زنگ ها در یمن برای همگان به صدا در آمده است؛ راهکارهایی برای برون رفت از بحران در یمن، “همین حالا”

0
273

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

مدتی است که زنگ ها برای همه در یمن به صدا در آمده است. اقدامات عاجلی “هم در سطح انسانی، هم سیاسی و هم نظامی به شکلی مکمل یکدیگر” لازم است.

مقدمه: خلاصه دیکتاتور یمن نیز آن قدر بازی کرد و فریب داد تا به سرنوشت سایر “دیکتاتورهای زرنگ” دچار شد. جنبش بهار عربی در یمن به سبب فقر مفرط و تولید ناخالص ملی بسیار نازل با ملاحظاتی توسط بازیگران بین المللی و سازمان ملل پیش رفت تا ضمن کنار گذاشتن علی عبدالله صالح با اندک تغییراتی، “اصلاحاتی را در دستور کار بگذارند” تا حقوق اقوام و اقلیت ها نیز تأمین شود. کارها با مصالحه پیش می رفت تا عبدالله صالح هوس کرد، که دوباره به قدرت برگردد و در این راه طی ساخت و پاختی ابتدا پنهان (و اوائل حوثی ها به سبب بدنامی صالح، اتحادشان را با آن تکذیب می کردند) و سپس با لو رفتن عملی مواضع، علناً با انصارالله یمن که دستپروده ملاهای رژیم ایران بودند، خواست دوباره به قدرت برسد و حتی صنعا را نیز به حوثی ها واگذار کرد، اما بر سر فتح عدن، استخوان در گلویش گیر کرد تاکنون که به درک واصل شد؛ ولی نه فقط خودش، که بخش بزرگی از نزدیکترین اعضای خانواده و فامیل و دوستان و باندش و اعضای حزب کنگره، سران ارتش و به خصوص گارد ریاست جمهوری را نیز با خود هلاک کرد. در حالی که اگر به کنار رفتن صرف خودش رضایت داده بود، حالا هم خانواده و اطرافیان و هم حزبی هایش را نجات داده بود و هم البته یمن به چنین ویرانه ای قحطی زده از اجساد بدل نمی گشت. کسانی که از اقوام و حزب و باند صالح در همین چند هفته اخیر به مجازات رسیدند، هم کسانی بودند که بیش از چند دهه در ساختار قدرت در یمن دست داشتند و هم از بخش بزرگی از ثروت، امکانات و اختیارات و رانت برخوردار بودند و هم آنقدر به صالح نزدیک بودند که پس از توطئه وی با انصارالله حوثی ها، مملکت شان را فروختند و در فتنه مشترک صالح و انصارالله همدست شان ماندند تا به سرنوشتی که خودشان برایشان رقم زدند، دچار گشتند.

