از نگاه کارشناسانه خانم دکتر شاهین استاد دانشگاه صنعتی شریف، انقلاب شوم آخوندی در ایران به دلایلی چند رخ داده است؛ که مهم ترین آنها، پیامدهای بسیار بد و غیر قابل تمحمل آن را، نصیب ملت زودباور و غیر مطلع ایران در اوایل شکل گیری این رخداد شوم نمود؛ و نتایج بد یمن آن نیز، از همان سال تا کنون، دامنگیر مردم بی پناه سرزمین اهورائی مان کرده است!
در کانون بازنشستگان دانشگاه شریف، مقاله ای مطرح گشته است؛ که به قلم خانم دكتر شاهین نگاشته شده؛ و به نوبه و در نوع خودش، شاهکاری در ریشه یابی های رویداد تاسف برانگیز انقلاب ضد ایرانی اسلامی است. که از حقیقتی تلخ و واقعیتی آزار دهنده سخن می گوید؛ که بیانگر وضعیت اسفناک مملکت ما در آن برهه زمانی را آشکار می گرداند!
هزاران آفرین به اين خانم شجاع ایرانی، كه بدون کم ترس ابا و وحشتی از اشغالگران حاکم بر ایرانزمین، چنین حقیقت برخاسته از واقعیت محض، از وضعیت میهن مان در شرایط روی دادن این پلیدی آزار دهنده را تشریح کرده است!
در ادامه، مقالهای از خانم دکتر شاهین را می خوانید؛ که در آن مطرح نموده است که: انقلاب، نتیجه ی ناآگاهى مردم ایران بود. جنگ نیز نتیجه ی انقلاب بود؛ و عقب ماندگی مردم نیز، نیجهی جنگ بود. تحريم نیز نتیجه ی عقب ماندگی به وجود آمد. و اختلاس و دزدى هم، نتیجه ی تحريم هاست. فقر و فلاکت اقتصادی و فرهنگی نیز، نتیجهی اختلاس هاست. ايمان و خرافات هم نتیجه ی فقر و ناآگاهى نیز نتيجه پذیرفتن خرافاتی است؛ که موجب دور ماندن مردم ایران از حقایق تلخی است که در میهن شان شکل گرفته و ایشان را به انواع نا به سامانی های فردی و اجتماعی سوق داده است. »!
اين چرخه نامیمون ٤٠ ساله كابوسي است؛ كه با ناآگاهى شكل گرفت؛ و هنوز هم با ناآگاهى ادامه دارد!
ايران کشوري است، که توسط مردم اش چهار ميخ شده. است:
ميخ اول : جهل است. ميخ دوم : خرافات است. ميخ سوم هم: تعصب کور می باشد. ميخ چهارم نیز: امامزاده پرستی است. ما جماعتی هستيم؛ که ميخ بر دامان خود و کشورمان گذاشته، و بر تخته چهار میخ کرده ايم؛ که نه خود، و نه کشور قادر به حرکت رو به جلو نيستيم.!
گسستن از اين ميخ کوب ها، فقط با انديشيدن ممکن است. پس بايد احساس را کنار گذاشت؛ و لحظه ای در تفکر عميق فرو رفت. و مراتب زیر را، از زبان خانم دکتر شاهین به مخاطبان مورد نظر گفت: « آهای آقای نسبتا محترم با شما هستم. وقتی که پوشاندن چند تار مو در محیط اجتماع مهمتر از مقابله با فساد های درون جامعه بشود؟ نجابت از بین می رود!
وقتی که کنترل ظاهر و صحبت های مهماندار هواپیما، مهمتر از نظارت فنی پیش از پرواز بشود؛ امنیت مسافرت های هوائی از بین می رود!
وقتی که دلسوزی مسئولین برای کشورهای عربی، مهمتر از امنیت مردم در داخل کشورمان باشد. بودجه مملکت از بین می رود!
وقتی که جرم اختلاس و رانت خواری نادیده گرفته مي شود؛ و اقساط عقب افتاده یک کارگر ساده توهین آمیز قلمداد می شود. عدالت از بين می رود!
وقتی که هزینه ساخت مسجد و ضریح طلا در کشورهای عربی واجب تر از ساخت بیمارستان و مدرسه در مناطق محروم و جنگ زده و زلزله زده وطن مان می شود. ارزش پول از بين می رود! وقتی هم که پول بادآورده، و اضافه حاجی، خرج مکه و کربلا رفتن شان بشود؛ و روز به روز بر شمار گرسنگان و مستضعفان مملکت اضافه بشود. وجدان بیدار از بين می رود!
وقتی که خرافات و جهالت در جامعه، جزو دستور کار باشد؛ و ملت را بلا نسبت خر حساب کنند. اعتماد در بين مردم از بین می رود!
وقتی که بی کفایتی مسئولین ، باعث گرانی و قحطی و تحریم و نابودی ایران باشد؛ « درآمد و پس انداز و آرامش و تحکیم خانواده » از بين می رود! وقتی که مسئولین خودشان، بزرگترین دزدان سرگردنه هستند؛ و نامیدن و بیان کردن اش تخلف تعبیر بشود؟ ایمان در بين مردم از بین می رود!
وقتی که آدرس بهشت را به من و تو آموزش می دهند؛ و خودشان خطاکارترین و دروغگو ترين باشند؛ مذهب و اعتقاد ازبين می رود!
وقتی که تفکیک جنسیتی، مهمتر از احترام به حقوق انسان ها، و ایجاد کردن فرصت های برابر بشود. آزادی از بین می رود!
وقتی که فیلتر کردن، سانسور و پارازیت انداختن ، مهمتر از حذف نمودن آسیب های اجتماعی بشود…
شادابی های مردم هم از بین می رود!
وقتی که فروش و سود بیشتر، مهمتر از هزارجور پالم و زهر مار تو مواد غذایی بشود..سلامت آحاد جامعه از بین می رود!
وقتی که تقلب و کپی کاری، مهمتر از اندیشه و ایده پردازی برای پیشرفت بشود. خلاقیت در میان مردم کشور از بین می رود!
وقتی که ساخت و ساز بیشتر، مهمتر از حفظ محیط زیست و درختکاری می شود؛ طبیعت هم از بین می رود!
وقتی که دلواپسی عقیدتی دانشجویان، مهمتر از دلواپسی های علمی شان بشود. دانش نیز از بین می رود!
وقتی که دروغ و ریاکاری در ارتباطات، مهمتر از صداقت و راستی بشود. اخلاق از بین می رود!
وقتی که درآمد عسلویه به تنهایی، درآمدی معادل هفت کشور معادل ایران باشد؛ که لارژ هم زندگی بکنند. سایر منابع نفتی و طلا و مس و فولاد و پسته و زعفران و ….. به کجا می روند؟!
وقتی که صدای بوق ماشین های مدل بالا، مهمتر از صدای تیشه فرهاد بشود. عشق از بین میرود! وقتی که این مطالب، توسط من و تو خوانده می شود؛ اما همچنان سکوت می کنیم؛ و جرات نشر آن را هم نداریم. شهامت نیز از بین می رود.» !!!
و…. این همان موردی است؛ که یک شهروند به خصوص شهروند ایرانی، به آن نیاز صد در صدی دارد. تا که بتواند بی محابا و کاملا شهامت پیشه و حق طلب، نیاز زیادی به آن دارد. به شرط آن که، از هیچ احدی کم ترین واهمه ای نداشته باشد؛ و جز به سربلندی هم میهنان آریائی، و سرزمین اهورائی خود نپردازد!!
محترم مومنی