دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)
مایه خرسندی است که قدرت های بزرگ جهانی همچون گذشته از آن درایت لازم برخوردارند که سیاستمداران کوچک منطقه ای نمی توانند آنان را به درگیری نظامی و جنگ بکشانند و این بینش و رفتار مسئولانه ای است که برای صلح جهانی علارغم پایداری اختلافات بدان نیازمندیم. یارگیری سریع حزب الله لبنان و مقامات رژیم ایران با رفتن به روسیه و صدور اعلامیه مشترک به خوبی حکایت از نیات شان داشت که خوشبختانه با آگاهی رسانی به موقع و درایت مقامات آمریکا و روسیه ناکام ماند.
اعلامیه پخته وزیر دفاع آمریکا درباره واکنش دوباره به هر حمله شیمیایی دیگر توسط اسد و همزمان عدم تغییر استراتژی آمریکا پیرامون سوریه، بخشی از این پازل تکمیلی بود. همین طور عدم وضع تحریم های جدید علیه روسیه نیز برای حل مسائل و رخدادها نه تنها مفید که ضروری بود. با این وجود، اعلامیه ای که از روسیه می خواست یا ایالات متحده یا اسد را برگزیند، از آن جامعیت لازم برخوردار نبود. چرا؟ جدای از این که قدرت های جهانی در عمل هیچ کدام به این منطق “یا با ما یا بر علیه ما” –خوشبختانه- توجهی نشان نمی دهند؛ مهم تر از آن، چنین درخواستی حتی اگر توسط روسیه انجام هم شود، به حل بحران سوریه نه تنها کمک نمی کند که آن را به مسیر غلطی می کشاند. با فرض این که روسیه به جمع آمریکا و متحدانش در سوریه بپیوندد، چه می شود؟ روسیه می شود یک متحد در کنار سایر متحدان ائتلاف بر علیه اسد، در نتیجه تأثیر و برش کلام و طنین عملش را بر روی اسد از دست می دهد، اسد هم به ایران بیشتر نزدیک می شود و نفوذ ایران در سوریه افزایش می یابد. به عبارتی، نتیجه ای معکوس برای استراتژی ما دارد. اگر بر این نظرید که با کنار کشیدن روسیه از حمایت اسد، به راحتی از طریق نظامی می توان اسد را برکنار کرد؛ باید از خود بپرسید آن گاه بازی چگونه تغییر می کند؟ قرار است با داعش و القاعده دولت ائتلافی تشکیل دهیم؟! تشکیل هر دولت ائتلافی با رزمندگان کنونی در سوریه که علیه اسد می جنگند، حتی اگر شدنی نیز گردد، یعنی پیکان حملات داعش و القاعده از متحدان اسد می چرخد و به سوی دولت ائتلافی کشیده می شود و جنگی بی پایان با تروریست های سراسر جهان تداوم می یابد. در حالی که اینک چون اسد در قدرت است، نبرد داعش (در برخی از قسمت های سوریه) و القاعده (در همه جای سوریه) با حزب الله لبنان، سپاه قدس و شبه نظامیان عراقی شان تداوم داشته و دارد و این برای آن جانیان بازی دو سر باخت و برای ما بازی دو سر برد است. علاوه بر آن، با سقوط اسد و افتادن دمشق به دست دولت دست نشانده ائتلاف و غرب، رژیم ایران از مهلکه سوریه می گریزد و دولت ائتلافی غرب به مهلکه می افتد. ما تاکنون موفق شدیم بدون این که حتی یک نفر از اپوزیسیون ایران کشته شود، یک “مجازات دقیق و بی ترحم” نسبت به بالاترین کادرهای سپاه قدس و سپاه پاسداران رژیم ایران (کسانی که در سرکوب مخالفان از 18 تیر 1378 تا قیام پس از انتخابات 88 حتی نقشی مستقیم داشتند)، نیروهای زبده نظامی رژیم ایران، حزب الله لبنان و شبه نظامیان عراقی مزدورشان اعمال کنیم و درهای دوزخ از سوریه و حتی بخش هایی از عراق به روی شان باز است. علاوه بر آن، هزینه سنگینی که رژیم ملاهای ایران بابت سر پا نگه داشتن اسد کرد، موجب ورشکستگی اقتصادی و زانو زدن در مقابل خواست جهانی برای خلع سلاح هسته ای شد که تندورهای رژیم ایران هنوز بابت آن در حال پارس کردن و اظهار ندامت و دلواپسی اند. تداوم جنگ سوریه با همین فرمان (روی کار ماندن اسد) یعنی یک بحران دیگر برای زمین زدن رژیم ملاها اینبار پس از خلع سلاح اتمی اش. مهم تر از همه، پایان نبرد در سوریه به معنی پایان جنگ نخواهد بود و هزینه آن حتی برای یک کشور توسعه یافته می تواند بحرانی جدّی ایجاد کند، چه رسد رژیم ورشکسته ملاهای ایران.
