شاه کلید دست ما هست و تمام درهای بسته را باز می کنیم!

0
208

 رئیس جمهور منتصب حکومت جمهوری اسلامی، پس از برگزاری انتخابات دوره یازدهم، در اولین مصاحبه و نشست خبری خودش که در روز دوشنبه 27 خرداد 1392 با بسیاری از خبرنگاران خبرگزاری های جهان داشت؛ در مورد برخی از اهداف و برنامه هایش، که می خواهد پس از تحویل گرفتن پست ریاست جمهوری از محمود احمدی نژاد به انجام برساند؛ توضیحاتی به خبرنگاران حاضر در آن نشست داد. وی اعلام نمود، تلاش می کند که دیگر تحریمهای جدیدی علیه ایران تصویب نشوند، و تحریمهای تصویب شده در حال اجرا را نیز کاهش بدهد. حسن روحانی خاطر نشان ساخت، که در نظر دارد تا وضعیت مربوط به فعالیت های هسته ای خودشان را شفاف تر بکند؛ تا در این ارتباط بتواند تحریمهای مربوط به نفت را هم کاهش بدهد!

رئیس دولت دوره یازدهم ریاست جمهوری حکومت اسلامی، مانند هر فردی که در هر پست جدیدی ریاست می یابد؛ با دادن وعده های متعدد سعی می کند که جائی در دل زیردستان خودش باز نماید؛ با کلی گوئی های دور از حقیقت، بدون پرداختن به جزئیات موضوعاتی که مطرح نمود، به مهمترین مسائلی که موجب ایجاد تنشهای سیاسی و اقتصادی میان حکومت اسلامی و سایر ممالک دنیا، به ویژه غربیها می شود مطالبی را ارائه بدهد!

او این نکات را به گونه ای مطرح نموده، که گوئی شاه کلید باز کردن همه درهای بسته به روی حکومت شان در دستهای اوست. آنچه که بر همگان آشکار می باشد، اهمیت دادن بیش از حد سران جمهوری آخوندی به مسأله فعالیت های هسته ای ایشان است؛ خود آقای روحانی نیز به خوبی بر این امر واقف می باشد، که دادن وعده ایجاد شفافیت در کارهای هسته ای ایشان، یک سخن نسنجیده و گزاف و انجام نشدنی است؛ چون اگر قرار بود که اینها در این رابطه شفافیت داشته باشند، چرا باید مذاکرات مستمر مخالفان هسته ای شدن آنها با ایشان تا این زمان طول بکشد؟ اگر قرار بود که اینها در این رابطه شفافیت داشته باشند، چرا به بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای، اجازه بازدید کردن از مرکز ورامین و یا سایر مراکز اتمی شان را ندادند؟ اگر قرار بود شفافیت داشته باشند، چرا به سرعت در همان مرکز قرچک ورامین، شروع به جا به جائی تجهیزات اتمی خودشان کردند؟ و دهها چرا و اگر دیگر، که به زودی آقای روحانی باید جوابگوی همه آنها باشد!

اینها که دلشان نسوخته است، آنهائی که از قضیه تصویب شدن تحریمها به سبب همین فعالیت های هسته ای رژیم به شدت ناراحت می شوند و لطمه اش را هم می بینند ملت شریف ایران هستند؛ که همه دلخوشی شان، به فروش رسیدن نفت و گاز کشور، که از مهمترین سرمایه های آنها می باشد، به قیمت مناسب و سودآور است. چون با صادرات نفت و گاز کشور است، که می توانند یک زندگی نسبتا آسوده ای را داشته باشند؛ که تا در این رهگذر، اوضاع اقتصادی آنها هم بهبود بیابد و مشکلات فراوانی که با آنها سر و کار یافته اند دست از سرشان بردارند. در حالیکه به خاطر همین جاه طلبی های سران این رژیم خودکامه، باید هم اکنون هزاران بشکه نفت خام ایران در سواحل خلیج پارس منتظر بمانند؛ تا شاید که تحریمها، همانگونه که اخیرا دولتمردان آمریکا در کنگره شان مطرح نموده اند؛ مورد تجدید نظر آنها واقع بشوند؛ و نفت در این رابطه در اولویت قرار بگیرد. و یا مشتری های مفت خور ارزان خری پا پیش بگذارند، تا طلای سیاه سرزمین ما را، در ارزان ترین نرخ ممکن بچاپند و به یغما ببرند!

آقای روحانی بهتر است که از اشتباهاتی که احمدی نژاد قبل از او انجام داده است؛ تجربه های لازم را به دست بیاورد؛ در غیر این صورت خواهند دید این مردم صبور، که جانشان از دست این اشغالگران به لب ایشان رسیده است، دیگر نمی توانند به بردباری شان ادامه بدهند؛ زیرا دیگر نمی توان این مردم را با این خزئبلات سرگرم نمود و فریب داد. اگر در نظر دارد که به وعده هایش عمل نکند( که هرگز نخواهد توانست به آنها جامه حقیقت یافتن بپوشاند)؛ بد نیست که از هم اکنون، برای شرکت نمودن در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، یک هاله نور برای خودش سفارش بدهد، تا هنگام نیاز در اطراف عمامه اش تعبیه کند؛ و شرکت کنندگان در مجمع را مسحور خویش بنماید. تنها ایراد این مورد هم آنست، که غیر از نمایندگان چند کشور آفریقائی سطح پائین، که مدام از سوی حکومت اسلامی جیبها و شکم هایشان انباشته می شوند؛ بقیه حاضران در مجمع، یکی یکی جایگاههای خودشان را ترک خواهند گفت و سالن را برای آسمان و ریسمان بافتن ایشان خالی بگذارند!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

 

مقاله قبلیتصاویر بی نظیر از استون مارتین ونکوئیش 2013
مقاله بعدیجنبش ضد استبدادي خاورميانه ادامه دارد؛ چرخش بهار منطقه از ضد ديكتاتوري نظامي به ضد ديكتاتوري مذهبي
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.