از شروع جنگ جهانی سوم، سی و هشت سال می گذرد!!

0
260

 بعضی از صاحبنظران مسائل سیاسی می گویند: ” چیزی به شروع شدن جنگ سوم جهانی نمانده است. ” اما به پندار من، نزدیک به چهار دهه از آغاز شدن آن می گذرد. یا دست کم از چیده شدن پایه های یک جنگ خانمانسوز دیگر، که همه دنیا را فرا بگیرد گذشته است. مبتکر و طراح چنین رویداد خطرآفرینی، که جهت حضور دائمی خودش در تمام منطقه خاورمیانه، و دستیابی به نعمت های فراوان آن، که در دیگر مناطق گیتی وجود ندارند؛ و سود جستن بسیار از ثروت بی حسابی، که در این بخش از کره زمین، به ویژه درون کشورهای نفت خیز موجود می باشد. فقط و فقط حکومت جهانخوار آمریکا، با همدستی آخوند کثیف و کودن و دروغپرداز و انتقامجوئی، مانند ملا روح الله الموسوی الخمینی است؛ که شروع گشته و در حال انتشار یافتن به سراسر دنیا می باشد!

شاهد بوده و هستیم، که طی روی کار آمدن رژیم نابخردان اسلامی در ایران، چگونه اسلام رادیکال به سرعت جان گرفت؛ و از بطن منفور آن، چند قدرت دین محور و جنایتکار دیگر، به عرصه این جهان پای گذاشته اند. و دنیا و آنچه را که در آن وجود دارد؛ بخصوص نسل آدمیزاد را، با چه توحش بی سابقه ای می کشند و نابود می نمایند. تا اسلام حقیقی را، که چهره زشت و منحوس و واقعی اش، چهارده قرن متمادی مخفی مانده بود؛ را به تمام مردم دنیا بشناسانند!

پس از تولد شوم جمهوری ننگین اسلامی در ایران، تعدادی از فرقه های مختلف مذهب اهل تسنن، بخصوص وهابی های کشورهای شیخ نشین حوزه خلیج همیشه پارس، و به ویژه امیر نشین عربستان سعودی، ابتدا با آفرینش گروه جنایتکار ” القاعده ” ، سراسر گیتی را به خطر انداختند. سپس بعد از عملیات تروریستی یازدهم سپتامبر 2001، و تخریب شدن برج های دوقلوی پنتاگون در آمریکا، گروه وحشی دیگری را، که در توحش از القاعده هم پیشی گرفته، جنایتکاران طالبان در افغانستان و پاکستان را هم، جهت بیشتر به خطر انداختن منطقه به وجود آوردند!

هنوز خستگی تن سازندگان دسته های گوناگون جنایت آفرینان تروریست، از بدن شان خارج نگشته بود؛ که باز هم سعودی ها به همکاری آمریکا، به تولید کردن یک گروه جانی تر از بقیه آفریده های قبلی خودش پرداختند. برای این منظور، و جهت پیشبردن مقاصد ارباب قدرت پرست شان آمریکا، می بایست که فتنه بزرگی را در خاورمیانه بر پا نمایند؛ تا هدف شوم جنگ آفرینی در همه گیتی را، هر چه زودتر به مقصد برسانند. به همین خاطر جانیان دولت اسلامی عراق و شام(داعش) خونخوار و جانی تر از بقیه آنها را، به عنوان مخالفان حکومت بشار اسد جنایتکار، به مبارزه مسلحانه با دیکتاتور سوریه، در گرداگرد مرزهای این کشور مستقر نموده، و آنان را به انجام دادن هرگونه عملیات تروریستی واداشتند. سعودی ها با این کار می توانستند، هم دل آمریکائی ها را بیشتر به دست بیاورند؛ و هم در تقویت کردن اسلام ناب محمدی خویش، البته بر اساس دیدگاه های مذهب وهابی خودشان، با هزینه نمودن مبالغ هنگفتی از فروش نفت، عده زیادی از جوانان نیازمند دنیا را، با پرداخت کردن پول زیاد، به گروه اهریمنی داعش جذب نمایند؛ و آنها را به انجام دادن انواع عملیات وحشتناک تروریستی وادار سازند!

هفت سال تمام از روی کار آمدن جنایت پیشگان داعشی، و کشتار بی وقفه این جانیان، در دو کشور سوریه و عراق می گذرد. با فجایاعی که مدعیان دموکراسی و حامیان حقوق بشر، از جمله ایالات متحده آمریکا و همدستان ددمنش آنها انجام داده و می دهند؛ از، پس از جنگ دوم جهانی، مردم گیتی با چنین بحران انسانی، که هم اکنون دنیا را در بر گرفته مواجه نشده بودند. به گفته استفان اوبراین معاون دبیرکل سازمان ملل متحد، بیش از بیست میلیون از مردم کشورهای یمن، سومالی، نیجریه و سودان جنوبی،  در شرف گرسنگی محض و قحطی حتمی می باشند. بنا به گفته همین فرد، صندوق کودکان سازمان ملل متحد، در مورد بحران انسانی در جهان، گزارش و هشدار داده، که در سال جاری بیش از 104 میلیون کودک در دنیا، بر اثر گرسنگی و قحطی جان شان را از دست خواهند داد!

