ایران ما در تمامی دوران هستی اش، پیوسته دچار آشوب های فراوان گشته است. گاهی اقوام وحشی سرزمین هائی بی تمدن، به کشورمان تاخته و بسیاری از آثار تمدن باستانی ایرانزمین را، یا به تاراج خویش برده و یا نابود ساخته اند. گاهی نیز سران ممالکی که ادعای تمدن و پیشرفت نیز داشتند و دارند؛ به کارهائی دست زده اند، که دست کمی از حمله های چنگیز و تیمور و اعراب بدوی به خطه زرخیز این سرزمین اهورائی نداشته است و ندارد!
از چندصد سال پیش، این کهندیار آریائی، مورد دست درازی های فراوان از سوی اعراب و مغول های وحشی واقع شده است. اما دیگرانی هم که کوس متمدن بودن خود و کشورهای شان را به صدا در می آوردند؛ یا به گونه مستقیم، و یا به صورت غیر مستقیم و با اجرای نقشه های ایران برباد ده، به سرزمین اهورائی آریائیان نیکو نهاد تاخته اند؛ و در این رهگذر، هم به ایران دست درازی کرده اند؛ هم از آنچه که فقط و فقط متعلق به ملت آریائی این سرزمین اهورائی بوده به نفع خودشان سوء استفاده و به تاراج برده اند!
غافل از آن که، اگر در کشور باستانی ما، عده ای میهن فروش و بی توجه به سودجوئی های بیگانگان از این کهندیار می باشند. اشخاص دیگری وجود دارند؛ که جز به مام میهن و هم میهنان خویش نمی اندیشند؛ و آنچه را که انجام می دهند؛ جز برای بزرگی و عظمت ایران و ایرانی نیست!
بارزترین نمونه ای که در این راستا سراغ داریم؛ دو پادشاه میهن پرست ایرانی، دو شیر شرزه و قهرمانان نجات ایرانزمین، از یوغ استبداد حکومت عیاشان قجری بودند. اعلیحضرت رضا شاه بزرگ ایران را از کام قجرهای بی سواد و خرفت و کودن و زنباره و عیاش نجات داد. که در ضمن آن بتواند روش واپسگرایانه آنها در مورد کشورداری شان را منقرض نماید و ایرانزمین را، از آنهمه عقب ماندگی و فضاحت بین المللی برهاند!
پس از خروج اجباری آن مرد بی همتا از خانه ی پدری اش، شهریار جوان ایران محمد رضا شاه پهلوی که در کنار پدر بزرگوارش درس های مهمی جهت کشورداری آموخته بود. بر مسند پادشاهی تکیه داد. تا ضمن ادامه دادن برنامه های مترقی رضا شاه بزرگ، آرمان های مترقی خویش برای ایجاد مدرنیته افزون تر در کشور را جامه حقیقت بپوشاند!
افسوس که این دو پدر و پسر میهن پرست، به دلیل سودجوئی های بیگانگان ضد ایرانی، نتوانستند در مملکت خویش بمانند؛ و آرزوهای ایران سازانه خودشان را در مرز پر گهر مام میهن شان به طور کامل به اجرا بگذارند!
چهارم و پنجم امرداد سالگرد دست شستن این دو مرد بزرگ تاریخ ایرانزمین، که هستی گرانقدر خود و سراسر عمرشان را با عشق ایران و به سرزمین آباء و اجدادی شان گذراندند و از این جهان رفتند. را به تمامی ایرانیاران راستین و میهن پرست تسلیت می گویم!
زمانی که شاهنشاه ایران دار فانی را وداع گفتند!
از آن وقتی که بلبل رفت ز بستان
شده است جای زغنها این گلستان
پدر رفت و یتیم ، ایران ما گشت
از آن روزی که رفت شاهم ز ایران
نسیمی جان فزا بود و پر از مهر
که رفت و داد جای خود به طوفان
اگر گویم که او ، یک قهرمان مرد
نباشد این سخن ، از روی نسیان
چرا که جمله یا را ن پذ یرند
زمن این نکته های فاش ، آسان
همه دانند که این پور رضا شاه
همانند پدر، دل بست به ایران
ولی ایرانیان ، در دام فتنه
برفت ازیادشان ، احسان جانان
فراموشی گرفتند و چه راحت
بدادند مام میهن را ، به دزدان
خدا را این ستم را کی به ما کرد
که باشند در وطن مشتی گدایان
هم آنها ئی که تا دیروز بودند
سر هر گور و قبر، قاری قرآن
شدند ابزار دست ، خصم میهن
که سازند ملک ری ، مأوای دیوان
عجب نبود ، چنین دوران سختی
از این دوران ، فراوان دیده ایران
خدا را مؤمنی ، تا کی غمینی؟
زغنها می روند ، آیند هزاران
محترم مومنی