از آن بحران نگذشته اند و در بحران آن هنوز گيرند، اما مردم با خلق موج بنفش انتخاباتي نشان دادند كه با آن كه جنبش سبز برايشان زنده است، اما در آن وانمانده اند و از آن گذشته اند، با امواج و جنبش هاي بعدي.
همگان خوب مي دانيم، در دلقك بازي روز 9 دي چهار سال پيش كه حكومت نيروهاي نظامي و شبه نظامي اش را با لباس شخصي به خيابان ها ريخت تا به عنوان مردم عادي ارزيابي شوند، جنبش پايان نيافت و علاوه بر چند تظاهرات خياباني و بعضاً در سكوت در روزهاي بعدي و تداوم شعارهاي شبانه در پشت بام ها، با شروع بهار عربي و فراخوان رهبران نمادين جنبش سبز بود كه دوباره كابوس هاي كودتاگران را براي شان زنده كرد، باز تظاهرات انجام شد و شدت زلزله آن در روز بعد در مجلس حكومتي كاملاً احساس شد و پس از آن بود كه رهبران نمادين جنبش سبز را به تدريج به حبس خانگي بردند و اساساً 9 دي تاريخ اتمام تظاهرات خياباني جنبش سبز نبود. بماند كه سوءاستفاده از باورهاي مذهبي مردم و معكوس جلوه دادن راه حق و باطل و به خصوص كشتار طرف مقابل، يك رفتار يزدي ديگر در عصر عاشورا بود؛ چون آقايان بي سواد نمي دانند كه اتفاقاً يزيد نيز قيام امام حسين و يارانش را فتنه خواند، اما پس از شهادت امام حسين، لباس مشكلي پوشيد و مدعي شد كه او نيز عزادار است و خواهان اين كشتار نبوده است! اما امسال برگزاري خلوت سالگرد 9 دي آن هم پس از اين همه تبليغ رسانه اي، به طوري كه مجبور شدند مراسم را به سبب جمعيت اندك حضار تعطيل كنند، نشان داد كه آنان اينك پس از چهار سال همان مزدوران شبه نظامي لباس شخصي پوشيده گذشته را نيز از دست داده اند و ديگر پشت شان ندارند. اين پديده كه از چشم رسانه هاي خارج از كشور و حتي اصلاح طلب به دور مانده، شكاف و ريزش عظيمي است كه در درون حسينيه ها و مساجدشان روي داده است و نزد همان خودي هاي شان، نقاب از چهره شان افتاده و كوس رسوايي شان جار زده شده است؛ اين “كنش خاموش”، اما گسترده طيف مسجدي و منبري ها كه ديگر در هر فراخوان رژيم حاضر نمي شوند، كاملاً براي عمال رژيم مبرهن شده و به همين سبب است كه از تريبون خيمه شب بازي روزهاي جمعه مدام فرياد مي زنند كه تنها مانده ايم و بصيرت تان را افزايش دهيد.
اما سوي ديگر اين ماجرا، طيفي در درون جنبش سبز و اصلاحات هستند كه خود را به مبارزات مسالمت آميز پايبند مي دانند، اما مهمتر از تاكتيك هايش، روح مبارزه منفي را درك نكرده اند. اصرار دارند كه حكومت، رهبران نمادين جنبش سبز را آزاد كند! اگر آنان آزاد شوند كه بحران سبز حكومت پايان مي يابد! مبارزه منفي اصلاً بدنبال بحران سازي براي حاكميت از طريق همين دستگيري هاست. به همين سبب، در هند كه مهد اين نوع مبارزه است، رهبران مبارزه منفي كاري مي كنند تا دستگير شوند و حكومت را تهديد مي كنند حتي پس از پايان حصرشان، زندان را ترك نخواهند كرد. چون مبارزه منفي كه از طريق اشغال كشور و نهادهايش پيروز نمي شود، مبارزه منفي از طريق بحران سازي هاي است كه خواسته هايش را بر حاكميت تحميل مي كند و غرض از تظاهرات يا اعتصابات در مبارزه منفي همين بحران سازي است و اگر رهبران و مبارزان آزادانه در خانه هايشان باشد، كه ديگر بحراني براي حاكميت نخواهد بود و مبارزه منفي خاتمه مي يابد! حضور رهبران نمادين جنبش سبز (با آن سابقه انقلابي در پيش و پس از انقلاب و پست هاي حكومتي) در حصر و حتي رفع صلاحيت مطرح ترين انقلابيون و حكومتي هاي رژيم (كه برخي رسانه هاي خارج از كشور تيتر زدند: ممدي نبودي ببيني، فلاني و فلاني رد صلاحيت گشته)، خود بزرگترين چالش براي حكومت است. حكومت چون اين چالش ها را نشناخت و نتوانست