البته انصارالله هم در فتنه برهم زدن روند مصالحه ملی زیر نظر سازمان ملل در یمن و کودتا علیه دولت قانونی اش نقش داشته و دارند، اما متهم دوم پس از علی عبدالله صالح و باندش به شمار می روند. عجله نکنید؛ انصارلله تنها دو سه سال است که پیش آمدند و تنها یک چهارم یمن را در اختیار دارند و تا همین حالا هم به جز یکی و دو نفر در رأس انصارالله، همه رهبران رده بالا و بخش بزرگی از رهبران میانی و بخش بزرگتری از فرماندهان میدانی شان کشته و ناقص و قتل عام شده اند. اصلاً یکی از دلایل شک حوثی ها به صالح از بابت همین بود که پس از چند سال بمباران بی وقفه یمن توسط نیروهای ائتلاف عربی تقریباً هیچ یک از اعضای خانواده و روسای حزب کنگره و فرماندهان گارد ریاست جمهوری هدف قرار نگرفتند، اما به شکلی دقیق به خصوص در همین اواخر رهبران و فرماندهان انصارالله حوثی بمباران شده و کشته شدند.  یعنی انصارلله آنقدر احمق اند که از چنین کسی انتظار وفاداری داشتند؟! آنان نقشه ای دیگر در سر داشتند که همچون صالح ناکام ماندند. روش تیم های امنیتی رژیم ایران که طرح های شان از طریق سپاه قدس تجویز می شود و به همه مزدوران شان در منطقه ابلاغ شده و اعمال می شود، حمایت از متحدی در قدرت است که با مواضع افراطی شان هر چه بیشتر تنها شود و آنان برای حفظ اش هر چه بیشتر بتوانند اعتمادش را جلب کنند و کنترل او و اطرافیان شان را در دست بگیرند و زمانی کارش را تمام کنند که قبلاً به کمک متحدشان در کشور هدف به اندازه کافی “در همه ساختار قدرت نفوذ کرده و سیستم امنیتی شان را در دست گرفته باشند” و سپس با بهانه کردن یک چیز کارش را تمام کنند و “مملکت بماند برای خودشان”. دلیل دفاع با تمام وجود از حکومت های لائیکی چون حکومت اسد، حکومت عبدالله صالح و حتی متحدانی در لبنان و عراق نیز همین است که گفته شد. همین دستور کار را برای صالح و باندش در قدرت داشتند و مشکل شان این بود که صالح به سبب حضور طولانی در ساختار قدرت در یمن، هم سرویس امنیتی بسیار قوی زیر نظر خودش داشت، هم سران ارتش از وی فرمان می بردند و حمایت می کردند و هم قبایل بسیاری با وی متحد بودند و صالح حتی ساخت و پاخت هایی با القاعده در یمن نیز داشت. بنابراین، دستور کار ابلاغی به انصارالله این بود که گام به گام و تدریجی به تضعیف قدرت صالح و “بسط خزنده قدرت خودشان” ادامه دهند و بازوهای قدرت اش در سرویس های امنیتی و ارتش را یک به یک هر یک به بهانه ای دستگیر کنند و اگر کار اعتراض صالح و حزب اش بالا گرفت، بگویند که سوءتفاهمی پیش آمده و با گفتگو قابل حل است، و دوباره باز به همین بازی شان ادامه دهند. دیدیم که چند بار با صالح همین بازی را کردند و در آخرین مورد، صالح دست شان را خواند، اما رهبران انصارالله باز اصرار کردند تا به مذاکره و حل اختلافات پیش آمده به عبدالله صالح بپردازند و صالح آن را رد کرد. انصارالله پس از به هم زدن با عبدالله صالح و همین طور قتلش نیز باز مدام قول می دادند که با دیگر اعضای حزب و فرماندهان نزدیک صالح کاری ندارند. بسیاری از آنان باور نکردند و برخی به سوی نیروهای ارتش دولت قانونی یمن پناه بردند، برخی فراری هستند و بعضی نیز که وعده های حوثی را باور کردند و خودشان را تسلیم نمودند، همه را به سرعت اعدام صحرایی نمودند؛ و البته همزمان و ناگهان انصارالله یادشان آمد که صالح دیکتاتوری فاسد و دزد بیت المال بوده است! (خوب؛ آلزایمر چون شایعه شده از این دست فراموشی های ناگهانی طبیعی است) این گونه حکومت کثیف دیکتاتور عبدالله صالح و تمام باندش در یمن توسط همان هایی که با کمک شان فتنه کرده بودند (بدون این که دست مردم یمن به خون او و باند کثیف اش آلوده شود)، برچیده و هلاک شد و برای همیشه به زباله دانی تاریخ پرتاب شدند. اما کار ما با انصارالله هنوز تمام نشده و حالاحالاها با آنان و بقیه مزدوران رژیم ایران در منطقه کارها داریم و غافلگیری های اخیر در یمن که با فروپاشی هم ساختاری و هم میدانی در سراسر یمن همراه بود، می رود که جالب تر هم شود.

اقداماتی که ائتلاف عربی باید برای پیشبرد کار در یمن انجام شود، در سه سطح سیاسی، نظامی و انسانی است و “بخش انسانی نیاز به توجه عاجل و ویژه دارد” که به قرار ذیل اند:

سیاسی: بخشی از راهکار برای برون رفت از بحران یمن، همان است که بحران سوریه را توانستیم حل کنیم و بخشی به شرایط خاص یمن برمی گردد.

