سران منفور جمهوری پلید اسلامی، برای ماندگاری رژیم منحوس شان دست به کار شده اند!

0
201

آنچه که بر طول عمرنفرت انگیز حکومت ضد بشری آخوندها در ایران تأثیرگذار می باشد و بر آن می افزاید؛ به وجود آوردن یک جنگ خانمانسوز دیگر در ایران اشغال شده ما است. که آن هم با  بی سیاستی های بزرگان عالم سیاست در جهان، برای حاکمیت منفور و دولت بی کفایت اسلامی فراهم گشته و می گردد. چه مخالفان این رژیم جهنمی بخواهند و چه نه، همدستان آخوندهای رمال، به جای آنکه در سرنگون کردن کاخ حاکمیت این اهریمنان به ملت ایران کمک بکنند؛ آنان را در به وجود آوردن چنین مصیبت عظیمی برای مردم ما یاری هم می رسانند؛ ارباب های سران خونخوار حکومت اسلامی، موجب می شوند که این ریاکاران شیاد و اسلام پناه، از وراجی های زیانبار افرادی به اصطلاح سیاستمدار در دنیا سود زیادی هم ببرند؛ و خودشان را جهت مبارزه و مقابله با تمهیدات سرنگون کننده احتمالی ایشان آماده نیز بکنند!

در جریان جنگ دوم جهانی، کوتوله نژادپرستی مانند آدولف هیتلر، عقده های روانی خودش را، بر سر پیروان قوم یهود خالی کرد، و با به وجود آوردن کوره های آدم سوزی در برخی از کشورهائی که به تسلط نازی های جنایتکار در آمده بودند؛ به سوزاندن شش میلیون یهودی بی گناه در لهستان، هلند، بلژیک و چند کشور دیگر یهودی نشین پرداخت. مردمان زیادی در دنیا، حتی آلمانی هائی که رهبر حزب ” نازی ” در کشورشان، چنین اقدام ناجوانمردانه ای را علیه یهودیان انجام داده بود؛ این اقدام شرم آور را تقبیح می کنند؛ و عاملان آن توحش فراموش نشدنی تاریخ را، مورد سرزنش های خودشان قرار می دهند!

اما در کمال تأسف، در بخشی دیگر از جهان کنونی، در کشور آخوندزده ایران، سی و دو سال پس از آن اقدام ددمنشانه در باره یهودیان مورد ستم واقع شده(در سال 1979 میلادی= استیلای مشتی آخوند نالایق بر میهن ما و اشغال آن)، افرادی بری از عقل و خرد بر سر کار آورده شدند(توسط ابرقدرت جهانخواری همچون آمریکا)، که در وحشی گری و انجام دادن اعمال غیر انسانی، صدها هیتلر هم به گرد پای شان نمی رسند. در میان این ستمگران تازه به دوران رسیده تازی تبار، که براساس وقایع تاریخی مربوط به هزار و چهارصد سال پیش در بدو ظهور اسلام، که میان مسلمانان و پیروان دین یهود رخ داده بود. افرادی وجود داشته و دارند؛ که همچنان نسبت به کلیمیان دشمنی انکار نا پذیری دارند. اینها که همه تلاش خویش را، جهت برتری دادن به آئین اسلام به ویژه مذهب خودشان(شیعه) در دنیا به کار می بندند؛ پس از منتفی شدن غائله جنگ جهانی دوم، و استقرار برخی از کلیمیان سراسر گیتی، در قسمتی از سرزمین وسیعی میان لبنان و اردن و سوریه، که فلسطینیان آواره متعلق به خودشان می دانستند و همچنان نیز بر این عقیده می باشند. موج یهودی ستیزی و جنگ و گریزهای  متناوب میان مسلمان های فلسطینی و کلیمی های ساکن در کشور نوبنیاد اسرائیل آغاز گشت!

انقلابی های اشغالگر در ایران، پس از سفت شدن پای شان در سرزمین باستانی ما، به سبب رساندن خودشان به مطامع ضد بشری و نفع طلبانه ای که دارند؛ در ظاهر به طرفداری از فلسطینی ها، اما در حقیقت فقط به خاطر ایجاد برتری شیعیان نسبت به اهل تسنن در جهان اسلام، بر دشمنی های پیشین شان علیه یهودی ها افزودند؛ و مانند دایه های مهربان تر از مادر برای شیعیان لبنان و فلسطین، آماده رساندن همه گونه خدمات مادی و معنوی خویش به آنان گشتند!

یهودیان ساکن در سرزمین مورد نظر، پس از خاتمه یافتن جنگ جهانی دوم و شکل گیری سازمان ملل متحد، نام کشور اسرائیل را به طور رسمی در سازمان ملل متحد به ثبت رساندند؛ و از اعضای رسمی این سازمان گردیدند. از همان موقع بود که درگیری های مستمر میان فلسطینی ها و یهودیان ساکن در اسرائیل، آغاز گشت و بدون وقفه ادامه یافته است. هر چقدر که مسأله ” هالوکاست”(سوزانده شدن میلیون ها یهودی درون کوره های آدم سوزی که هیتلر راه انداخت) برای مردم جهان و به ویژه یهودیان از توجه حائز اهمیتی برخوردار است؛ به همان نسبت نیز عوامل حکومت ضدبشری رژیم آخوندی در ایران، در نهایت سنگدلی به انکار کردن آن می پردازند. تا که اینگونه، بر شعله های آتش اختلافات تاریخی میان مسلمان ها و یهودیان دامن بزنند!

