سیل چو بگرفت، سد نشاید بست! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
286

بیشتر ایادی نظام وحشت آفرین جمهوری ننگین آخوندی به این قضیه پی برده اند؛ که حاکمیت و رژیم پلیدشان در حال جان دادن است. مگر دو مسؤل بالاترین نقطه هرم این جمهوری استبدادی و خودکامه آخوندی، که اگر بفهمند؟ درک خواهند نمود؛ که نه فقط اکنون، بلکه همیشه خودشان را به ندانستن های مصنوعی زده و می زنند. تا که مجبور به توضیح دادن در باره اعمال ضد بشری، و حتی ضد همان قانون اساسی اسلامی منفورشان به سایر مسؤلان کشور نباشند؛ و هم به سران سایر دولت های جهان، مخصوصا مخالفان خودشان نشان بدهند؛ که…… : « ما از آن بیدهائی نیستیم؛ که از وزش بادهائی چون مخالفت های شما» خودمان را ببازیم و بلرزیم » ؛ و نزد شما و پاسخ دادن به سخنان تان به « کمبود قافیه » دچار بشویم!!!!

ملا خامنه ای و شیخ حسن روحانی، با آن که در بسیاری از موارد مربوط به اداره امور مملکت، در ظاهر امر هیچ توافقی با کنش های حکومتی و دولتی همدیگر نداشته و ندارند. اما، در رابطه با هر چه بیشتر خراب کردن اوضاع دیگر نهادهای تابع رژیم منفورشان در کشور، همسانی ملحوظی با یکدیگر داشته و دارند. که در این ارتباط، صدای برخی از وکلای دو مجلس خبرگان رهبری و شورای اسلامی را هم در آورده اند!آخوند حکومتی هاشم زاده هریسی عضو مجلس خبرگان رهبری هم، نسبت به شرایط اضطراری جامعه ابراز نگرانی کرده، و اعتراف نموده که نظام در حال جان دادن است!وضعیت انفجاری جامعه و خطر شورش گرسنگان علیه نظام، مسؤلان حکومتی را به شدت نگران ساخته است. تا جائی که صراحتا نسبت به فروپاشی جمهوری ننگین اسلامی به خامنه ای هشدار می دهند. روزنامه « مستقل » در این باره نوشت: شتاب گرانی ها شوک لحظه ای به مردم وارد کرده، خیل عظیم مردم ناتوان، در تامین حد اقل ها و جبهه ی چهار درصدی ها چاق تر شده، رو در روی هم می ایستند؛ و قطعا بازنده این رویاروئی ها، انسان هائی نیستند؛ که چیزی برای از دست دادن ندارند!

روزنامه « آفتاب یزد » هم در این باره نوشته است: مردم وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشند. دست از جان خود می کشند؛ باید تا دیر نشده، این مردم خسته را دریابند!روزنامه « اعتماد » هم خواستار مذاکرات فوری با آمریکا شد و نوشت: « این بزرگ ترین خطای نظام، و بزرگ ترین فرصت سوزی برای نظام خواهد بود؛ که در شرایط بحران اقتصادی کنونی، و با جمعیت عظیم جوانان بیکار، که هر لحظه آماده انفجار است. مذاکراتی را که امروز می توانیم انجام بدهیم. را به امید شکست ترامپ به تعویق بی اندازیم. »!

آخوند هاشم زاده هریسی عضو مجلس خبرگان رهبری هم، نسبت به شرایط انفجاری کنونی ابراز نگرانی کرده و گفته است: وضعیت امروز جامعه عملا غیر قابل تحمل است؛ و متاسفانه اوضاع هر روز نیز بدتر می شود. بنا بر این، اینطور هم نیست که بگوئیم، صبر کنیم که فردا یا پس فردا وضع بهتر و مشکلات حل بشود. مردم هر روز از نظام دورتر می شوند!وی همچنین افزوده است: امروز شرایط بسیار حساس است. نمی توانیم بنشینیم؛ و شاهد جان دادن نظام و انقلاب باشیم!

