علیرغم اینکه در کنوانسیون بین المللی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مصوب سال 1979 علاوه بر تأکید بر رفع تبعیض بین زنان و مردان، رعایت حقوق کاملاً یکسان و برابر برای زنان پیشنهاد شده است و امروزه در قوانین بسیاری از کشورها برابری حقوقی مرد و زن به عنوان یک اصل پذیرفته شده و اجرا می شود، هنوز آپارتاید جنسیتی و زن ستیزی کماکان در جامعه امروزی ایران تداوم دارد و رژیم حاکم بر ایران حاضر به قبول و پیوستن به این کنواسیون نشده است ، گویی زن بودن به تنهایی جرم محسوب می شود و جنسیت “زن” کافی ست تا حکومت احساس تهدید کند و در پی آن به خشونت علیه زنان بپردازد و هر روزه زنان را محدودتر از پیش کند تا به اصطلاح از قدرت اجرایی و تاثیرگذاریشان در اجتماع بکاهد.
میزان قدرت مردان نسبت به زنان در جوامع مختلف، متفاوت است. با این حال در تمام این جوامع مردسالار، مردان سهم بیشتری از مزایای اجتماعی همچون قدرت، ثروت و احترام دارند. تداوم قدرت نظام مردسالاری ناشی از دسترسی بیشتر مردان به مزایای ساختارهای قدرت در درون و بیرون از خانواده و همچنین بواسطهٔ تقسیم کردن این مزایای اجتماعی در جامعه است.
نظام و ساختاری که در طول سی و هفت سال گذشته بر ایران حکومت می کند از طریق نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود، تمام توانش را به کار گرفته تا زنان را زیر سلطه نگاه دارد.نگاه اجمالی به بند هایی از قانون اساسی و قانون جزایی برای زنان در جمهوری اسلامی ایران، وجود این سلطه را به نحوی بارز نمایانگر می کند.بر اساس اصول همین قانون اساسی ،رئیس جمهور باید از میان رجال(مردها)مذهبی و سیاسی انتخاب شود . (زنان ایرانی علی رغم احراز کلیه شرایط لازم برای چنین سمتی ،حق انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری را ندارند).بنا به تعریف قانون شریعت اسلامی، زنان به دلیل داشتن عواطف و احساسات مضاعف ، ضعیف النفس محسوب میشوند و از پست های قضاوتی به معنی واقعی محرومند.بر طبق قوانین الهام گرفته شده از شریعت ، در ایران ،پسر دو برابر دختر از اموال والدین ارث می برد،شوهر پس از مرگ زن یک چهارم اموال وی را، در حالی که زن فقط یک هشتم اموال مرد را به ارث خواهد برد و بر این اساس حقوق زنان با راهکارهای مذهبی پایمال شده و به شعورشان توهین و تجاوز می شود..مطابق همین قوانین زن ستیز مذهبی ،ازدواج زن مسلمان با غیر مسلمان جایز نمی باشد ولی مرد مسلمان با زن غیر مسلمان می تواند ازدواج کند و هیچ مشکل قانونی یا شرعی ندارد.در قوانین ایران حق طلاق کاملا به طور یک جانبه به مرد داده شده است و زنان از چنین حقی محرومند .طبق ماده ۲۳ ،قانون قصاص، به شوهر حق می دهد در صورتی که زن خود را همبستر با کس دیگری ببیند اورا بکشد. در صورتی که برای مردان ۴ همسری مجاز اعلام شده است و علاوه بر ان داشتن روابط جنسی نامحدود تحت عنوان صیغه برای مردان مجاز و قانونی شمرده می شود.حق حضانت فرزندان و اجازه کار و سفرزنان به مرد داده شده است ولی زنان ازچنین حقوق مشابهی برخوردار نیستند.حق اجازه ازدواج دختران به پدر دختر داده شده است و در صورت نبودن پدر و یا فوت او از جد پدری یا عموی دختر اجازه ازدواج می گیرند ، در صورتی که مادرو دختر حق اجازه ندارند و درصورت نبودن هر یک از پدر ،جد پدری و یا عمو ، این دادسرای جمهوری اسلامی است که اجازه ازدواج را صادر می کند،مفهوم این قانون این است که اسلام زن را ذی شعور تلقی نمی کند و حق انتخاب برای زن قائل نیست.