همان طوری که در بالا بیان گردید، آخوندها برای ماندگاری حاکمیت منحوس شان در ایران، از هیچ کوششی فروگذاری نمی کنند. و با توجه به شایعاتی که در جهان پراکنده شده است؛ چنانچه جنگ میان آمریکا و آخوندهای اشغالگر پدید بیاید؛ کشور اسرائیل که مهم ترین متحد ایالات متحده در منطقه خاور میانه است؛ اگر پیش تر از آمریکا به ایران حمله نکند، دست کم همزمان با آنها به این کار خواهد پرداخت!

آخوندهای شرور و جنایت پیشه، که فقط در سایه یک جنگ فرسایشی می توانند به حکومت ناشایست خویش در ایران ادامه بدهند؛ در شرایط کنونی و با علم به این موضوع، که تنها یاری رساننده ایشان در بقای حکومت نامردمی شان در ایران، وسوسه کردن دولتمردان اسرائیل، جهت حمله نظامی آنها به ایران هستند. در حال حاضر نیز، مشغول تدارک دیدن برنامه های تحریک کننده ای می باشند، که بر سرعت پذیرفتن این مسأله دست بزنند؛ تا با به انجام رساندن ترفندهائی که سراغ دارند(نوشتن پیام های ضد یهودی بر روی موشک های دوربرد خویش که آزمایش می کنند؛ و نیز بر پا نمودن مسابقه کاریکاتور ” هالوکاست” در ایران، بر تحریکات پیشین خودشان علیه اسرائیلی ها می افزایند!

” فرض محال، محال نیست” ، تصور بفرمائید که مدتی نزدیک به سی و هشت سال می گذرد، که آمریکائیان، نه فقط مردم ایران، بلکه مردمان دنیا را نیز، آنچنان فریب داده اند، که اعتقاد همگان در ارتباط با شکل گیری انقلاب منفور اسلامی در ایران، و فروپاشی حکومت پهلوی در میهن ما، ثمره ی خواست ملت ایران بوده است. اما به پندار نگارنده به هیچوجه چنین نبوده و نیست. به دلائل مشخصی که بسیاری از مردم گیتی بر آنها آگاهی نسبی دارند. ادامه یافتن جنگ فرسایشی میان فلسطین و اسرائیل، برای ایالات متحده و شاید برخی از کشورهای قدرتمند اروپائی جنبه حیاتی دارد. حضور ممالک نامبرده در خاور میانه، از اهمیت به سزائی برخوردار است. آنها از هر دری وارد شده بودند؛ تا پادشاه فقید ایران محمدرضا شاه پهلوی را، جهت رساندن خودشان به آرمان سلطه جویانه ای که دارند؛ با خویش به توافق برسانند. اما آن مرد بزرگ هرگز فریب نیرنگ های جهانخواران را نخورد؛ و خودش را در این امر ضد بشری و غیر انسانی تداخل نداد. حتی می دانیم که در زمان حکومت آن انسان کامل در کشور ما، میانه  ایران و اسرائیل همواره بسیار خوب و منطقی نیز بود!

بر این اساس، هنگامی که ایالات متحده و همدستان آسیائی و آفریقائی و اروپائی آنها، به این نتیجه رسیدند که پادشاه ایران برای ادامه یافتن جنگ میان اسرائیل و اعراب فلسطینی هیچگونه همکاری یی نخواهد نمود؛ مصمم به فروپاشی حکومت پهلوی گشتند؛ و مردم نادان ایران هم، ندای گوشخراش خمینی جلاد را لبیک گفتند. چون نمی دانستند که  خمینی به گفته خود وزارت خارجه آمریکا، جهت راه انداختن انقلاب شوم اسلامی در ایران، آمریکا مبلغ یکصد و پنجاه میلیارد دلار به او پرداخت کرده بوده است!

جنگ میان فلسطینی ها و اسرائیل، تا زمانی که خود یهودیان اسرائیل و اعراب فلسطینی از ماهیت باطنی آن مطلع نیستند؛ همچنان ادامه خواهد یافت. جنگ های میان شیعه و سنی نیز، تا انتهای عمر این جهان پی گرفته خواهد شد؛ مگر آنکه سرانجام خودشان بر این مهم همدل و همزبان گردند؛ که  پایداری بر انسانیت، بیش از حمایت از اسلامیت برای همگی شان سودبخش خواهد بود!

محترم مومنی

مقاله قبلیتصاویر کشف پادگان‌ بزرگ دوران روم باستان در رم
مقاله بعدیمالدیو روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.