دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)
آخرین تحولات در صفحه خاورمیانه نشان از تغییراتی اساسی در آن دارد؛ سوریه، عراق و حتی افغانستان.
در سوریه شاهدیم که پس از چند اصلاح کوچک در بازی ها به سرعت شرایط –مهمتر از همه، به نفع مردم (آتش بس و کمک رسانی به مردم و ایجاد تشکیلات محلی برای پاکسازی ویرانی ها و خدمات رسانی و بازسازی زیرساختها)، سپس به ضرر تروریست ها، بدون این که آن به افزایش نفوذ ایران منتهی شود، چرخش کرد. این نتایج شگرف که در نگاه نخست غیرقابل جمع در یک استراتژی به نظر می رسید، آن هم در صفحه سوریه که چندین سال کشتار و ویرانی هر روزه را تجربه می کرد و هر نوع راه حلی را آچمز کرده بود، اتفاقی رخ نداد.
استراتژیست های وزارت امور خارجه آمریکا در خاورمیانه اصلاً متوجه نبودند که کاهش حمایت روسیه از اسد، نه تنها منجر به بسط نفوذ سپاه قدس در سوریه می شود، که آن منجر به بدتر شدن اوضاع در آنجا می گردد. البته با توصیه هایی که به مقامات بالادست شان شد، به سرعت آن را تغییر دادند و آمریکا در عین موافقت با افزایش نفوذ روسیه در سوریه، طی یک تقسیم کار هماهنگ با روسیه، هم مناطق تحت نفوذ داعش را به شدت کاهش داد و هم مناطق تحت نفوذ گروه های تحت حمایت آمریکا و روسیه بسط یافتند. البته مناطق تحت نفوذ ارتش اسد نیز افزایش یافت که اکثراً مناطقی بود که تحت تسلط داعش و القاعده بودند و وضعیت مردم در آن مناطق به وضوح ناگوارترین شرایط در سوریه و حتی جهان بود که گرچه رژیم اسد، دموکرات نیست، ولی به وضوح وضعیت مردم زیر دست اش در همه زمینه ها از مردم زیر دست داعش و القاعده و در برخی زمینه ها از وضعیت مردم تحت لوای اسلام گرایان تندرو (زنان و اقلیت ها) بهتر است.
این در حالی بود که آخرین تحولات در وضعیت نیروهایی که از رژیم اسد حمایت می کردند، به سمت بسط نفوذ نیروهای تحت لوای رژیم ایران –طی نقشه ای حساب شده- می رفت. آخرین ترورهای نیروهای امنیتی و نظامی اسد در مناطق مرکزی سوریه، نه توسط رزمندگان مخالف اسد، بلکه توسط سپاه قدس و حزب الله لبنان طرح ریزی و اجرا شد. ترور شدگان کسانی بودند که با بسط نفوذ سپاه قدس و نیروهای شبه نظامی که از نقاط مختلف به سوریه فرستاده بودند، مخالف بودند. پس ما نیز طی یک حرکت طلایی خواستار بسط نفوذ نیروهای روس و کاهش نفوذ شبه نظامیان فرقه گرای رژیم ایران شدیم. خوشبختانه تصمیمات در روسیه بسیار سریع تر از آمریکا اتخاذ می شود و مانع از این می گردد که کار از کار بگذرد. نه تنها بسط نفوذ روسیه به نفع مردم و آتش بس های منطقه ای تمام شد –که شبه نظامیان تحت نفوذ رژیم ایران عملاً آتش بس های قبلی را نقض می کردند- که به ضرر داعش و کاهش نفوذ سپاه قدس نیز انجامید، در عین حالی که نیروهای کرد-عرب شمال سوریه نیز که تحت حمایت آمریکا و نیروهای ائتلاف هستند، به گسترش مناطق تحت نفوذ از طریق تصرف و آزادسازی مردم تحت جبر داعش و بردن آن زیر سیستم مدیریتی از مردم محلی که تاکنون نه فقط در سوریه که در هر منطقه ای که آمریکا در آن با حمله نظامی حاکمیت ها را ساقط کرده، موفق تر بوده است. چنان که ملاحظه می شود، تمامی تحولات مثبت در صفحه سوریه نه فقط با در نظر گرفتن و تغییر بازی یک بازیگر، که همزمان “بازی های همه طرف ها و مهمتر از همه برآیند آن بازی ها بود”. کاهش نفوذ رژیم ایران با اقدام های عملی و هماهنگی های چند طرف صورت گرفت، نه با سخنرانی پیرامون کاهش نفوذ ایران با تهدید لفظی و غیره.
