دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
کردها و مبارزان کرد-عرب و مقامات و نمایندگان شان کنفدراسیون شان باید همان طور که فنون نظامی و اداره یک کشور را از دوستان غربی ما و نیروهای آمریکایی یاد می گیرند، راه ها و تکنیک های گفتگو و دیپلماسی را نیز از آنان بیاموزند، که “به همان اندازه برای شان حیاتی است”. چون همان طور که امروز وطن تان می تواند توسط دشمنان تان نابود شود، فردا مردم تان نیز ممکن است از بابت دعواهای بیهوده و تمامیت خواهی های مبارزان و سیاستمداران متضرر و قربانی شوند که در تاریخ بسیار مسبوق به سابقه است.
دیدید چطور ظریف و حساب شده دوستان آمریکایی تان به توافقی در منبج رسیدند که اصطلاحاً نه سیخ بسوزد و نه کباب (گرچه زمان مناسبی را برنگزیدند). کلیات آن توافق کاملاً حرفه ای و مناسب صورت گرفت و جزئیات را نیز با شما هماهنگ خواهند کرد. اما چیزی که مرا نگران کرد، نه صرف اظهارنظرات برخی از رهبران کرد، که بینشی بود که پشت آن تفکر را لو می داد. یکی گفته بود، اگر آمریکا منبج را به ترکیه واگذارد، به دمشق نزدیک می شویم! و آن دیگری گفته بود، ما برحسب منافع مان با دمشق ممکن است، متحد شویم!! عجب!!! (اینک بهتر می توانم بفهمم چرا رهبرتان اوجالان این اواخر از شما عصبانی بود)
اصلاً فرض کنیم آمریکا تمام منبج را دو دستی تقدیم ترکیه می کرد، شما باید اتحاد با آمریکا را به هم می زدید و با اسد متحد می شدید؟! اینجاست که تفاوت یک رهبر، با فرمانده و سیاستمدار با قمارباز معلوم می شود. همان طور که بابت عفرین با روسیه به هم زدید؟ این یعنی ترکیه با دو حرکت کوچک، شما را از هر دو متحد استراتژیک تان جدا کرد تا به تنهایی به حساب تان برسد. پس ضرب المثلی که مردم کرد برای شما طی سال ها ساخته اند، بیهوده نیست که هر آنچه طی سال ها مبارزه به چنگ آورید، طی چند ساعت گفتگو سر میز مذاکره، همه را می بازید. مسأله اساساً منبج و عفرین نیست. آن هر دو “هم فرصت و هم تهدیدی” هستند برای شما و برای ترکیه در راه اهداف استراتژیک تان. تا پیش از این با حمایت دو ابرقدرت که متحدتان در سوریه شده بودند، ما، شما را و مردم تان را و ساختار حکومت تان را از دست درازی همگان –ارتش اسد، داعش، سپاه قدس و شبه نظامیان، میت و ارتش ترکیه و تروریست ها- و مهمتر از همه، بیش از 80 درصد سرزمین تان از هر نوع جنگ و خونریزی به دور ساختیم، و متحدانی برایتان تأمین کردید که مشغول برنامه ریزی و سرمایه گذاری در سرزمین تان برای سازندگی و توسعه سرزمین تا بوده و هستند. به این چرخش 180 درجه ای به سمت این و آن نمی گویند، تصمیم گیری برحسب منافع، بلکه می گویند، حماقت یک قمارباز! اسد نیمی از سرزمین سوریه را تصاحب کرده در حالی که بالای هفتاد درصد آن ویرانه شده و نه تنها مردم اش را قتل عام کرده که بسیاری از اعضای خانواده اش را هم به کشتن داده است. علاوه بر آن، جنگ وی نیز تمام نشده و در گرداب یک جنگ بی پایان دست و پا می زند. اما باز مسئله این نیست. اسد عملکردش گواه تصمیماتی است که در آینده با شما دارد. اگر تسلیم نشدید، از سلاح شیمیایی علیه شما استفاده می کند. کاری که قبلاً با دیگران کرده است. البته همه را نیز کتمان می کند. قرارداد صلح با اسد بستید؟ همان قدر اعتبار دارد که قراردادی که اسد با مناطق کاهش تنش امضاء کرد. به سوی شما لشکرکشی می کند، و اگر تسلیم نشدید، به شما حمله می کند تا همه را زیر سلطه حکومت به دیکتاتوری اش ببرد. اسد خطری بزرگ تر از ترکیه برای شماست. چون ترکیه برای حمله به شما دارای محدودیت هایی از نظر قوانین بین المللی است، اما اسد همان محدودیت را نیز ندارد و یک مسئله داخلی سوریه شمرده خواهد شد. اسد تنها پرچم اش را می خواهد بر مرزها نصب کند؟ اسد بسیار بیش از این ها می خواهد، ولی به شما رو نمی کند تا به حماقتی که می خواهد تن دهید و سپس به موقع سراغ تان می آید. اما باز مسئله اصلاً این نیست. پرچم سوریه و اسد هرگز قدرت بازدارندگی در مقابل تجاوز ترکیه یا هر نیرویی دیگر به شما را ندارد. تنها پرچی که تاکنون ثابت کرده در سوریه از قدرت بازدارندگی در مقابل هر نیرویی برخوردار است، پرچم ایالات متحده آمریکا بوده است و بس. در صورت ترک سوریه توسط آمریکا و نیروهای ائتلاف حتی ارتش تان نیز توانایی مقابله با ارتش اسد و حامیان شان را ندارد و پس از ویرانی و قتل عام تان، تمام سرزمین تان را تصرف خواهد کرد و باز باید به کوه ها فرار کنید و آنجا آتش روشن کنید و سرودهای انقلابی بخوانید. همین را می خواهید؟ (البته هوای کوه خیلی هم بد نیست و سرودخوانی پژواک بهتری نیز دارد!) اسد بدنبال قبضه قدرت است، همان گونه که دیگر مزدوران رژیم ایران در یمن بدنبال آن اند و می بینید از صلح حرف می زنند، و تا نابودی کامل فاصله ای ندارند، اما در عمل، حاضر به تقسیم قدرت نیستند، مگر به عنوان خدعه ای موقتی جهت قبضه کامل قدرت در یک فرصت مناسب؛ همان گونه که قبلاً بارها با دولت قانونی یمن و مورد تأیید سازمان ملل کردند. روزی که نیروهای آمریکایی سرزمین تان را ترک کنند، “آن سیاه ترین روز تاریخ یک قرن اخیرتان خواهد بود” و چنان قتل عامی از شما راه خواهد افتاد که مابقی را فراموش خواهید کرد.
در واقع مدتی بود که متوجه شده بودم که مقامات جدید کنفدراسیون شمال سوریه چندان تجربه ای سیاسی ندارند و اصولاً باید کسی که مسئولیتی را در حکومتی برعهده می گیرد، چیزی بیش از کسی باشد که در پایان یک تظاهرات حزبی، اعلامیه پایانی را می خواند، اما گویا کسانی که اینان را برگمارده اند، متأسفانه نمی دانند. مسئولان قبلی بسیار پخته تر بودند (مثلاً آقای صالح مسلم).
البته این منطق یا همه یا هیچ را اگر کنار نگذارید، در همه جا دچار مشکل می شوید. چنان که برخی فرماندهان تان با نیروهایی شان مناطق شرق فرات را رها کردند تا از عفرین دفاع کنند و عفرین سقوط کرد، ارتباط استراتژیک شان با روسیه قطع شد و اگر نیروهای ائتلاف نبودند، بخش هایی از ساحل شرقی فرات نیز به دست اسد یا داعش افتاده بود. برای من خیلی جالب است که نه فقط سرباز که فرمانده ای، پست محوله را سرخود ترک کند، و به خانه خودش رود، تا از آن دفاع کند (احتمالاً میدان جنگ رو با خونه خاله یا دخترخاله اش عوضی گرفته که هر موقع خواست بره و هر موقع خواست بیاد)! تصورش را بکنید، ارتش هر کشوری که در حال دفاع از مردم اش است، ناگهان هر سربازی سنگرش را ترک کند تا به استان و خانه خودش رود تا از آن دفاع کند، از آن ارتش و مملکت چه باقی می ماند!؟ در همان مورد نیز نظامیان آمریکا بسیار با شما مدارا کردند.
اسد برای قبضه قدرت برای شما نقشه ها دارد. اسد متوجه است که ارتش اش توان بیرون راندن ارتش ترکیه را با جنگ ندارد و امید به عقب نشینی ارتش ترکیه پس از توافق بین المللی دارد، اما برای قبضه قدرت، شما را به شکلی دیگر می خواهد از صحنه بیرون کند. در تمام سوریه از طریق کشیدن شما به سمت خود با وعده های چرب و نرم برای دست کشیدن از اتحادتان با نیروهای ائتلاف و آمریکا و سپس به سراغ تان خواهد آمد. همان گونه که اینک به سراغ مناطقی می رود که قبلاً با آنان ترک مخاصمه امضاء کرده بود. در عفرین و تل رفعت نیز می خواهد شما را با کشیدن به جنگی منظم با ارتش ترکیه تار و مار کند. شما در هیچ نبردی بدون حمایت نیروهای ائتلاف، توان شکست هیچ ارتشی را “طی جنگی منظم” ندارید (چیزی که داعش دیر فهمید)، چه رسد ارتش ترکیه. هیچ اقدامی در آن منطقه برای جنگ منظم نمی کنید و به جنگ نامنظم بسنده می کنید و نیروهایی را که در آن جا تجمیع کردید به سایر مناطق جهت رویارویی جنگ چریکی منتقل می کنید (هم شما و هم پ.ک.ک.). و گرنه قتل عام خواهید شد؛ دیگر خود دانید.