در نتیجه، راهکار ما در سوریه باید در جهت عکس باشد. روسیه نه تنها باید متحد اسد بماند که نفوذ آن در سوریه افزایش یابد تا نفوذ رژیم ایران کاهش یابد. مناطق شرقی و شمال شرقی که به کمک ارتش آمریکا مدام از داعش پس گرفته شده و به کنفدراسیون شمال سوریه می پیوندد. بخش هایی از سوریه در اختیار رزمندگان مورد حمایت ترکیه (در شمال و شمال غربی) و کشورهای عربی (در جنوب) است که در اختیارشان می ماند. روسیه بخش های ساحلی و شمال غربی و دمشق را پوشش می دهد. آمریکا باید از هر گونه حمله در این مناطق پرهیز کند. اما مناطق مرکزی و جنوبی که در اختیار حزب الله لبنان و سپاه قدس و مزدوران عراقی است، باید طی یک هماهنگی با روسیه، مورد هدف مداوم قرار گیرد (همان گوه روسیه با اسرائیل چنین قراردادی دارد). مناطقی از شمال غربی که القاعده حضور دارد، باید توسط روسیه و البته با هماهنگی با آمریکا مورد هدف قرار گیرد (لازم نیست دو طرف در حملات هم مشارکت داشته باشند؛ چون ارتباط شان با متحدان شان متزلزل نشود). در صورتی که به جز با داعش و القاعده، سایر طرف های درگیر در سوریه طی مذاکره با حمایت کشورهای حامی شان، به توافق آتش بس رسیدند، چه بهتر. این هدفی دست یافتنی است. آمریکا باید به همکاری ائلاف کرد- اقلیت شمال سوریه در جنگ با داعش و پاکسازی آن مناطق و تأمین نیازهای مردم و پناهندگان به آن مناطق به دولت محلی آنجا کمک کند و روی آنان به مثابه یک متحد استراتژیک بلندمدت حساب باز کرده و برایش برنامه ریزی کند. در صورتی که هر طرفی از سلاح شیمیایی استفاده کرد باید تاوان این جنایت جنگی اش را بپردازد و متحدان جهانی آن طرف، باید واکنشی نشان ندهند.
جایی که آمریکا باید تغییرات اساسی هم نظامی و هم سیاسی، با دستانی باز صورت دهد، کشور عراق است. تشکیلاتی که روی صحنه سیاسی عراق می بینید، بیش از آنچه به نظر می رسند وابسته و مزدور رژیم ایران اند. حضور رژیم ایران در عراق، نظامی نیست، بلکه امنیتی است و کارهای نظامی را با شبه نظامیان عراقی به شکلی نیابتی پیش می برد. وزارت کشور عراق رسماً در اختیار سپاه بدر است. سپاه بدر، باز رسماً شاخه ای از سپاه قدس ایران است که سال ها پیش از ساقط کردن صدام در ایران تشکیل شده بود و اینک مدیریت امنیت کشور در اختیار آنان است. مجلسی که می بینید طی یک انتخابات مضحک و با دستکاری آشکار سپاه قدس ایران سر کار آمده و نمایندگان واقعی مردم نیستند. آن تقلب توسط مالکی دست نشانده سپاه قدس، همان زمان با پیگیری اپوزیسیون آشکار شد که در مناطق خالی از سکنه مدعی رأی آوردن ائتلاف به اصطلاح “دولت قانون” شدند که آشکارا مواضع ضد آمریکایی دارند. انتخابات آتی نیز چون توسط وزارت کشور عراق، یعنی سپاه بدر صورت می گیرد، صد در صد با تقلب است. آیا آمریکا این همه هزینه -انسانی و مالی- در عراق کرده و کشور را از دست دیکتاتوری دیرینه حزب بعث عراق خارج کرده تا تعدادی رسماً مزدور ایران آن را به ارث ببرند!؟
باید دانست که راه حل در عراق با گام های آهسته به نتیجه نمی رسد، بلکه نیاز به یک خانه تکانی اساسی در آنجا دارید، اگر نمی خواهید عراق را به مزدوران ایران ببازید. باید “دولت نجات ملی” با “حمایت خودتان” در عراق تشکیل دهید که همچون دولت علاوی در گذشته، متحد شما و مخالف آشکار رژیم ایران باشد و پس از مدتی زمینه را برای یک انتخابات سالم و آزاد در ساختار فدرال فراهم آورد. ساختار نظامی که سر کار خواهد آمد، فدرالیته خواهد بود که علاوه بر ایالات (اقلیم ها) شیعی و سنی، اقلیم برای اقلیت ها نیز تشکیل شود. از استقلال کردهای اقلیم کردستان عراق –به مثابه یک کشور مستقل- حمایت کنید و روی آنجا بسان پایگاهی مطمئن برای خودتان حساب باز کرده و برایش برنامه ریزی کنید. این تغییرات برای تغییر زاویه تمامی جریانات به مسیری درست در عراق ضروری اند و گرنه تلاش های تان یا کم اثر خواهد بود یا منافع اش به جیب ملاهای ایران خواهد رفت. زمان اجرای تشکیل دولت نجات ملی و تغییرات مذکور با خودتان و استراتژیست ها و مهمتر از همه، ژنرال های کارکشته ای است که برای خاورمیانه برگزیدید. برای رسیدن به آینده ای روشن در منطقه، ما اینک نیاز به چنین “گزینش های جسورانه و تصمیماتی متحورانه” داریم تا تاریخ آن بدرستی رقم زده شود و گرنه همه چیز از دست خواهد رفت.
زنده باد دکتر کاوه
نظرات بسته است