رؤسای کمیسیون های مجلس ولایت نیز، در نامه ای به روحانی، ضمن هشدار نسبت به شرایط انفجاری جامعه به وی نوشته اند: این تنها ارزش پول ملی نیست که هر روز رو به کاهش می گذارد. بلکه امید و آرزوی صدها هزار جوان است؛ که دستخوش ناملایمات می شوند. آنها در نامه خود، دولت روحانی را مسؤل اصلی این مشکلات دانسته، و با ریختن اشک تمساح برای مردم نوشته اند: ای کاش در مسیری که به محل کار خود می روید. صورت کودکانی که از فقر مشغول کار هستند؛ یا زباله گردانی را هم، که برای لقمه ای نان می جنگند را نیز بنگرید. آیا از قیمت روزافزون مواد غذائی اطلاع دارید؟!آنها در پایان نامه خود به روحانی، با نگرانی از شرایط کنونی، و احتمال به حرکت درآمدن سیل اعتراضات ضد حکومتی مردم نوشته اند: حساسیت مسؤلیت شما ایجاب می کند؛ که اوضاع و احوال جامعه را رصد کنید؛ و برای حوادث واقع شده، پیش از بحران تدبیری بی اندیشید. وگرنه: « سیل چو بگرفت، سد نشاید بست » !در همین رابطه، فاطمه مقصودی نماینده شهرستان بروجرد، پیش تر در مجلس شورای اسلامی گفته بود: « من معلم هستم، گرسنگی کودکانه محصل خود را با تمام وجود حس کرده ام. من مادر هستم، بیکاری جوانان رشید افسرده از بیکاری را، با اشک و آه دیده ام. من پیرزنان و پیرمردان مظلوم شهر خود را دیده ام؛ و در چروک پیشانی آنها، شمشیر خشم خدا علیه همه مان را مشاهده کرده ام.»!

فایده این هشدارها، به رئیس جمهوری، که مانند چاقوئی است؛ که دسته آن در دست مقام معظم رهبری است!! چیست؟ روحانی اگر بر مسند خویش به عنوان رئیس جمهور کنونی حاکمیت رژیم استبدادی آخوندی، در این جایگاه قرار گرفته است؟ به این معناست؛ که در حکومتی مانند رژیم ملاها، بیشتر کارگزاران آن، می بایست که از طیف آخوندها باشند. زیرا همه افتخار و ژست های سیاسی ایشان نسبت به دیگر دولت های جهان، به ویژه دولتمردان ممالک اسلامی، مخصوصا نسبت صاحب منصبان اهل تسنن در دیگر کشورهای مسلمان نشین، مطرح کردن توان سیاسی و قدرت یک حاکمیت شیعه مانند جمهوری اسلامی به ایشان است؛ که با هر ترفند جنایتکارانه ای در این رابطه، بتوانند بیش از هم ترازان مسلمان خودشان در سایر کشورهای اسلامی، به خصوص در سوریه و عراق و یمن، و صدالبته در میان شیعیان لبنان، و بدون تردید بین اعضای حزب الله، یا هر حزب و گروه و دسته ای، که بتوانند با تطمیع کردن ایشان، یاران و نائبان تروریست محوری را، جهت رساندن خویش به مطامع ضد بشری که دارند. خویشتن را به آرمان هزار و چهارصد ساله شیعیان جهان نائل سازند. تا که در این رهگذر، پیامبر و همه امامان شیعه و نایبان حقیقی و حقوقی ایشان در همه ممالک اسلامی را، نسبت به این مساله متقاعد نمایند؛ که فقط سران جمهوری شیعه آخوندی در ایران هستند؛ که خواهند توانست، تقاص محمد و یاران و هم پیمان های عصر حجری او را، هم از اهل تسنن، و هم از تمامی یهودیان دنیا بگیرند!و می خواهند با چنین کوشش هائی، خودشان را در راس تمامی کشورهای اسلامی در گیتی قرار بدهند. تا در آینده ای چه دور و چه نزدیک، فرمانروائی همه ممالک اسلامی در جهان را، به خودشان اختصاص بدهند!البته : « شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لپ لپ خورد؛ گه دانه دانه »!

محترم مومنی

مقاله قبلیاسامی فوتی‌های حادثه کلینیک سینا اطهر
مقاله بعدیعضویت نرگس آبیار در آکادمی اسکار
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.