آذر در معنای لغوی و تحت اللفظی آن، به معنای شراره های آتش است؛ که از هیزم های در حال اشتعال به اطراف هیمه آتش پراکنده می شود. در کنار آتش ایستادن یا نشستن، و از گرمای مطبوع آن لذت بردن، موهبتی است که در نمایش پراکنده شدن شراره های آذر آن شعله های در حال رقص دوچندان می شود!
شاید بعضی ها از آتش و آذر تابناک آن وحشت داشته باشند؛ اما به یاد آوردن سودهای فراوانی، که به وسیله همین شعله های رقصان نصیب آدمی می شوند؛ کافی خواهد بود، تا به جای وحشت از آذر، هم میهنان عزیزمان، فرا رسیدن روزهای گرامی آذر را، به یکدیگر خجسته باد بگویند. و بساط جشن و شادی را بر پا نمایند. هر چند که تازیان بی خرد آنان را، مجوس(آتش پرست) بنامند؛ و آتشگاه های ایران کهن را، در نهایت گزافه گوئی، ” خدای، خانه ی ” مردم ایران تلقی نمایند!
اکنون باز هم آذر ماه است، تا آذرهایش را بر جسم و جان خویش بیفشانیم؛ و شعله های مهرآسای زندگی بخش شان را، مشعل های فروزنده ای گردانیم؛ که به واسطه آنها، تاریکی های غلبه نموده بر فرهنگ باستانی مان را، از اندام آنهمه سرفرازی پرفروغی که داشتیم بزدائیم. باشد که در این رهگذر، آنچه را که داشتیم و قدرشان را ندانستیم بیشتر بشناسیم!
در هرپائیزی که فرا می رسد، چندین بهار دل انگیز را، یکی پس از دیگری تجربه می کنیم؛ و به داشتن آنهمه افتخار و سربلندی بر خود می بالیم. در مهر ماه هر سال ، جشن باستانی ” سده ” فضای کاشانه های ایرانیان را گرم و مملو از نور و روشنائی می کند. وقتی هم که آبان فرا می رسد، در نیمه نخستین آن، در چهارمین روزاش، میلاد خجسته پادشاهی بزرگ را پاس می داریم؛ که در کالبد مام میهن اش، که می رفت تا همه آثار سربلندی آن سرزمین کهن، به وادی فراموشی سپرده بشود؛ با نشان دادن بزرگی هائی گرانقدری از دوران باستان ایران، به سران کشورهای صاحب نام جهان، جان تازه تری دمید؛ و با تدبیر و همت شاهانه اش، باری دیگر عظمت و والائی ایرانزمین را، به دولتمردان روزگار خویش شناساند!
سپس در نهمین روز از ماه آبان، اختر تابناک دیگری چشم به عالم هستی گشود؛ که آرمان های والای ملت میهن پرست ایران را، که برای آینده مملکت شان، تداوم حکومت پادشاهی پهلوی را آرزو داشتند؛ و این مهم را، در دل عاشق خود نسبت به خاندان ایرانساز پهلوی می پروراندند؛ لباس تحقق آرمان ایشان را بپوشاند. و هم میهنان آرزومند خودش را، بشارت دهد: ” که من آمدم، تا پادشاه تان را ولایت عهد باشم؛ و شما را به ماندگاری همیشگی میهن تان پیامی نیکو و راستین بدهم. اما شوربختانه، دشمنان قسم خورده ایران و ایرانی، نگذاشتند که آبی خوش از گلوی ما پائین برود؛ تا همدیگر را، به داشتن یک آینده بی نظیر و افتخار آمیز بشارت بدهیم!
آنگاه در یکی از لحظات فراموش نشدنی تاریخ ایران مان، در میانه ی آذرماه همیشه مبارک و خوش سیما، تبلور نورافشانی خیزش دانشجویانی میهن پرست، که علیه تعداد بسیار معدودی از همکلاسی های کمونیست توده ای خودشان، قد علم نمودند؛ و اجازه ندادند؛ که باری دیگر، یک مشت چپی های مزدور لنین و استالین و خرشچف و ……، باز هم در میهن شان بساط توده ای بازی و خرابکاری های تا حدودی تروریستی، و دشمن تراشی برای پادشاه میهن پرست شان را، در نطفه ای که می رفت تا به یک جنین خطرناک بدل بشود؛ را با شتاب بیشتر به دنیا بیاورند. و در این رهگذر، آشوب های ضد پادشاهی را راه بیندازند. تا ارباب های کمونیست شان را از خویشتن راضی گردانند!
اما دانشجویان هشیار سرزمین مان، که همواره و در هر شرایطی آماده همه گونه جان فشانی برای مام میهن شان می باشند؛ در شانزدهم آذر، با یک ایستائی بسیار ستودنی، آذر میهن پرستی شان را، بر هیزم خشک یک آرمان دشمنانه چندصد ساله، که پیوسته مد نظر روس ها بوده، تا به کمک نوکران ابله خودشان، در ایران بلواهای ضد ایرانی را ایجاد کنند؛ تا ارباب تزاری شان، به راحتی بر این ملک اهورائی و ملت آریائی آن دست درازی نماید. چنان درخشش طلیعه ی آفتاب آکنده از آتش آذر عشق میهن پرستانه خویش در آن آذر سرد را گرمائی بخشیدند. که در همیشه ی تاریخ ماندگار آن، افتخار آفرینی های دانشجویان میهن پرست ایرانی، در دل عاشقان این سرزمین باستانی و گرانقدر، بماند و آزادگی را فریاد بزند. شانزدهم آذرماه بر همگان خجسته باد!
محترم مومنی