البته باید این را هم بیافزایم که بخش بزرگی از این طرح ریزی با همکاری ژنرال های کارکشته آمریکایی صورت گرفته بود که توسط ترامپ مسئول تصمیم گیری درباره سوریه شده بودند. با این همه، در آخرین تغییرات و تصمیمات گرفته شده در سوریه و عراق، چرخش های نگران کننده، نسنجیده و حتی کاسب کارانه ای دیده می شود. در گذشته نیز تناقضاتی آشکار ما بین تصمیمات و حتی اظهارنظرات مقام های نظامی با مقامات وزارت امور خارجه آمریکا دیده شده بود، اما اینک آن به صفحه خاورمیانه نیز بسط یافته است. به نظر می رسد رئیس جمهور ایالات متحده برای تصمیم گیری بین این طرح های متناقض اینبار به نفع وزارت امور خارجه رأی داده است. اما طرحی که ژنرال های آمریکا برای سوریه و حتی عراق ریخته بودند، چون یک پازل است که هر قطعه، مکمل قطعه دیگر برای رسیدن به آن تصویر کلی مورد نظر است و شما نمی توانید به شکلی گزینشی با بعضی موافقت و با برخی مخالفت کنید (همین اشتباه رفتار گزینشی با توصیه ها را رقیب انتخاباتی آقای ترامپ کرد که بازی را به وی واگذار کرد).
مهمتر از همه، وقتی طرحی یا استراتژی جایگزین طرح یا استراتژی دیگری می شود، لااقل باید روی کاغذ قابل دفاع باشد. چگونه است که در افغانستان، هدف نابودی داعش و القاعده مطرح شده است! یعنی اگر فردا تروریست هایی به آمریکا حمله کردند و نام شان داعش و القاعده نبود، و طالبان و حقانی و غیره بود، از نظر افکار عمومی مردم آمریکا مشکلی نیست و دولت ترامپ موفق بوده، چون القاعده و داعش حمله نکردند!؟ طالبان سیاسی را قبول دارید و طالبان نظامی و تروریست را نه؟! مگر فرقی هم می کنند؟ هم طالبان و هم داعش و هم القاعده ثابت کردند که تنها تروریست های بی رحمی هستند که حتی یک مملکت را به آنان واگذارید، نمی توانند اداره و مدیریت اش کنند، ولی ویران چرا. این بازی با الفاظ طالبان نظامی با طالبان سیاسی و حزب الله نظامی و حزب الله سیاسی را قبل هم استراتژیست های تان کردند که می بینید چه نتیجه ای داد. ما قرار نیست با بازی با الفاظ اول خود را بفریبیم و سپس دیگران را.
