هنوز زماتی طولانی از آن موقعی که هم میهنان، با منتشر کردن تصاویر غم انگیزی از خشک شدن دریاچه های « ارومیه » و « هامون » و نیز رودخانه های کشورمان از جمله « کارون » و « زاینده رود » در رسانه های مجازی منتشر می کردند نمی گذرد؛ که به همین خاطر، از نگرانی های مربوط به احتمال زودرس گشتن یک خشکسالی شدید در کشور مان می گفتند و می نوشتند!
چگونه ممکن است، که بی آبی شدیدی که مدتی پیش از بلوچستان آغاز شد و به خوزستان رسید. سپس به بسیاری دیگر از استان های دیگر میهن مان هم راه یافت. یکباره چنان تغییر اسرارآمیزی بکند؛ که تا کنون حدود نوزده استان ایران، در حالت سیلزدگی، و زیادی سرازیر شدن نعمت خدا « آب »!!! ، به بدترین بلای هم آسمانی و هم زمینی گرفتار بشوند. تا جائی که به دلیل بسیار بسیار زیاد بودن وزن و حجم آب سیل آسا، حتی اتومبیل های به آن سنگینی را نیز با خود به این سو و آن سو ببرد؟!
اگر اکنون مردم میهن مان، بعد از دیدن اینهمه ظلم و جور و تعدی، که خداپرست های دروغپرداز امروزی نصیب ایشان کرده و می کنند. باز هم از میان آنها کسانی باشند؛ که جاری شدن این سیل وحشت آفرین و خطرناک را، همچنان به آفریدگار هستی نسبت بدهند؟ یا بلاهت پیشگانی از خیل آخوند و ملا و رمال، روی دادن این خطر عظیم در بیشتر مناطق سراسر ایران مان را، به علت عدم توجه مردم کشور به ویژه زنان دلاور و شجاع ایرانی، به مسائل تمسخر آمیزی مانند: بدحجابی، و عدم رعایت شئونات اسلامی نسبت بدهند؟ می بایست که در دارا بودن عقل سلیم نزد آنان تردید نمود؛ و به ریش شان خندید!
کسانی که همچنان در بر حق بودن این رژیم جهنمی اصرار می ورزند؛ و با پذیرفتن دین خودساخته و برآمده از سوی عرب های اسلام پناه، هستی خویش را به دست پیروان حکومتی بری از رافت و انسان دوستی می سپارند؛ که با قوانین ضد بشری آن، که جز به قتل و غارت مردمان مظلوم و بی پناه فرمان نمی دهد. را همچنان ستایش می کنند؛ و خود را به کام دیو خودخواهی های غیر منطقی دین سازان حرفه ای رها می نمایند!
با این ترتیب، تردید نداشته باشند؛ که مصیبت های پیش رو، به زودی، دست و پای خودشان را هم، درون غل و زنجیرهای دینزدگی، و پرستش مخلوق آن یگانه هستی آفرین ، به جای خود خالق و پروردگار همه جهانیان، و آنچه که درون آنها وجود دارد را می پرستند. سرنوشتی محتوم از تباهی و سیاهی آمیخته به جهالت و بی خبری از حقایق خلقت را، چنان برای خودشان هم رقم خواهند زد. تا که دیگر از مسیر راستگوئی و اندیشه های انسانی و کردارهای برخاسته از خلق و خوی بشری، آن سوتر نروند؛ و با چنین اشتباهاتی که از ایشان سر می زند. خویشتن را درون « چاه ویل » فریبخوردگی و خودفروشی به اجانب و بیگانگان ضد ایرانی سرنگون کنند!
در روزهای گرامیداشت فرا رسیدن نوروز باستانی، به گفته هم میهنان درونمرزی، تلویزیون های ضد ایرانی صدا و سیمای غیر مستقل و نوکران این حاکمیت استبدادی و جنایتکار، به جای نمایش دادن برنامه های نوروزی، که شادی مردم ایران در نوروز باستانی شان را دوچندان بکنند. فیلم های مراسم سینه زنی و نوحه خوانی و زنجیر زنی عزاداری های محرم را نشان می دهند. که معنای آشکار آن این است: « نوروز بی نوروز، و جشن و شادی برای مردم ایران ممنوع، و آرامش فکری و دارا بودن آسایش در یک زندگی بدون دغدغه، و زندگانی برخوردار از موهبات زیستنی مرفه و بی واهمه برای ملت شریف ایران، تا زمانی که این اهریمنان بر کهندیار ایشان حکومت می کنند. هرگز و هیچگاه معنا ندارد و نخواهد داشت؛ و در اسارت ماندگان میهن اشغال شده مان، جز صدها مشکل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، نبایستی از هیچ موهبت دیگری برخوردار گردند!