بنا به گفته استفان اوبراین، جهت جلوگیری کردن از این فاجعه انسانی، تا ماه ژوئیه سال جاری، به 404 میلیارد دلار کمک مالی احتیاج است. در همین رابطه آنتونیو گوترس دبیرکل سازمان ملل متحد نیز چندی پیش گفته بود؛ اگر کمک های مالی به این سازمان با چنین منوال پیش برود؛ در همین امسال با بحران انسانی شدیدی در جهان مواجه خواهیم بود. وی گفته است که در ربع سالی که در آن هستیم؛ فقط 90 میلیون دلار کمک مالی به این سازمان شده است؛ که تا حالا هزینه گشته، و برای مبارزه با این بحران، طبق برآورد معاون ایشان آقای استفان اوبراین، هنوز مبلغ 404 میلیارد دلار، برای پیشگیری نمودن از مرگ انسان های گرسنه در دنیا نیاز مبرم وجود دارد!

مگر در جنگ های جهانی اول و دوم، غیر از این بود که مردم یا در اثر حملات نظامی جان شان را از دست می دادند؛ و یا در اثر قحطی و گرسنگی می مردند؟ تنها تفاوت دو جنگ جهانی اول و دوم با جنگ پنهان جهانی سوم، که اکنون در حال گرفتن جان مردمان این گیتی است؛ نابودی و مرگ های ناشی از حملات نظامی به برخی از ساکنان بعضی از کشورهائی که درگیر آن جنگ ها بوده اند است؛ که با صداهای گوشخراش و وحشت آفرین سلاح های مدرن سنگین زرهی امروزی، که جنگ آفرینان کنونی از آنها استفاده می کنند همراه نبوده است. ولی در این جنگ نامرعی جهانی، که همه روزه جان بسیارانی از مردم کشورهای درگیر را از ایشان می ستاند؛ با صداهای ترسناک حملات نظامی مستمر، با سلاح های کشنده به مردم بی گناه دو کشور سوریه و عراق همراه است. که یا جنایتکاران داعشی مردم بی پناه  این دو سرزمین را مورد حملات شدید خود قرار می دهند؛ و یا نیروهای نظامی بشار اسد قاتل، که با پشتیبانی سران ممالک جنگ آفرین، مانند مسؤلان قدرت پرست رژیم آخوندی در ایران، و کشور روسیه، و پشتیبانی های پنهانی چینی ها، با قساوتی انزجار آمیز، مردمان کشور خودش را مورد حملات شدید نظامی قرار می دهد. عده ای شان را می کشد، و بقیه را آواره می نماید؛ و بسیاری را نیز معلول و بیمار درون در آن دیار پرآشوب مستأصل و درمانده می گرداند. جنایات داعشی های وحشی در عراق نیز به همین ترتیب است. اینها نتایجی هستند که در دو جنگ جهانی اول و دوم هم به دست می آمد!

آنانی که از بروز چنین فاجعه های مرگ آور و بحران زا، از آب گل آلود ماهی می گیرند؛ کسانی اند که نه از انسانیت بوئی به مشام شان رسیده است؛ و نه شعور و درک توحش ذاتی خود را دارند. و…. اینها همان هائی هستند؛ که بیش از نیم قرن از تلاش های مخفی خود را، برای به وجود آوردن یک قدرت واحد و تمامیت خواه به کار گرفته اند. و تا این آرمان ضد بشری و فاجعه بار را به مرحله اجرا نگذارند؛ از پای نمی افتند و به کردار اهریمنی خود ادامه خواهند داد!

زیرا مؤثرترین و کاری ترین وسیله ای، که عامل تداوم بحران های موجود در دنیا باشند؛ ضرورت جنگ حتمی و انجام شدنی  و اجتناب ناپذیر می گردد. مهم ترین عاملی که بتواند به جریان افتادن این قضیه را موجب گردد؛ حضور دین محوران دینمدار درون جوامع بشری در گیتی است. که تعداد مشخصی از اقلیت مردم دنیا هستند. که با طرح کردن بهانه های جنگ آفرین می کوشند؛ که با استفاده از جنگ افزار صدور آئین منفورشان به دیگر ممالک جهان، به انواع کارهای ضد بشری دست می زنند. جالب است که خود همین دینزدگان در جهان، ابزار دست قدرت پرستانی می شوند؛ که در شروع کار، یار غارشان جلوه می کنند؛ اما پس از رسیدن به منظور و هدف غیر انسانی شان، وسیله دست و ابزار و شریک معامله های ضد بشری خویش را، مانند ته سیگاری که به انتها رسیده است؛ زیر پای شان له می کنند!

به زودی دولتمردان ایالات متحده، حالا که از موجودیت منفور جمهوری پلید اسلامی، جهت الگوگیری برای ساختن و فعال نمودن بقیه تروریست های اسلام پناه استفاده کرده است. خود این الگوی خبیث و بد منظر و جانی حکومت آخوندی در ایران را، چنان مانند یک ته سیگار، زیر پاهای تروریست پرور خویش له خواهد نمود. که تا کوچک ترین اثری از آثار ضد مردمی آن اهریمن تباران باقی نماند!

محترم مومنی

مقاله قبلیلغو قرارداد استرداد پناهجو بین ترکیه و اروپا
مقاله بعدیکونگِ جدید نیامده ۱۴۲ میلیون فروخت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.