سبز شدن پونه دم لانه مار!

0
242

حتما این ضرب المثل را شنیده اید که می گوید: ” مار از پونه بدش می آید، دم لانه اش سبز می شود. ” ؟! مصداق کنونی این تمثیل در شرایط فعلی مملکت ما، سبز شدن پونه ای مانند احمدی نژاد، دم لانه ماری مثل هاشمی رفسنجانی است. در همین اواخر در چند روز گذشته، با حکمی از سوی سید علی خامنه ای، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور دوره قبل در حکومت آخوندی، مأموریت یافت که از این به بعد در مجمع تشخیص مصلحت نظام مستقر گشته و خدمت بکند!

حال این خدمت کردن چند گونه است و خادم و مخدوم چه منظوری را از این امر دنبال می کنند؟ برای کسانی که با افکار پلید این جنایتکاران بیگانه نیستند؛ با همه ابعادی که دارد مشخص و آشکار است. مگر آنهائی که یا درک شان از کنش های کارگزاران حکومت منفور اسلامی زیاد نیست؛ یا آنانی که اصولا با مسائل سیاسی کشورمان آشنائی چندانی ندارند!

مسابقه داشتن قدرت افزون تر بر سایرین، در این نظام همیشه آشفته بی خردان موضوع جدیدی نیست و نخواهد هم بود. حریص ترین ایشان در جریان این مسابقه، خود رهبر حکومت فاجران و بدکاران و نیرنگبازان، سید علی خامنه ای است که همه روزه آز و طمعش برای داشتن قدرت بیشتر شدت هم می یابد. ویژه آنکه وی دچار بیماری ” عدم اعتماد به نفس ” نیز هست؛ و یک لحظه هم از اضطراب مخدوش شدن مقام عظمایش در این رژیم فاسد خلاصی ندارد و همه آسایش وی برهم خورده است!

 000001

با تحمیل شدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور دوره یازدهم توسط سید محمد خاتمی و شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی بر گرده ی خامنه ای، روحیه انتقامجوی رهبر انقلاب بیش از پیش خراب شده و آسایش فکری خودش را از دست داده است؛ از اینرو، و احتمالا با مشاورت هموندان مورد اعتمادش درون بیت رهبری، برای آنکه قافیه را بیش از این نبازد و مورد خلع سلاح شدن قرار نگیرد؛ گام نخستین را خودش برداشته تا او هم به دشمنان دوست نما، زهر چشمی نشان بدهد و ” دم و گوش ” ایشان را با هم برابر بکند!

یکی از زخم خوردگان مناظره های تلویزیونی دوره دهم ریاست جمهوری، که توسط احمدی نژاد در نشست تلویزیونی مورد سمپاشی های احمدی نژاد قرار گرفت؛ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آخوند هاشمی رفسنجانی بود؛ که با سخنان مطرح شده خامنه ای در خطبه های اولین نماز جمعه بعد از آن انتخابات، غرورش به وسیله رهبر که احمدی نژاد را بر او برتری داده بود؛ بسیار جریحه دار گشت و کینه نسبت به خامنه ای و احمدی نژاد را، بیشتر از قبل در دلش نشاند!

میزان اختلافات ظاهری میان خامنه ای و احمدی نژاد، در چند سال اخیر از ” کفر ابلیس ” هم مشهورتر شده بود. اهانت های مستقیم و غیر مستقیم احمدی نژاد به رهبر، گوشه و کنایه زدنهای خامنه ای به رئیس جمهور، قهر و آشتی و ….. مواردی هستند که در دو دوره ریاست جمهوری نهم و دهم، بسیار اتقاق افتادند و دیدیم و شنیدیم که بازتاب مخاصمه ظاهری میان این دو نفر چه بود و چه شد؟!

