سنفوني ايرانيان به هم مي پيوندد؟ آسوده و آرام يا روي سرير خون حاكمان!

0
134

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

وقتي به رشد و گسترش فرهنگ و تمدن ايرانيان در طول ساليان پس از انقلاب مي نگريم، چندين نكته جالب دستگيرمان مي شود كه براي هر انسان صاحب خرد و فراگيرنده از تجربه قتبل تأمل است.

تلاش نافرجام حكومت انقلاب دزدان در ايران، براي تقليل فرهنگ و تمدن آفريده و آفريننده مردم، به چند مراسم مذهبي شيعي و بينشي كه از افق تنگ ايدئولوژي فراتر نمي رود، نه تنها به شكست انجاميده كه حتي موجب رشد و گسترش بيشتر ايده و عملي شده كه به خيال خود در حال مبارزه با آن بوده است. از همان آغاز انقلاب ايران و تفاوت هاي فاحش بين وعده ها و عملكرد حكومت، گروهي از مردم را كه عمدتاً از نخبگان و فرهيختگان كشور بودند، به خارج فراري داد و هر چه زمان گذشت بر اين تعداد فراري داده شدگان افزود. گرچه نخستين نتيجه اين مهاجرت اجباري، ضرر مملكت و به تبع آن مردم بود و در ابتدا خروجي اين مهاجرت اجباري ايرانيان نه چندان محسوس بود و نه هنوز در خارج جا افتاده بود تا به بار نشيند و نمود يابد، اما اينك پس از سه دهه و نيم، چنان ايرانيان خارج نشين در تعامل و تبادل با فرهنگ و تمدن غرب و جهان، رشد و ترقي يافتند كه حالا خروجي شان كاملاً محسوس است؛ به خصوص كه رسانه هاي جمعي و ماهواره و اينترنت اينك به روشني و به صورت وسيعي آن ها را انعكاس مي دهد و همين رسانه ها جهاني، آنقدر در زندگي مردم ايران زمين –همچون ساير مناطق جهان، برجسته و گسترده شده اند كه تو گويي شبكه اي جديدي تحت عنوان “رسانه جهاني” در كنار رسانه ملي سابق ناگهان سبز شده است و مخاطبان وسيع خود را حتي در روستاهاي ايران يافته است، چه رسد مناطق شهري و كلان شهرها؛ از نسل ديروز گرفته تا نسل امروز.

از سويي ديگر، با وجود كوته نظري ها و جنگ ظاهري حكومت با رسانه هاي جهاني (و همزمان جذابيت مضاعف رسانه هاي خارجي براي مردم به عنوان نوعي دهن كجي و حتي مبارزه با مطالبت و تبليغات حكومتي)، تأثير همين فرهنگ و تمدن جهاني بازتاب يافته از طريق رسانه هاي جهاني بر همان خشك مذهبان حكومتي در رأس نظام چنان مشهود است، كه ديگر حتي روي شان نمي شود تا افكار سابق شان را تكرار كنند و سعي مي كنند خود را با اين بينش و افكار جديد همراه سازند. تلاش حكومت براي پذيرش صرف هر آنچه مميزهاي بي سوادش در همه عرصه هاي علمي و فرهنگي و هنري، مجاز مي شمردند، نه تنها روي طيفي از ايرانيان تأثير نگذاشت كه حتي طيفي از آنان را به سوي تقابل كشاند و سوژه هاي جديد براي عرضه فرآورده هايشان پيرامون اين تنك نظري ها و سانسورهاي حكومتي خلق كرد. انتقادات مكرر از بي سوادي كساني كه شعارها و تفكرات ايدئولوگ خود را مي خواستند به خورد جامعه و جامعه مدني دهند، حتي اگر به مضحكه شان كشيده نشود، اين تأثير را داشت كه امروز اينان ناگزير شده اند، برخلاف گذشته كه روضه هاي بي محتوا و تكراريشان را بر سر مسئولان و متخصصان مي خواندند و آنان نيز بايد مي پذيرفتند و تعريف و تمجيد مي كردند و گرنه كنار گذاشته مي شدند، حالا جهت جريان تغيير كرده و موجب شده كه همين روضه خوان ها سراغ متخصصين بروند و از آنان بخواهند كه طرح هاي علمي و پخته و متناسب با پيشرفت روز آماده كنند و تحويل شان دهند تا آن را به نام شان منتشر كنند تا شايد بي سوادي شان را كه همه جا جار زده شده، پنهان سازد. (وقتي مي گويم كه سياست علم است و كسي كه آن را نداند مهمتر از اين كه به راحتي بازي خورده مي شود، يعني اين گونه كه حتي اگر به خيال خود در حال مبارزه با چيزي هستيد، ناخواسته واكنش هاي مورد نظر طرف مقابل را انجام مي دهيد و پازل هاي موردنظر وي را پر مي كنيد)

حالا اين دو موج برخاسته از داخل و خارج كشور كه بسيار به هم نزديك شده و در جاهايي به هم رسيده اند و مميزهاي حكومتي نتوانسته مانع از تعامل شان به يكديگر شود، اگر به هم بپيوندند، ما شاهد يك رنسانس تاريخي در ايران زمين خواهيم بود كه حتي افق آن از هم اينك قابل تصور نيست. با اين وجود، حكومت با ابزار زور و سانسور تلاش مي كند، مانع از همپيوندي بيترشان شود. بنابراين، سناريو به دو شكل ممكن است پيش رود: يا با برداشتن اين سدها و پيوستگي مسالمت آميز و در آغوش كشيدن اين دو موج با يكديگر و يا با يك انفجار. كه نه تنها در كشور كه حتي در منطقه، ما اين آتش زير خاكستر را ديديم كه چگونه غيرقابل پيش بيني است و بسا با جرقه اي زده شود كه دور از انتظار است و چه بسا ارتباطي مستقيم با قيام ها و خيزش هايي كه به تبعات اش برخاسته اند، ندارد. بااين همه، گاه تغيير يك يا چند نفر مي تواند مانع از فاجعه شود. اگر به مقايسه تطبيقي يمن با سوريه نگاه كنيد، آن تفاوت عظيم مشهود اند. در يمن تغيير رئيس جمهور و چند نفر در پيرامونش مانع از فاجعه اي شد كه در سوريه اتفاق افتاد؛ كاري كه در سوريه با تغيير يك يا چند نفر در رأس حاكميت نيز قابل دسترسي بود. به هر روي، انتخاب با مردم و حاكميت است كه بخواهند اين انتقال در همپيوندي با آرامش و نرم صورت گيرد يا با آشوب و سخت و روي سرير خون حاكمان. چون اينك ما دقيقاً در آستانه آن رستاخيز ايستاده ايم.