حل كند، با غافلگيري بنفش انتخاباتي، دولت و شوراها را باخت و اگر آن نزد افكار عمومي حل شده بود، چنين طيفي از مردم به كانديداهايي رأي نمي دادند كه وعده تعقيب مطالبات جنبش سبز را داده بودند. خوب دقت كنيد؛ مبارزات منفي و مسالمت آميز نه تنها در روش موردنظر كسب تغييرات كه در اهداف تغييرات نيز با مبارزات مسلحانه و با زور متفاوت اند. طرفداران مبارزات مسلحانه و خشونت آميز با تسخير يك مكان و پست هاي قدرت، عقيده دارند كه پيروز مي شوند. اما طرفداران مبارزه منفي و مسالمت آميز عقيده دارند، با تعويض اشخاص و پست ها چه بسا چيزي تغيير نمي كند (همان گونه كه در انقلاب 57 ديديم كه حتي بدتر شد) و با تغيير كنش ها و منش هاست كه تغيير روي مي دهد و حتي اگر نوكران تان را بر سر مسئوليتي بگذاريد كه روش كنش و واكنش هاي صحيح و مدني را نياموخته باشند، فردا به دشمن تان بدل مي شوند، اما چه بسا با روش هاي مسالمت آميز بتوانيد حتي دشمن تان را وادار يا متمايل به همان كاري كنيد كه تا ديروز از پس فرزندتان برنمي آمد و مطالبات و حقوق تان را از آن طريق تأمين كنيد. امروز مطالبات جنبش سبز، نه فقط در ميان مردم، كه از درون حاكميت دنبال مي شوند و اقتدارگرايان حتي حسينيه ها و مساجد را باخته اند: به اين مي گويند يك پيروزي مسالمت آميز، با كمترين تاوان. و اگر كسي شك دارد، كافي است به سوريه و ليبي امروز نگاه كند تا تفاوت عيني اين دو نگاه از “پيروزي” را دريابد كه در آنجا با كشتار و ويراني بسيار هنوز مطالبات مردم تأمين نشده و روي هواست، اما ما در ايران در همين مدت كوتاه در عرصه هاي داخلي و خارجي داريم ميوه مطالبات مان را مي چينيم؛ از كنار زدن كودتاگران 88 پس از چهار سال گرفته تا عدم تكرار تقلب انتخاباتي در انتخابات اخير توسط حكومت از ترس خيزش جنبشي ديگر، تا توافق مذاكرات ژنو در خارج و دستاوردهايش براي معيشت مردم تا برخورد با مفت خوران حكومتي در داخل و جنگ گرگ ها با يكديگر، و مهمتر از همه، رژيم ايران كه با شعارهاي دفاع از فلسطين، نزد اعراب وجه اي براي خود كسب كرده بود كه از دور تصور مي شد كه آزادي خواه است، با جنبش سبز و سركوب مردمش و انعكاس اش در رسانه هاي جهان، نقاب از چهره مزورانه اش افتاد كه آن به همراه اقدامات كودكانه و جنايت بارش در سوريه و عراق موجب شدند تا بهار عربي را هم ببازند، و جنبش سبز در تاريخ به عنوان پرچمدار جنبش هاي اخير منطقه و الگويي براي بهار عربي شناخته و ثبت شد، و البته دستاوردهاي ديگري هم هستند كه در راه اند؛ چون بازي هنوز تمام نشده است.
مشكل ديگري نيز كه برخي از مدافعان مبارزه مسالمت آميز در ايران دارند، عدم درك درست از رهبري يك مبارزه بدون خشونت است. رهبران مبارزه بدون خشونت دغدغه مطالبات مردمي و حقوق انساني را دارند، نه حفظ نظام و حكومت! اين دوگانگي در زماني كه اصلاح طلبان در قدرت نيز بودند، برخي دچارش بودند و در حالي كه صبح در جلسه شوراي امنيت ملي، مجوز دخالت نهادهاي امنيتي در كوي دانشگاه را امضاء كرده بودند، بعد از ظهر مي آمدند و با مشتي گره كرده براي همان دانشجوياني كه قرار بود با دستورشان سركوب شوند، سخنراني مي كردند!؟ اينان بسيار سعي كردند تا پس از در حصر رفتن رهبران نمادين جنبش سبز، آن را آرام به پراكينگ تاريخ انقلاب ببرند، كه خوشبخاته با اقداماتي كه اقتدارگرايان انجام دادند، موفق نشدند و سركوبگران بدون آن كه بدانند موجب شدند (به همين خاطر مي گويم كه هر طيفي بدون آن كه بداند، مكمل ديگري مي شود) جنبش سبز در كنار ساير رنگين كمان هاي جنبش ايران زمين همچنان زنده و زاينده بماند و بازي نيز همچنان ادامه يابد.