اما از آنجائی که خامنه ای کینه جو به این راحتی دست از سر مخالفان خودش بر نمی دارد؛ و نیز به سبب این که ترفندهای اصلاح طلبان کار خودشان را کردند و ریاست جمهوری حسن روحانی را بر وی تحمیل نمودند؛ بعید به نظر می رسید که او دست روی دست بگذارد هیچ واکنشی نسبت به این امر از خودش ابراز نکند. البته مخالفان خامنه ای هم به خوبی بر این امر واقف بودند و هستند؛ که این فرد شخصیتی نیست که به خاطر منافع و مصالح حکومت شان، این خفت آشکار را برتابد و هیچ واکنشی از خودش نشان ندهد!

یکباره همه مشاهده کردند که رهبر انقلاب، چه امتیازهای زبانی را به احمدی نژاد و اعضای کابینه دولت دهم می دهد؛ و چگونه ایشان را با تعریف هائی که می کند مورد تفقد رهبرانه خودش قرار داده و از ایشان تمجید می نماید. این مقدمه ای بود بر نمایش حضور روابط دوستانه میان خامنه ای و احمدی نژاد. ولی با ابلاغ شدن حکم جدید رهبری به احمدی نژاد، مبنی بر ادامه دادن خدمات او به نظام بری از هر نظم جمهوری خبیث اسلامی، وی را در مجمع تشخیص مصلحت نظام مستقر ساخت، تا ضمن سبز نمودن پونه دم لانه ی مار، فرد مورد اعتمادش را در این شورا بگمارد؛ تا همواره در جریان همه رویدادهای اعلام نشده در این مجمع نیز قرار بگیرد!

شاید به این فکر بکنید که او نیازی به این کار ندارد؛ و می توانست با استفاده کردن از مهره های دیگری که هیچ شهرتی هم ندارند و بیش از احمدی نژاد بتوانند در این راستا به او خدمت بکنند؛ جاسوسانی برای خودش در آن سیستم مستقر کند و بر همه جریانات مربوط به مجمع نیز اشراف کامل را داشته باشد. آری چنین امکانی به طور یقین و صد درصد وجود دارد؛ اما در آن صورت خامنه ای نمی توانست عقده های برتری جوئی و قدرت طلبی های خودش را تقلیل داده، و به مخالفان خودش در برون و درون مملکت نشان بدهد؛ که چه توانائی هائی را دارد؟!

اما اکنون ضمن جلوه دادن قدرت رهبری خودش بر دوستان و دشمننان، امتیاز دیگری را نیز برای حکومت اسلامی به ثبت می رساند؛ و این یک ژست کاملا سیاسی برای جمهوری اسلامی است؛ که به کشور ایالات متحده آمریکا، و نیز دیگر دولت ها و ملت های جهان بگوید؛ که کشور و حکومت تحت رهبری وی، اگر با آمریکا برابر نباشد، هیچ کاستی نسبت به آن ندارد!

خامنه ای از موجودیت مجمع تشخیص مصلحت نظام در این رژیم، بهره برداری سیاسی کرده، تا این مرکز را همانند پارلمان کشور آمریکا جلوه بدهد؛ که رؤسای جمهور کشور، پس از خاتمه یافتن دوره ریاست شان، همانطوری که در آمریکا رایج است و آنها در پارلمان به خدمات خویش ادامه می دهند؛ در ایران و در حکومت آخوندی هم چنین امری محقق بشود و از این به بعد، هر رئیس جمهوری که دوره ریاست اش بر قوه مجریه پایان می یابد؛ با مستقر شدن در پارلمان رسمی جمهوری اسلامی( مجمع تشخیص مصلحت نظام ) به کار سیاسی خودش ادامه داده و از تجربیات وی در دولت های بعدی نیز استفاده بشود!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

مقاله قبلیقزاقستان آخرین قربانی ایران پیش از یک چهارم..
مقاله بعدیديگر كافي است، اينك زمان اقداماتي عملي است؛ حق ماندني و باطل رفتني است
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.