سرشان را هم ملت ایران قطع می کنند!

0
230

بازوهای خونریز رژیمی که جز ننگ آفرینی انجام نمی دهد ؛ به دست مخالفان برونمرزی آنها قطع شدند . با شکست های مفتضحانه شاخه نظامی حزب الله ( حماس ) به دست اسرائیل ، و سرنگونی رژیم دیکتاتور سوریه ( بشار اسد ) در این کشور ، سر مهیب هیولای حاکمیت اسلامی باقیماتده است ؛ که آن را هم دلاوران ایرانزمین ، خودشان از موجودیت ننگین ضحاک زمانه حذف می کنند و به زباله دان تاریخ خواهند انداخت !

درون هستی این کره خاکی ، بیشتر آنچه که در آن می باشد متناقض همدیگر می باشند ؛ و بیشتر پدیده های داخل این کوچک ترین سیاره منظومه شمسی ، آکنده از تناقضات بدیهی و آشکاری هستند . که هر کدام در شرایط خاصی ابراز وجود می کنند !

شب و روز ، سرما و گرما ، خشک و تر ، سپید و سیاه ، اندوه و شادی ، هستی و نیستی ، خوب و بد ، تلخ و شیرین ، آرام و خشن ، صافی و کژی ، اطمینان و گمان ، چپ و راست ، صداقت و نا درستی ، زشت و زیبا و صدها نمونه دیگر از این متضادها ، در موجودیت بسیاری از ساکنان این سیاره وجود دارند . اما درون مغز آدم های آن ( از هر ملیت و نژاد و تدینی ) که باشند . دو فرمانده بسیار قوی که کنش های آنها نیز متضاد با یکدیگر می باشند وجود دارند ؛ و دستورات دو گانه ای را به صاحبان خودشان می دهند . که نتایج عملی شدن آنها توسط گیرندگان آن پیام های دوگانه ، یا انسانی و مثبت و تاثیر گذار هستند ؛ و یا ضد بشری و منفی و مخرب سیستم های آنچه که همگان به آن نیاز دارند می باشند !

اموری هم که توسط عاملان مدیریت در یک سرزمین جلوه عملی شدن را می یابند . از این مقوله مستثنی نیستند . یک فرمانده دانا ، با توجه به منطق عملی برای زیر دستان خویش تصمیم می گیرد ؛ و به افراد خودش می آموزد که نخستین گام در مماشات مردمان ساکن در یک مجموعه انسانی ، باید رعایت شدن شرایط جسمی و روانی همجنسان و مخاطبان خودشان باشد . و با در نظر گرفتن موقعیت های زندگی آنها و نوع تفکر و عملکردشان ، به مقابله دوستانه و یا غیر دوستانه با آنان بپردازند !

عکس این جریان نیز وجود دارد . یک فرمانروای نادان و قدرت پرست ، مدیریت خودش در یک سرزمین را ، بدون رعایت « خیر و شر و مسائل مثبت و منفی » جامعه زیر نفوذ خویش شکل می می دهد ؛ و بدون در نظر گرفتن موقعیت گروه تحت فرماندهی خودش ، آنان را رهسپار مسیرهای خطرناک و گمراه کننده می نماید ؛ تا خویشتن را به قله های مرتفع بدنامی و زورگوئی و قدرت پرستی برساند !

نمونه بارز گروه دوم ، رهبر خودکامه و دیکتاتور حاکمیت اسلامی ، آخوند سید علی خامنه ای است ؛ که در طول سی و پنج سال مدیریت بی کفایت و غیر انسانی اش در ایران ، فقط به فکر منافع خودش و سرایت دادن حکومت اهریمنی آخوندی به درون ممالک منطقه خاور میانه ، به خصوص کشورهای مسلمان نشین این بخش از جهان می باشد !

گام برداشتن به سوی بدنامی و انجام دادن امور غیر انسانی نمونه ای از تراوشات خطر آفرین مغزهای بری از تفکرات انسانی افرادی هستند ؛ که به خاطر قدرت نمائی و بزرگ جلوه دادن خودشان نزد دیگران ، به هر کار شنیعی می پردازند ؛ تا اهریمن موجود در ضمیر پلید خودشان را ، از عملکردهای غیر انسانی خویش خشنود و راضی کنند !

شکست های استراتژیک عملکردهای رهبر حاکمیت آخوندی در تمامی زمینه های مدیریت او ، به ویژه درون منطقه و به خصوص در این برهه زمانی ، به معنای ناکامی نقشه های سیاه و شوم او ، جهت رساندن خودش به « رهبری جهان اسلام مخصوصا شیعیان دنیا » است . تا به این وسیله بر روی تمامی نقاط منفی خود و عملکردهای ضد بشری اش ، سرپوشی از پنهانکاری مزورانه بگذارد ؛ و گوی سبقت در « خودمحوری و خودبزرگ بینی و دیکتاتوری و سفاکی و شقاوت » را از همترازان اسلام پناه خویش برباید!

