سرخی روی تو از من ، زردی روی من از تو

0
235

رزمایش ” چهارشنبه سوری ” نمایش آهنگ ملی است!

سرفرازی آزاد سازی کهن دیار ایران پادشاهی، از آن ملت شریف به پا خاسته آن

– ننگ و حقارت همه بدکاران تاریخ بشری، از آن سران حکومت اشغالگر شکست خورده اسلامی، و مسؤلان خرافه پرور و امت خرافه پرست آن!

– امید به آینده ای روشن و سرشار از پیروزی، برای تمامی آحاد ملت بزرگ ایران

– جهانی استرس و اضطراب و دلنگرانی از آینده ای مبهم و تاریک، برای جنایتکاران رژیم آخوندی، و طرفداران نادان ایشان!

– شادمانی نجات سرزمین باستانی ایران، از یوغ حکومت استبدادی اسلامی، از آن ملت آرزومند ایران

– دلمردگی و رنج دائمی آخوندهای جنایتکار جمهوری اسلامی و یاران بی خرد ایشان، از حقارتی که اسارت نزد ایرانیان آزاده به ایشان ارمغان می دارد؛ از آن رهبر و همگی مسؤلان رژیم خودکامگان، و پیروان بی کیاست این اهریمنان!

– خوشی رهائی ملی ایرانیان آزاده، از بند استثمار سران حکومت دیوآسای اسلامی، نزد تمامی آزاد زنان و آزاد مردان میهن مان

– رنج و حرمان ابدی حاکمیت ظالم و دولت نالایق جمهوری واپسگرای اسلامی، از مصیبت سرنگونی رژِیم غیرقانونی و خودساخته شان، متعلق به حاضران در بیت رهبری، و رؤسای قوای سه گانه با همه کارکنان خرد و کلان ایشان، و تمامی سرکردگان سپاه پاسداران، و بسیج بیست میلیونی مستعضفان، و افراد وحشی و جانی نیروی انتظامی در سراسر کشور!

– سردادن سرود های ملی میهنی ” ای ایران ای مرز پرگهر” ، ” شاهنشه ما زنده بادا ” ، ” پرچم ” و ” شیروخورشید سرخ ” توسط ملت سربلند ایران، در جای جای مرز پر گهر سرزمین باستانی شان، متعلق به تمامی فرزندان دلیر کهن دیار ایران

– مصیبت خوانی روضه خوان های گدای سی سال پیش، و سران میلیاردر کنونی رژیم حقیر اسلامی، پس از سقوط قریب الوقوع کاخ استبداد کلیت این حکومت پلید و سودجو، نصیب تمامی مداحان نوحه سرای رژیم چپاولگر آخوندی!

– تلاش بی سابقه مردم سرفراز ایران، جهت برگزاری جشن های پیروزی بر اهریمنان اسلامی، متعلق به ملت میهن پرست ایران آریائی

– تأسف اندوهبار ورشکستگان سیاسی، در میان خیل سران ننگ طلب جمهوری فناتیک اسلامی، متعلق به تمامی ایشان، از رأس هرم این حکومت اشغالگر، تا پائین ترین پایه و دامنه ی این هرم اهریمنی، و نوکران مزدور مسؤلان رژیم اسلامی!

– پیروزی های پی در پی ملت شریف ایران، در پاکسازی میهن شان، از شر وجود حشرات موذی آخوند تبار، نصیب مرد و زن و کوچک و بزرگ و پیر و جوان میهن آزاد شده مان

– سرنگونی یکباره و سرافکندگی روزافزون حاکمیت بی مقدار آخوندی، در برابر مردم دلیر و سربلند ایران، متعلق به تمامی کارکنان و حاضران در بیت خبیث پرور رهبری، از سیدعلی گرفته تا کسانی که به پست ترین مقام در خانه دیو کار می کنند؛ و تمامی آنهائی که در هر پست و مقامی درون این حکومت دزدپرور و جنایت پیشه می باشند!

ar246215– برقراری دوباره نظام افتخار آفرین و ایرانساز حکومت پادشاهی پهلوی، بهین ترین پاداش ملت پیروز ایرانزمین، نصیب تمامی مردم سلحشور و غیرتمند سرزمین باستانی اهورائیان

– سرنگونی سریع و تمام عیار رژیم ذلت آفرین و ایران ویران کن جمهوری ننگین اسلامی، کمترین دستآورد تک تک مسؤلان جنایتکار حکومت ضد زن و جانی پرور و ستمگر اسلامی!

جشن پرشور و شادی آفرین و دل انگیز ” چهارشنبه سوری ” را، به کوری چشم همگی دست اندرکاران حکومت ابلهانه اسلامی، به ویژه همگی خطیب های جفنگ پرداز نماز جمعه در سراسر کشور، بخصوص آخوند کریه المنظر احمد خاتمی امام جمعه تهران، که با درّاندن دهان یاوه پرداز خویش، آنچه که لایق حکومت اشغالگر خودشان است؛ را در باره جشن های فرخنده مراسم شادی آفرین آخرین سه شنبه سال نزد ایرانیان مطرح نمود!

محترم مومنی

مقاله قبلیبزنگاه بیداری
مقاله بعدیقشقاوی: فقط 3 درصد ايرانيان در خارج جزو اپوزيسيون هستند!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.