ارتباط تان را با روسیه دوباره برقرار کنید. پیداست که با آنچه پیش آمده در زمینه نظامی دیگر دو طرف نمی توانند به هم اطمینان کنند، اما در سایر زمینه ها با آنان همکاری کنید. روسیه متوجه اهمیت مسأله نفت و گاز در خاورمیانه هست و ما متوجه این هستیم که “انحصار نفت و گاز در تولید، صدور یا انتقال آن می تواند برای جهان خطرناک باشد” و کشورهایی با مقاماتی غیرمسئول می توانند نوعی تهدید باشند که از نفت و گاز به مثابه سلاح استفاده کنند یا باجگیری نمایند. مقامات ترکیه مشخصاً نشان دادند که از نفت و گازی که از مناطق شان عبور می کند و حتی آب به مثابه سلاح و حتی اهرمی برای باج گیری از کشورهای منطقه استفاده می کنند و اصلاً برایش برنامه دارند. پس باید نفت و گازی که کنفدراسیون شمال سوریه اینک از طریق کانال های غیررسمی صادر می کند، در آینده بتواند از کانال های رسمی و آن هم چند کانال صادر کند. نخست خطوط لوله نفت و گازی است که از شرق سوریه به سمت مناطق در کنترل اسد-روسیه عبور می کند و در لاذقیه و سواحل غربی به بازار عرضه می شود. دوم خطوط لوله ای است که با گذشتن از مناطق جنوبی و اردن به دریای سرخ و بازارهای جهانی برسد و سوم معامله از طریق عراق است که نفت و گاز را از مناطق مرزی شمال سوریه دریافت می کند و معادل آن را در خلیج فارس تحویل مشتریان می دهد. البته نفت عراق و اقلیم کردستان نیز می توانند از همان سواحل غرب سوریه صادر گردند تا امنیت بیشتری برای بازارهای انرژی داشته باشیم. چون ترکیه دارد گام به گام پیش می رود تا کاملاً به رژیمی یاغی مثل رژیم ایران بدل شود. این چیزی است که ابرقدرت ها هنوز متوجه آن نیستند، ولی مدتی نخواهد گذشت که متوجه می شوند و امیدوارم زمانی نفهمند که کار از کار گذشته است؛ مثل دریافتن هویت یاغیگری رژیم ایران.
پنتاگون “جزئیات کارهای منبج” را طی “هماهنگی با نیروهای متحد کرد-عرب متحدشان” پیش برند. پنتاگون و وزارت امور خارجه آمریکا توجه کنند که هیچ توافق جدیدی در سایر مناطق شمال سوریه که در کنترل نیروهای کرد-عرب متحدتان است، با ترکیه منعقد نکنند. این عفرین است که نیاز به توافق با ترکیه دارد و نه هیج جای دیگر. وضعیت عفرین هم در گزارش های خودتان و هم سازمان های بین المللی بسیار نگران کننده است. مردم محلی را از آن جا رانده و خانه و زندگی شان را غارت کرده اند. مردمی دیگر را در خانه های آنجا ساکن کرده اند. بسیاری ربوده شده اند، و رفتارهای تندروهای مذهبی در آن جا تداعی کننده داعش است: زنان بدون مردان حق بیرون آمدن از خانه هایشان را ندارند و باید حجاب اجباری و لباس های گشاد بپوشند. ایزدیان برای تغییر دین شان تحت فشارند و مراکز دینی شان ویران شده است. تمام کارهایی را که داعش قبلاً با سر و صدای رسانه ای و علنی می کرده نیروهای تحت فرمان میت دارند بی سر و صدا در عفرین می کنند. میت به نیروهای زیر فرمانش گفته از حقوق خبری نیست و از عواید به غارت برده برای گذران شان استفاده کنند. این وزارت امور خارجه آمریکا بود که باید مدعی تشریک مساعی ترکیه و تغییرات در بهبود وضع عفرین می شد و نه ترکیه مدعی تشریک مساعی و تغییرات در منبج و سایر مناطق سوریه. “وزارت امور خارجه بدون هماهنگی با پنتاگون هیچ قراردادی نبندد و تا تعیین تکلیف قطعی عفرین هیچ قرارداد قبلی را اجرا نکند” (تنها منبج و نه بیش از آن). قرار نیست تا مناطق مناسب سوریه را دستکاری و مدام تغییر دهیم و متحدانمان را نگران کنیم، ولی مناطق فاجعه آمیز را رها کنیم (کار غلطی که وزارت امور خارجه آمریکا در عراق کرد و حالا گیر کرده). استراتژی ما باید عکس این باشد. از زمانی که دولت سابق آمریکا، مچ اردوغان را در تقویت و هدایت داعش و سایر تروریست ها گرفت، این بوده که در هر مورد اصطلاحاً دست پیش را بگیرد تا پس نیافتد. برای تبرئه از اتهام به کمک به تروریست سایرین را بدان متهم کند و برای فرار از اتهام تغییر بافت جمعیتی مناطق مختلف سوریه (حتی در ترکیه هم در مناطق کردنشین دارد همین کار را انجام می دهد)، دیگران را به تغییر بافت جمعیتی متهم کند. اگر می خواهید دل اردوغان را بدست آورید، ره به ترکستان می برید. دیدید که توافق منبج نه تنها باعث توقف شان نشد، بلکه در سایر مناطق و حتی کردستان عراق به توسعه طلبی و زیاده خواهی ادامه دادند و حتی پُرروتر شدند.