تا به کی می توان با چنین درد بزرگی نشست و انتظار آسایش را کشید؟ تا چه وقت میتوان تمام سختی های فردی و اجتماعی را تحمل نمود و دم نزد؟ تا به کجا باید منفعل ماند؛ و هیچ فعالیتی علیه این اشغالگران دیوصفت تازی تبار ننمود؟ و روزگار انسانی و آزاد خویش را، درون قفس هائی طی نمود؟ که کم ترین جلوه ای از راحتی و آسودگی در آنها نیست؟!
جاری گشتن چنین سیل وحشی و خرابکاری، به هر دلیلی که رخ داده است. باز هم قابل تحمل تر است؛ از کشته شدن جوانان مردم، که درون شکنجه گاه های زندان های متعدد حاکمیت اشغالگر آخوندی اسیر و محبوس می باشند. جوانانی که زندانبان های وحشی تر و جنایتکار تر از خامنه ای و رؤسای سه قوه، و نیز اعضای شورای منفور نگهبان و اعضای بری از انسانیت مجلس خبرگان رهبری، همچنین سران و فرماندهان قاچاقچی سپاه ننگین پاسداران انقلاب اسلامی، چنان وحشیانه آنان را مورد ضرب و شتم فراوان خویش قرار می دهند؛ که ساعتی بعد باید به خانواده های شان، برای تحویل گرفتن اجساد عزیزان شان اطلاعرسانی بکنند؟ !!
آسیب هائی که این قوم قاتل پرور و جنایت آفرین بر مردم ایران وارد می آورند؛ قضیه یک سیل چند روزه و نهایتا یک هفته ای و یک ماهه نیست. بلکه مصیبتی درمان ناپذیر و رنجی چهل ساله است؛ که اگر مردم ایران نجنبند؛ و اگر خودشان را جهت سرنگونی حاکمیت این جنایتکاران قدرت پرست آماده نسازند؟ بدان معنا خواهد بود؛ که باید پیه حضور ننگین و طولانی تر حاکمیتی اسلامی و ضد بشری و دشمن اصلی ایران و ایرانی را به تن شان بمالند. که متاسفانه عمر منحوس این قوم اهریمنی در میهن مان، فراتر از چهل سال، باز هم در کشور آبرومند ایرانیان ادامه یابد و بمانند. تا که همچنان، همه دارائی ملت ایران را بدزدند و به غارت ببرند؛ و فرزندان برومند این سرزمین باستانی را هم، به دست دژخیمان خودشان به قتل برسانند. تا بازماندگان و داغداران این به ناحق کشته شدگان، همچنان در عذابی سیاه و جانکاه بمانند. و هیچ کاری هم از دست شان برنیاید!!
بدون واسپاری عقل و خردمان به خرافه های « خوش قدم » یا « بد قدم » بودن دیگران، حقیقت رنج آور و عذاب دهنده این است: از وقتی که همراهان اهریمن ، ایران را اشغال کرده اند؛ و شهروندان آن را زجر و عذاب می دهند. یک جرعه آب خوش از گلوی مردم ایران پائین نرفته است. یک روز خوش برای ایرانیان باقی نگذاشته اند. و هیچیک از آحاد ستمدیده ملت ایران( نه امت خودفروخته و پیروان جمهوری پلید حکومت ننگین آخوندی در کشور اشغال شده مان ) در جهل سال گذشته، رنگ آسایش و راحتی در زندگی خویش ندیده اند. چه بسا فراموش هم کرده باشند؛ که ایران چهار دهه پیش، از چه ویژگی های آبرومندانه برخوردار بود؟!
آنچه که مسلم است؛ آخوند بی خرد و ملای پول دوست و جنایت پیشه گان قدرت پرست جمهوری منفور اسلامی، آنچه که از این دین غارتگر و متجاوز آموخته اند. قربانی نمودن مردم ، در راه رساندن خودشان، به منویات شیطانی که در دل های تیره خود می پرورانند است!
محترم مومنی