اما چه چیز منجر به این شد که پرزیدنت ترامپ با وجود اطمینان بیشتر به ژنرال هایش، به طرح های شکست خورده وزارت امور خارجه متوسل شود: فرار از هزینه های هنگفت طرح های حساب شده شان. ولی مسأله این است که شما در آغاز یک راه با هزینه صفر نیستید، بل در میانه راه با صرف هزینه هایی از قبل هستید که رها کردن آن، با استراتژی دیگر، تنها هزینه های قبلی را نیز بدون دستاورد خواهد سوزاند. مهمتر از همه، “شما راه یا استراتژی را که موفق بوده و جواب داده نمی توانید به خاطر راه یا استراتژی دیگر که قبلاً شکست خورده کنار بگذارید”. حمله نظامی آمریکا به یک کشور با رها کردن کارها بدست مردم در عراق و لیبی قبلاً امتحانش را پس داده که نه تنها موثر نیست که منجر به افتادن حاکمیت در دست تروریست ها (لیبی) و چه بسا دشمنان ایالات متحده (رژیم ایران در عراق) می شود؛ آن هم پس از کلی هزنیه مالی و جانی از خزانه دولت و مردم آمریکا. راه حل کمک به تشکیلات محلی دموکرات هم در کردستان سوریه و هم مناطق اقلیت نشینی که تحت تسلط نیروهای تحت حمایت ائتلاف آمریکا بوده و هم رقه جواب داده که هم تروریست ها را ساقط می کند و هم نیروها و تشکیلات محلی مانع از افتادن سرزمین شان به دست تروریست ها و رژیم ایران می شوند. یعنی دوره های آموزش نهادهای مدنی که برای کردها و متحدانش در رقه و مناطق دیگر برگزار کردید، خیلی هزینه داشت؟ حتی به اندازه یکی از موشک های استراتژیکی که شلیک می کنید، نمی شد، اما بدون ویرانی حاکمیتی مطمئن جایگزین تروریست ها کرد و آن را از دست مزدوران رژیم ایران دور نگه داشت. “به جای این که طرحی چنین موفق با حداقل هزینه را در سایر مناطق آزاد شده در سوریه و عراق -با اندک تغییراتی اعمال کنید، درست در مرحله نهایی کار رها کردید!؟ کجای دنیا یک استراتژی موفق و جواب داده را رها می کنند؟”
دولت-ملت سازی نمی خواهید بکنید؟ مگر ملت هم ساختنی است! ملت ها وجود دارند و برای رسیدن به اهداف شان اگر از راه های دموکراتیک نرسند، راه های غیردموکراتیک و خشونت آمیز را برمی گزینند که تروریسم یکی از آن هاست. هیچ کس از مادر تروریست زاده نمی شود. کشورسازی نمی خواهید بکنید؟ یعنی حاکمیت تمام سوریه بیافتد بدست رژیم اسد و متحدانش و حاکمیت مناطق آزاد شده عراق با این همه تلاش و هزینه آمریکا و متحدانش و مهمتر از همه، مردم عراق بیافتد دست سپاه بدر (شاخه سپاه قدس ایران در عراق که مستقیم از سپاه قدس حقوق دریافت می کند) خوب است؟! در کردستان عراق مدت هاست که دولت-ملت وجود دارد و به ایفای نقش ملی و بین المللی می پردازد و تنها انتظارشان حمایت عملی (و نه در شعار) از یک متحد استراتژیک واقعی تان (و نه خیالی) است. در سوریه نیز که از نزدیک شاهدید، مردم مناطق سیستم اداری و مجلس و دولتی محلی تشکیل داده اند که به همگان خدمات می رسانند و مناطق را به خوبی اداره می کنند و تنها امیدوارند با پشتیبانی های جهانی، مانع از جنگ و قتل عامی دیگر در سرزمین شان شوند. یکی از مشکلات خاورمیانه به عنوان کشتگاه تروریست همین است که نه فقط کشورهای دشمن غرب که دولت های دیکتاتوری و نیمه دیکتاتوری متحد غرب نیز بزرگترین تولید کنندگان تروریست ها هستند. دوران جنگ برای تحقق دموکراسی گذشته است؟ من متوجه نمی شوم که شما با کدام بخش قضیه مشکل دارید؟ جنگ یا دموکراسی! چون بی شک مدتی است که در جنگ در خاورمیانه هستید؛ آن هم در چند منطقه و کشور، و بنابراین تنها می ماند دموکراسی؟! اما ارتباط شان با تروریسم را اگر می خواهید، پس گزارشاتی را که پس از یازده سپتامبر پیرامون علل تروریسم در آمریکا صورت گرفت، بخوانید که به وضوح می گوید، “دولت های دیکتاتور خاورمیانه” کشتگاه تروریستی می گردند که پس از مدتی به غرب صادر می شوند. پس دموکراسی و نحوه حاکمیت دولت –ملت ها در شکل گیری و صدور تروریسم موثر است. اگر به جنگیدن برای روی کار آوردن دموکراسی نیامده اید، بنابراین پس از این همه هزینه و کشتار و ویرانی مناطقی که به قول خودتان، آن ها را از دست داعش آزاد ساختید، دیگر بعد از آن برایتان مهم نیست و می خواهید آن را واگذارید برای سپاه قدس ایران و شبه نظامیان شیعی و تروریست های دیگر با نام دیگر یا روی کار آمدن دیکتاتوری دیگر، چون زمان صدور دموکراسی از طریق حمله نظامی گذشته است!! اگر نمی خواهید حاکمیت ها را تغییر دهید و حاضر نیستید حتی از متحدان تان –کردستان عراق و سوریه- دفاع کنید، اصلاً برای چه به خاورمیانه آمدید؟ نکند استراتژیست های نابغه تان تصور می کنند، ارتش آمریکا برای پیک نیک به خاورمیانه رفته است! کشتن تروریست ها؟ القاعده را کشتید، داعش به شکلی قوی تر ظهور کرد و اگر به همین بازی ها غلط روی بیاورید، به زودی گروه تروریستی دیگر با نامی دیگر سر بر می آورد؟ مشکل شما با تروریست هاست یا نام تروریست ها؟! متهم کردن دولت قبلی آمریکا به عنوان عامل مشکلات نیز جوابگو نیست و اگر نمی توانستید اوضاع را بهبود ببخشید، اصلاً چرا کاندیدای ریاست جمهوری شدید و وعده های انتخاباتی برای “تغییر” دادید؟
البته این نکته را برای دولت ترامپ روشن کنم، اگر سیاستمداران آمریکا تمایلی به حفظ منافع شان در سوریه و عراق ندارند، من هیچ اصراری بدان ندارم و مطمئن باشند که قدرت های جهانی دیگر حاضرند، از دستاوردهای ارتش آمریکا در کردستان سوریه و حتی عراق بهره برند و لااقل روسیه و چین نشان داده اند که هم از ثبات تصمیم گیری بیشتری برخوردارند و هم از گروه هایی حمایت نمی کنند که پس از فرو افتادن نقاب های شان، تروریستی عیان شود که برای مردم منطقه و حتی امنیت ملی آمریکا نیز خطرناک باشند.
اگر نگران هزینه ها هستید، با فرار از هزینه ها مشکل حل نمی شود! به عبارتی دیگر، مردمی که به شعارهای شما رأی دادند، به صرف این که آن ها را عملی کنید، رأی ندادند، بلکه برای نتایجی که می توانست داشته باشند، رأی دادند و مهمتر از آن، حل مسائل و مشکلاتی که از قبل وجود داشته و قرار است با تصمیمات شما برطرف شوند. در عراق و سوریه و افغانستان، مسائل و مشکلاتی هست که باید برطرف شوند و با فرار از آن ها، نه افکار عمومی مجاب می شود و نه منافع تان حفظ می گردد و نه مشکل حل می شود. وقایع خاورمیانه برای سرنوشت مردم آمریکا، حتی از تغییرات تان در آمریکا مهم تر است، چون پشت جنگ ظاهری دولت ها، استراتژی غیرمستقیم تسلط و مدیریت بر منابع عظیم انرژی سازمان های امنیتی خفته است. انرژی رگ خواب غرب است و اگر آن را از دست دهید، مدیریت تان بر بسیاری از بازارهای داخلی و جهانی را از دست خواهید داد. مهمتر از آن، وقتی مدیریت یک کشور –آن هم در قامت ایالات متحده آمریکا را برعهده دارید، آن با تعدادی شرکت تجاری فرق می کند و تنها با سود و زیان اقتصادی نمی توانید محاسبه و تصمیم گیری و مدیریت کنید. منافع یک کشور یا ملت، چیزی ورای سود مادی آن هاست. چه بسا شما امروز تحولاتی را در عرصه فرهنگی یا اجتماعی انجام می دهید، که دهه ها بعد تأثیرش را در عرصه های سیاسی یا اقتصادی نشان دهد و نمود عینی سود و غیره یابد. امروز شما زهرمیوه های طرح هایی را اول در خاورمیانه و سپس در جهان دارید برداشت می کنید که حدود نیم قرن پیش در دوران جنگ سرد، استراتژیست های شما برای غلبه بر کمونیست طراحی کردند. افق دید و چشم انداز تحولات یک رهبر سیاسی –آن هم ایالات متحده باید این چنین باشد.
