دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
آنچه پیرامون یمن پیش بینی می کردم به وقوع پیوست: شکاف در نیروهای یمن شمالی و یمن جنوبی بر اثر اختلافات عدیده و کشیده شدن به جنگ داخلی جدید. به همین سبب چند سال پیش به نیروهای ائتلاف عربی پیشنهاد کردم تا بخش جنوبی و نیروهای استقلال طلب شان را به رسمیت بشناسند و نیروهای جنوب ضمن حمایت از دولت قانونی یمن در جنگ علیه حوثی ها و عبدالله صالح، دولت محلی شان را تشکیل دهند و از هر نوع جنگ مستقیم کنار کشند و نیروهای شمال به مبارزه و گفتگو (زیر نظر سازمان ملل) با حوثی ها ادامه دهد تا آتش بس و تشکیل دولت ائتلافی شمال در آینده. البته نیروهای ائتلاف عربی و به خصوص امارات تا حدی آن را اعمال کردند، اما به سبب برخی سردرگمی ها کامل انجام نشد و حالا با بروز بحران، ضرورت اعمال کامل آن احساس می شود.
طرح مسأله: اگر مسأله تنها اختلاف دیدگاه بین نیروهای ائتلاف در یمن بود، مثل هر اختلافی دیگر می شد با دعوت دو طرف به گذشت و تأکید بر نقاط مشترک دوباره به راه شان ادامه دهند. اما مسئله اساساً این نیست و اختلاف بسیار ریشه ای تر است. یمن جنوبی پیش از این خواهان جدایی از بخش شمالی بود و خود را بازنده بزرگ وحدت دو یمن می دید. نهادهای مترقی در یمن جنوبی بعد از وحدت دو بخش، به تدریج از بین رفتند و تندروهای اسلامی و القاعده جایشان را گرفتند. پایگاه قدرت القاعده در یمن جنوبی به سبب این بود که رژیم عبدالله صالح از آن ها برای تضعیف و کنترل نیروهای چپ و جدایی طلب استفاده می کرد. با شروع اختلاف در دولت قانونی یمن با حوثی ها، جنگ آن دو به جنوب کشیده شد و نیروهای جنوب خود را بار دیگر قربانی جنگی ناخواسته می دانند که بدان کشیده شده اند و فقر و قحطی بی سابقه را برایشان رقم زد و از این نظر، نیروهای دولت قانونی را نیز مثل حوثی ها مقصر می دانند که بخش جنوب را اشغال کرده و به جنگ وارد کرده اند. این ها مانع از آن خواهد شد تا وحدتی تصنعی از طرف دیگران به یمنی ها تحمیل شود، و جنوبی ها زیر بار آن نمی روند، حتی اگر کار به جنگ داخلی دیگری کشیده شود. اما راه حل چیست؟
سناریوی طلایی: ما یک حرکت طلایی در یمن داریم که اگر بدان توسل کنیم، نظر هر چند طرف تأمین می شود. اول به رسمیت شناختن استقلال جنوب و دولت انتقالی موقت آن تا برگزاری انتخابات آزاد در جنوب. اما این استقلال نباید به تجزیه بیانجامد که در قالب نظام کنفدرال خواهد بود. یعنی بخش یمن جنوبی ضمن تشکیل مجلس و دولتی کاملاً مستقل، در اتحاد با بخش یمن شمالی (مجلس و دولتی مستقل از یمن شمالی) در قالب نظامی کنفدرال با هم متحد می مانند. با به رسمیت شناختن دولت موقت یمن جنوبی توسط دولت قانونی یمن و نیروهای ائتلاف، یمن جنوبی به مانند امارات از جنگ خارج می شود و منتظر این که کی دیگران آتش بس کنند و به توافق برسند، بلاتکلیف نمی ماند تا باز مردم از جنگ و قحطی و محاصره در بخش جنوبی رنج ببرند و نهادهای بین المللی صرفاً اظهار نگرانی کنند. گفتگو بین بخش شمالی یمن که در حال جنگ اند، یعنی دولت قانونی و حوثی ها و اخوانی ها زیر نظر سازمان ملل و کشورهای واسطه گر ادامه می یابد تا به آتش بس و رفع محاصره یمن و در نهایت تشکیل دولت ائتلافی از شمال و سپس انتخابات آزاد در شمال ادامه یابد. این حرکت همزمان و موازی برای تکمیل بخش دیگری از پازل ضروری است و گرنه اگر همه را موکول به آتش بس کنید، جنگ و قحطی در یمن پایان نمی یابد، همان گونه تاکنون نیافته است و ناخواسته به آرماگدونی کشیده خواهید شد که از نیم قرن پیش برای ویرانی منطقه نقشه اش کشیده شده است. زمان را از دست ندهید و هر چه زودتر از این تله خارج شوید.