سن بلوغ زنان در شریعت اسلامی نه سال اعلام شده و سیستم انان را از نه سالگی مجبور به عمل به قوانین شریعت می کند و سن ازدواج در قانون برای دختران ۱۳ سال اعلام شده ،یعنی از کودکی انها استثمار می شوند .بر اساس ماده ۱۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ،سنگسار کردن تا حد مرگ ، مجاز و عمدتا قربانیان سنگسار را زنان تشکیل میدهند.
عدم وجود حمایت قانونی از زنان در جامعه اسلامی در محیط کار و وابستگی آنان در برابر مردان از لحاظ اقتصادی و خشونت علیه زنان در خانه و اجتماع به یک امر عادی و روز مره تبدیل شده است.دستمزد زنان نسبت به مردان کمتر وانان در محیط کار مورد آزارهای روحی وجنسی قرار میگیرند. زنان درصد کمتری از کل شاغلین ایران را تشکیل می دهند وبه دلیل ساختار زن ستیز جامعه شانس کمتری در احراز مشاغل ،خصوصا مشاغل کلیدی دارند ودر تعدیل نیرو،بیشترین قربانیان ، زنان هستند.از دیگر مصادیق زن ستیزی در ایران ،جدا سازی جنسیتی درمدارس ودانشگاها و آموزشگاهها و ورزشگاه ها ، اتوبوسها و قطارها و مترو ،محیط طبیعت و سواحل دریایی… است که عملا زنان بیشترین اسیب را در اعمال تکفکیک جنسیتی متحمل می شوند.
از بارزترین مصادیق دیگر زن ستیزی در ایران ، تجاوزو تهدید و تحقیر جنسی در زندانها بر زنان ، خصوصا قبل از اعدام که خانواده ها را مصصمم می کند که از هرگونه فعالیت مبارزاتی دخترانشان برای احقاق حقوق حقه خود ممانعت کنند تا از وقوع چنین فجایعی در زندگی دخترانشان جلوگیری نمایند ،وقایع رخداده در دهه اول پس از شورش سال پنجاه و هفت ،خصوصا سال شصت وهفت ، همچنین رفتار های متوحشانه و سرکوبگر رژیم در سال هشتاد و هشت که قتل زیر شکنجه و تجاوز ترانه موسوی و اتش زدن جسدش یا قتل مظلومانه ندا اغا سلطان در خیابان از نمونه های انهاست و این عملکردها به صورت ناخوداگاه نیمی از جمعیت ایران را منفعل می کند. از متوحشانه ترین مصادیق دیگرزن ستیزی در ایران، اسید پاشی بر چهره زنان ،انهم به طور کاملا برنامه ریزی شده و جهت ارعاب زنان می باشد، حجاب اجباری نیز با تحقیر زنان و محدود کردن انها در اجتماع وکاهش منزلت اجتماعی آنان، از ابزارهای دیگر زن ستیزی سیستماتیک در سی و هفت سال اخیر تلقی می شود.
جمهوری اسلامی در ادامه سیاست های زن ستیزانه اش ،در بعد از شورش پنجاه و هفت ، سعی نموده ،فعالان جنبش زنان، نویسندگان و وکلا ،روزنامه نگاران ،هنرمندان و ورزشکاران زن رازیر فشار مستقیم ،کنترل و محدود کند. مهدیه گلرو،نرگس محمدی،بهاره هدایت، آتنا دائمی، مریم شفیعپور، فاران حسامی، زهره تنکابنی، شیوا نظر آهاری، عشا مومنی، نگار حائری، حکیمه شکری، ناهید گرجی،نسرین ستوده، مریم مقدسی و………همه مثالهای ستیز جمهوری اسلامی با زنان فرهیخته اند.