حتی برای مبارزه با تروریسم، هرگز اقدامات نظامی کافی نیستند و نیاز به در نظر گرفتن عوامل مختلف دارید. هیچ از ژنرال های خود پرسیده اید، چرا داعش در عراق و سوریه و مدتی است طالبان در افغانستان با تسلیحاتی که از هیچ نظر با ارتش آمریکا قابل مقایسه نیست، به راحتی و سریع مناطقی را تصرف می کند، ولی برای آزادسازی همان مناطق قوی ترین ارتش جهان مجبور است طی زمانی طولانی با سلاح های پیشرفته یک نیمه ویرانه تحویل بگیرد؟ چون داعش و اخیراً طالبان قبل از این که حمله نظامی صورت دهند، نفوذ امنیتی می کنند و منطقه پیش از هجوم رزمندگان شان، در سطح امنیتی سقوط می کند و حمله نظامی تیر آخر را شلیک می کند. همین کار را اینک در هر منطقه ای که آزاد می کنید، سپاه قدس و سپاه بدر در عراق دارد انجام می دهند، و “استراتژی جدید شما دست شان را کاملاً باز می گذارد”. در حالی که “ما در سوریه به کمک سازماندهی اجتماعی و سیاسی که کردها از خود و اقلیت ها صورت دادند، مقابل هر نفوذ امنیتی ایستادیم و آنان با همان اندک آموزش های شما برای مدیریت محلی، موفق به خدمات رسانی به مردم با وجود محاصره اقتصادی همسایگان شدند”. آیا هزینه ای از این کمتر برای موفقیت طرح هایی که برایش جنگیدید می خواهید؟ و گرنه پیروزی هایتان را در عراق و سوریه و دیگر نقاط خاورمیانه به تروریست های دیگر یا رژیم ایران تحویل می دهید. همان گونه که در گذشته یکبار در عراق چنین کردید. نه رژیم ایران و نه هیچ کشوری دیگر با سخنرانی تند و تهدید لفظی تغییر رفتار نمی دهند، بلکه با “اقدامات عملی” و “پیگیری راهکارهای موفق” است که باید راه شان را سد کنیم و گرنه حتی همان تهدیدات تان نیز نزد افکار عمومی بی اعتبار خواهند شد.
مشکلی دیگر که پرزیدنت ترامپ با آن مواجه است، این است که برخی از سیاستمداران و به خصوص استراتژیست هایی که زیر نظر دولت جدید آمریکا کار می کنند و طرح و پیشنهاد می دهند، اساساً طرح و برنامه ای نمی دهند که برای حل مسائل باشد، بلکه دقیقاً برعکس برای عدم موفقیت و زمین زدن وی کار می کنند. نه فقط دموکرات ها که گروهی از جمهوری خواهان نمی خواهند دوره ریاست جمهوری ترامپ به پایان برسد و برای جایگزینی طرح های شکست خورده به جای طرح های موثر و کارا بازی می کنند و خوب نیز می دانند که “هزینه ها” لولوی خوبی برای فرار هر تاجری از زیر بار مسئولیت ها و مخاطرات است. بلبشویی که در کاخ سفید راه افتاده تنها حاصل اختلاف سلایق مشاوران و همکاران ترامپ نیست، بلکه نتیجه کار مخفی و سازمان یافته گروهی از جمهوری خواهان است که نقشه شان به شکست کشاندن ترامپ و نشان دادن عدم کفایت وی برای ریاست جمهوری است، که خاورمیانه برایشان بهترین برجسته نمایی در سطح افکار عمومی جهانی دارد.