سناریوی اجتناب از جنگ: امارات نیروهایش را در یمن کاهش داده و گفتگوهایی را با رژیم ایران آغاز کرده است و رویکرد جنگ را به کنار نهاده است. با اعلام استقلال یمن جنوبی و به رسمیت شناختن آن توسط ائتلاف عربی، نیروهای امارات می توانند کامل از یمن خارج شوند و نیروهای عربستان و سودان جای شان را پر کنند تا خلایی احساس نشود. از پایگاه آمریکا در امارات تنها برای عملیات علیه داعش استفاده شود و از هر نوع درگیری احتمالی آمریکا و اسرائیل با ایران، اجتناب شود. البته سیستم دفاعی امارات باید گوش به زنگ باشد تا اگر دیوانه ای در تهران ناگهان تصمیم به نقض پیمان و حمله به امارات گرفت، آماده دفاع از کشورشان بوده و به سرعت به سیستم جنگ شبکه ای آمریکا بپیوندد. اما از ورود به جنگ تا آن زمان پرهیز شود. دولت بحرین به نظر می رسد تصمیم اش را گرفته است و باید روی سپر دفاعی قوی حساب باز کند. عربستان نیز گفتگو با رژیم ایران را به توافق عدم تجاوز منتهی سازد. کویت و قطر به نظر نمی رسد با ایران مشکلی داشته باشند. عمان نیز در میان کشورهای حاشیه خلیج بهترین روابط را با ایران داشته و دارد و تنها باید بیافزایم، که الان زمان مناسبی برای گشایش دفتر موساد در عمان نبود و این بی تدبیری از مقامات عمان انتظار نمی رفت. دولت و ارتش لبنان نیز باید طی رایزنی با اسرائیل برایش روشن کند که هر جنگی با حزب الله لبنان و رژیم ایران نباید به بقیه لبنان و زیر ساخت هایش کشیده شود و در این خصوص توافق صورت گیرد تا بقیه لبنان قربانی جنگ دیگران نشود. از بابت اردن و مصر خیالم راحت است و آنان با تدبیر عمل می کنند و از جنون جنگ دوری می کنند.
سناریوی شیطانی آرماگدون: رژیم ایران توسط اربابان واقعی اش در پشت صحنه به سوی جنگی کشیده می شوند که نیم قرن موساد برای آن برنامه ریزی کرده است. جنگی ویرانگر که چند طرف یکدیگر را نابود کنند و اسرائیل به بهانه شبه نظامیان ایران به گسترش دوباره اش ادامه دهد. اما از موشک های ایران نمی ترسند؟ چنین وانمود می کنند و بابت آن نیز تاکنون امتیازات متعددی از غرب و به خصوص آمریکا گرفته اند، ولی آن ها بیش از همه به موشک های غیردقیق ایرانی احتیاج دارند. کدام معجزه قرار است اتفاق بیافتد تا معبد سوم بتواند روی ویرانه های قبة الصخره ساخته شود؟ پاسخ روشن است موشک های غیردقیق ایران زحمت آن را طی آرماگدون خواهند کشید. البته نیاز نیست تا موشک های ایرانی حتماً به قبة الصخره اصابت کنند و در زمان موشک باران، اسرائیل می تواند خودش قبة الصخره را مورد اصابت قرار دهد و بگوید کار ایران بوده است! فکر بکری است، نه؟! برای مغزهای خطرناک و البته بیمار، بله.
سناریوی نهایی: با این همه، جوامع مختلف کشورهای اسلامی و افکار عمومی شان، آن را نخواهند پذیرفت و آن منجر به جنگ های بی پایان جدید دینی خواهد شد. راه حل تنها در صلح خفته است و راز ساخت معبد سوم (در کنار قبة الصخره) نیز در آن است.
سناریوی جنگ: البته غنی سازی های رژیم ایران، آمریکا و اسرائیل را به سوی بمباران ایران سوق می دهد، در آن صورت باید فرایند فلج سازی سیستم های جنگی ایران قبل از هر حمله به طور کامل صورت گرفته باشد و گرنه پرزیدنت ترامپ زیر بار حمله نرود.