اما تاسف برانگیزتر از زن ستیزی حکومت جمهوری اسلامی و مردان تربیت یافته در این ایدئولوژی دینی زن ستیز،نگاه و رفتار های زن ستیزانه ،زنان ایرانیست.زنان علیه زنان و عاملان تداوم زنجیرهای بردگی زنان در جامعه ، شوربختانه بسیاری از زنان جامعه به دلیل عدم داشتن درک لازم و اطلاعات درست و آموزش های موثر ،همراستای سیاستهای زن ستیزانه حکومت حرکت می کنند.خالی از لطف نیست یاد اوری جمله منزجر کننده فاطمه الیا ،مثلا نماینده مجلس ،که کار زن بچه داری و شوهرداریست نه تماشای مسابقات ورزشی.
اما چرا؟چرا قشری از زنان با همان بینش مردسالارانه در مورد معیار های خوب و بد بودن به مسایل زنان می نگرند؟ سرچشمۀ زن ستیزی زنان ،در ایرانی که زمانی پادشاه زن داشته، کجاست؟چرا زنان علیه زنان و در حقیقت علیه خودشان صف کشیده اند؟؟؟جادوی دین و مغزشویی مقدس ،زنان اقشار کمتر توسعه یافته و نااگاه جامعه را به بردگانی مبدل کرده که دیوانه وار زنجیرهایشان را می پرستند و پرواز و اوج گرفتن در نظر انها، تنها یک بیماری مهلک است.این زنان به دلیل جایگاههشان در مقاومت در برابر تغییر ، بیشترین اسیب را به فعالان حقوق زن می زنند.
چه باید کرد؟؟؟؟؟
چه راهکارهایی می تواند حضور و مشارکت زنان در جامعه را تقویت کندو از میزان زن ستیزی در جامعه بکاهد؟؟؟
ایا با ارتقای بینش اجتماعی جامعه درباره زنان و حذف دیدگاه های مرد سالارانه می توان به زن ستیزی در ایران پایان داد؟؟؟
توسعه آموزش زنان،ارتقا سطح اگاهی و درک انها، چه میزان می تواند از زن ستیزی در جامعه بکاهد؟؟؟
تأمین اجتماعی و اقتصادی زنان، تا چه حد بر کاهش رفتارهای زن ستیزانه موثر خواهد بود؟؟؟
ضرورت بازنگری در قوانین مربوط به حقوق زنان چه نقشی در رفع معزلات ناشی از قوانین فعلی خواهد داشت؟؟؟
ایا تلاش برای افزایش میزان حضور زنان در بخش های مدیریتی جامعه و توجه جدی به حقوق کار زنان و مسائل و مشکلات زنان شاغل در محیطهای کار و تولید می تواند در زن ستیزی زدایی موثر باشد؟؟؟
برای مقابله با زن ستیزی ، نیاز به برنامه ریزی های دراز مدت و تربیتی از زمان کودکی و در عین حال ایجاد برابری های اجتماعی و اقتصادی – سیاسی ولو از طریق مکانیسم ها ی دخالت در روند فعلی جامعه وجود دارد، خشونت علیه زنان در دراز مدت جامعه را به قهقرا و نابودی رهنما خواهد شد. امروزه در میان شاخص های توسعه انسانی ، شاخص توسعه موقعیت زنان در هر کشور مطابق استانداردهای سازمان ملل متحد، جزو مهم ترین شاخص های رده بندی توسعه یافتگی جوامع تلقی می شود و هر اندازه وضعیت زنان در کشوری بدتر و فشار و سرکوب و نابرابری نسبت به آنها بیشتر باشد، جامعه با وضعیت فجیع تر و سطح پایین تری از توسعه یافتگی روبروست.شاید پر بیراه نباشد امید به اینکه آینده ایران به دست زنان آگاه و مبارز رقم خواهد خورد. زنان آگاه و مبارز ایرانی که علیرغم این همه خشونت و بی عدالتی، آزادی و دموکراسی را برای ایران آینده به ارمغان خواهند آورد.
پاینده باد ایران
سهیلا زرندی