با رویدادهای اخیر درون منطقه ، به خصوص شکست مفتضانه تروریست های حماس در مقابل اسرائیل ، همچنین سقوط ننگ آفرین بشار اسد از ریاست جمهوری در سوریه ، هر دو بازوی دیکتاتور ایران از پیکر منفور او بریده شدند ؛ و سر محتوی افکار شیطانی اش باقی مانده ، که آن هم به زودی توسط ملت قهرمان ایران قطع خواهد شد !

حاکمیت خامنه ای در گذر زمان و در مواجهه با تحولات داخلی ، منطقه ای و جهانی ، با بن بست های فاجعه آفرینی در تقابل است ؛ که به زودی در تلاطم امواج بحران های ناشی از سیاست های شکست خورده اش غرق می شود ؛ و رژیم منحوس و جبار و جنایت پیشه اش ، رهسپار دیار نابودی و نیستی حتمی خواهد گشت !

زیرا حکومتی با اینهمه نقاط ضعف در عملکردهای داخلی ، و دخالت های غیر ضروری در تعدادی از سرزمین های زیر نفوذ خودش در خارج از مرزهای ایران ، بدون تردید محکوم به فنا و نیستی است . اگر تا کنون بر سر قدرت مانده است ؟ نه به این خاطر می باشد که رهبری دانا و محافظ منافع ملت زیر سلطه خود می باشد . بلکه با سبوعیت بسیار و ظلم و ستم بی اندازه اش علیه ملت ایران ، و کشتار جوانان غیور میهن مان ، مردم بی پناه و ستمدیده کشور را ، با ایجاد مشکلات متعدد همه جانبه برای آنها ، و صد البته با به کار بردن سلاح « سرکوب » علیه معترضان به او و حاکمیت ضد بشری اش ، تا کنون توانسته سکان کشتی در حال غرق شدنش را نگه بدارد !

اما باید بداند ، با ریختن خون های پاک جوانان میهن ما بر زمین ، تک تک آحاد ملت ایران اعم از مرد و زن و پیر و جوان ، با به کار بردن سلاح های غیرت میهن پرستانه شان ، بیش از این به او و مزدوران جنایتکارش ، فرصت ماندن بر سر قدرت اهریمنی شان را نخواهند داد !

سقوط رژیم بشار اسد و فرو پاشی مهم ترین نیروهای نیابتی شان در خاور میانه ، نگرانی های ناشی از ضعف و شکنندگی فزاینده از آگاهی شان به سرنگونی رژیم جانی پرور اسلامی ، دمادم در گوش آنها « سوره ی عذاب » می خوانند ؛ و لشگر پیروز مردم آزادیخواه کشور مان ، در کمال حق طلبی های میهن پرستانه شان ، سرنگونی خفت بار و مرگ قریب الوقوع آنها را در برابر چشمان همگی این جلادان به نمایش می گذارند . تا به ایشان بفهمانند ، تناقض میان یک ملت حق طلب ، با یک حاکمیت دیکتاتور و فرصت طلب همین است که ایشان اکنون مشاهده می کنند !

مردم ایران با سر افرازی بسیار ، خبر شکست دادن اهریمن در کشورشان را به سراسر جهان مخابره می کنند . در حالی که رهبر فرزانه !!! انقلاب ننگین اسلامی ، و جیره خواران و مزدوران سران این حاکمیت ددمنش و اهریمن تبار ، در یک لحظه واحد ، اوج گرفتن پیروزی ملت شجاع ایران را می نگرند ؛ و در همان موقعیت ، صدای شکستن مهره های پیکره سرنگون شده حکومت فاسدشان را می شوند !

و همه اینها در حالی است ؛ که از رهبر جلاد ۸۰ ساله این رژیم محکوم به زوال هم که بگذریم ؛ با حضور هسته های متضاد درون سپاه پاسداران و بسیج مستضعفان ، که یک سوی هر یک از آنها ( سپاه و بسیج ) نوکر مآب و پست و حقیر و فرومایه در خدمت رهبر خودکامه شان هستند ؛ و آن سوی دیگر شان که اخیرا به خامنه ای و اعوان و انصارش پیام ایران پرستانه شان را داده اند ؛ با تمام وجودشان در کنار مردم ایران می ایستند ؛ و آماده مبارزه با اشغالگران کشورشان می باشند . تا به همگی شان بگویند : ما مدافع مردم میهن مان هستیم ؛ و دیگر به بیگانگان اجازه ظلم نمودن به این ملت و به یغما بردن دارائی ایشان توسط شما را نخواهیم داد!

مقاله قبلیفیگارو: جمهوری اسلامی در دو راهی جنگ یا معامله با غرب قرار گرفته است
مقاله بعدیرویترز: سپاه پاسداران از طریق قاچاق نفت، نیمی از درآمدهای نفتی ایران را تصاحب می‌کند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.