سفره های ایرانیان را به چه سادگی پر کردند!

0
181

هم میهنان عزیز به میمنت و مبارکی، و با احساس مسؤلیت غیر قابل تصور رؤسای جمهور پیشین و کنونی جمهوری اسلامی، سفره های ایرانیان درون مملکت را، با رأفت اسلامی این آقایان پر کردند. وقتی احمدی نژاد نان را بر سر سفره های مردم آورد؛ وقت تنگ بود و گرفتاری های مربوط به دزدی های میلیاردی، که اعضای کابینه و سایر دولتمران و برخی از خویشان وی، به اضافه نمایندگان مجلس و بقیه باج بگیران حکومتی به وجود آورده بودند؛ نتوانست چیزهای دیگری را به آن نان بیفزاید؛ و سفره های مردم ایران را رنگین کند!

اما خوشبختانه جانشین او شیخ حسن روحانی، به دلیل آنکه در این اقدامات خدا پسندانه، چیزی از محمود احمدی نژاد کم نیاورد؛ اهدای سبدهای آذوقه به بعضی از خانواده های ایرانی را، برای غنی تر نمودن این سفره ها، به همت اعضای کابینه دولت امید و تدبیر، ابداع نموده که به ایشان بدهد!

خوش به حال آن دسته از مردمی که در پایان انجام تحقیقات ویژه، جهت شناسائی شرایط آنها و شدت و حدت نیازمندی ایشان به انجام خواهد رسید؛ از نتیجه این آزمون بزرگ سربلند بیرون بیایند؛ و بتوانند با تثبیت نهایت فقر و درماندگی خویش، دست گدائی به سوی حکومت و دولت اسلامی دراز بکنند؛ و صدقه سر ناپاک ترین مردم روی زمین، سفره های خودشان را به نعمت برنج و روغن و مرغ و تخم مرغ متنعم نمایند!

هر چه می اندیشم، اهانتی از این بزرگتر نبوده و نیست؛ که روحانی می خواهد با دادن سبدهای خوراکی، آنهم در این انواع محدود، به مردم شریف ایران بکند. عجب دغلکارانی هستند این قوم ناانسان و یاران و شاگردان اهریمن، مواد خوراکی را که باید و موظفند که با بهترین نحوه احترام آمیز به ملت ایران بدهند؛ در کمال وقاحت، همانند زکات اسلامی می خواهند به مشتی مسکین و نیازمند، که خودشان آنها را به این روزهای سیاه نشانده اند بدهند!

آیا مردم ایران خودشان به عمق این فاجعه حزن انگیز آگاهی ندارند و به آن نمی پردازند؟ که چگونه مشتی آخوند حرامزاده، و ثمره های صیغه های مدت دار، با این روشهای بری از اخلاق مدنی و انسانی، بیایند چند قلم از مواد مورد نیاز ایشان را، همچون یاری هائی که به مردم آسیب دیده از سوانح زلزه و سیل و ….. اهداء می شوند؛ به این ملت آبرومند و شریف بدهند!

البته همین هم زبانی و غیر عملی است، با کدام روش تحقیقی صحیح، می خواهند میزان نداری و نیازمندی خانواده های ایرانی را بسنجند؟ شاید هم در نظر دارند، که با این بهانه، به همان شیوه ای که احمدی نژاد، به بهانه دادن یارانه ها به مردم، از تمام درآمدهای نقدی کشور سوء استفاده نمود؛ و آنها را ابتدا به نفع خزانه دولت، ولی بعد به نفع دزدان دور و برش به سرقت برد؛ روحانی هم به عنوان دادن این سبدهای اهدائی آذوقه به مردم نیازمند، از مبالغی که باید برای هزینه کردن در این رابطه سرمایه گذاری نمود؛ بهره برداری های دولتی و شخصی بکند!

می گویند هر یک از این سبدها، به مبلغ پنجاه هزار تومان مواد خوراکی به مردم خواهند داد؛ و نیز مطرح نموده اند، که حد اکثر به بیست میلیون خانوار بتوانند این سبدها را بدهند. معنای آن این است، هر سبدی به مبلغ 50000 هزار تومان، ضربدر بیست میلیون، خودتان حساب کنید که چه پول کلانی به دست دولت روحانی خواهد رساند؟!

اگر هم بخشی از این هدایای دولتی را به دست مردم برسانند؟ آنها را به خویشاوندان خودشان، ویا کسانی که از سوی چند شخص صاحب نام، توصیه های کتبی و شفاهی آورده اند داده بشوند. که هم مثلا قول و نیت خیرخواهانه شان را به انجام برسانند؛ و هم بقیه این مبلغ هنگفت را، جهت هزینه های شخصی خویش به جیب مبارک شان بزنند!

وای بر مردمی که چنین تحقیرهائی را ببینند و آن را تحمل بکنند. وای به حال کسانی که چنین خوار و خفیف شان بکنند؛ و ایشان همه شخصیت ملی و ایرانی خودشان را، به قیمت پنجاه هزار تومان بفروشند. و وای به حال سرزمینی که، یک جو از غیرت مردم ترکیه در وجود ساکنان اش نیست؛ همین که دیدند دولت اردوغان چه تخلفات مالی را مرتکب گشته؛ چنان به پا خاسته اند، که در تصور هم نمی آمد !

آری، امکان اینکه مردم ترکیه نتوانند دولت کنونی کشورشان را، متلاشی نموده و از حیطه اعتبار و اختیار ساقط گردانند وجود دارد. اما اینها با رشادتی که از خود شان ابراز می کنند؛ به جهانیان نشان می دهند، که به اندازه شعور انسانی خویش، به هیچ کسی اجازه نخواهند داد، که به آنها اهانت نماید و مهر نادانی و نفهمی بر پیشانی شان بزند!

حال آنکه مطمئن هستم، بسیاری از مردم ایران، چه شهری و چه روستائی، برای هر چه سریع تر دریافت کردن این سبدهای حقارت آمیز اهدائی از سوی دولت یازدهم، روزشماری هم می کنند. چه رسد به آنکه برای اعاده حیثیت ملی خودشان، به پا خیزند و از شرف خود و میهن شان پشتیبانی بکنند!

زمستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیشكست 9 دي پس از چهار سال؛ جنبش سبز به كوري چشم اقتدارگرايان و دودوزه بازان هنوز زنده است
مقاله بعدینقش رستم در بند لوله های گاز
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.