در هر جنگ داخلی در نخستین تجدیدنظر مسأله این است که چگونه می توان بخش هایی از کشور یا منطقه را از جنگ داخلی دور داشت. در سوریه، یک چهارم شمال سوریه که مناطق کرد-اقلیت نشین سوریه در آنجا قرار داشت، با انتخاب راه سوم و اعلام رسمی بی طرفی در جنگ داخلی از آن کناره گرفت و همان منطقه از سوریه آبادترین منطقه سوریه است که -اکثر مناطق اش- هرگز جنگ داخلی را به روی خود ندید. بازیگران منطقه ای به کمک داعش با برنامه ریزی سعی کردند جنگ را به آن سوی بکشند و کوبانی اولین هدف شان بود. آن تهدید برای مناطق کرد-اقلیت نشین را به فرصت بدل کردیم. توجه پرزیدنت اوباما و پنتاگون را به دفاع از کوبانی و سپس حمایت نظامی دائمی از چریک های کرد جلب کردیم، و در نتیجه گروه های کرد با آموزش داوطلبان هر منطقه و پیوستن شان به نیروهای رزمی و با پشتیبانی نیروهای ائتلاف علیه داعش شروع به پیشروی به مناطق اطراف کردند و گام به گام جلو رفتند و باز با توصیه به حمایت فرانظامی از این نیروها و مناطق تحت تسلط، کمک های آمریکا و اروپا افزایش یافت و سیستم انتخاباتی و حکومت محلی دموکراتیک وقتی از نزدیک مورد توجه کارشناسان و فعالان مدنی غربی قرار گرفت، حالا پس از تسلط آن نیروها بر تقریباً یک سوم سرزمین قابل سکونت سوریه، بزرگترین منابع نفت و گاز، سد و آب شیرین و زمین های کشاورزی، “در حال آبادانی و سازندگی و حتی سرمایه گذاری آن مناطق هستیم”. این در حالی است که طی جنگ داخلی تمام عیار در سوریه متأسفانه قتل عامی از همه طرف ها راه افتاده و قحطی بیداد می کند، و به جز دمشق، تقریباً تمامی سوریه یا ویران یا نیمه ویران شده و تقریباً تمامی زیرساخت هایش را از دست داده است که اساساً تولیدی وجود ندارد و حکومت های مستقر با کمک پول های اهدایی متحدان شان و سازمان ملل روزمره می گذرانند.

در یمن نیز باید “سه چهارم کشور” را با تصمیمی سیاسی “از روند جنگ و شرایط آن” خارج کنیم که با “دولتی منتخب و حکومت محلی” اداره شود. در صورتی که شد، بقیه یمن نیز به آن می پیوندد و گرنه همان حکومت محلی، مردم را با شرایط آبادانی و جلب سرمایه گذاری خارجی از بحران خارج خواهد کرد و به روال عادی برخواهد گرداند. این مناطقی است که چندان نبرد داخلی را تجربه نکرده و بیشتر از عدم امنیت رنج می برد. مهاجرت دولت قانونی یمن از مناطق شمالی به مناطق جنوبی نیز مزید بر علت شده که جنوبی هایی که مدت هاست خواهان استقلال هستند، نه تنها حضور دولت مهاجرت کرده را به نوعی تحمیل دانسته که حتی عقیده دارند، دولت فراری مناطق امن جنوب را نیز به جنگی داخلی ناخواسته کشانده است و از این سبب، با آن همکاری نکنند و به همین سبب امنیت به خصوص در مناطقی که ساختمان های دولتی قرار دارند، برقرار نشده و مدام بدتر شده است و دولت قانونی یمن با وجود استقرار موقت در عدن مجبور شده باز در عربستان مستقر باشد. تداوم این وضع منجر به همان شکافی بین نیروهای دولت قانونی یمن با جنوبی ها می شود که بین عبدالله صالح با انصارالله پیش آمد. تصمیم به خروج سه چهارم کشور از جنگ تحت لوای دولتی منتخب توسط جنوبی ها با مرکزیت عدن، هم این مسأله را حل خواهد کرد و هم آن مناطق را از قحطی و فقر مظاعفی که شرایط جنگی و محاصره همه جانبه تحمیلی نجات خواهد داد و کمک های بین المللی بدون محدودیت ارسال خواهند شد. دولت قانونی یمن نیز با باقیمانده نیروها و کشورهای ائتلاف عربی و همین طور گروه های سیاسی اخوانی می تواند در بخش یمن شمالی به جنگ -و در صورت امکان مذاکره با حوثی ها از طریق سازمان ملل ادامه دهد. (اخیراً مناطق تحت تسلط نیروهای دولت قانونی و ائتلاف عربی پس از فروپاشی اتحاد صالح-انصارالله افزایش یافته است و عملاً مناطق یمن شمالی تقریباً به شکلی کم و بیش مساوی بین طرفین تقسیم شده اند)

باید توجه کنیم که همکاری دولت قانونی یمن با اخوانی های یمن نیز جنوبی هایی را که خواهان دولتی لائیک هستند، نگران کرده و آنان نمی خواهند فاجعه ای را با فاجعه ای دیگر تعویض کنند. عدم حصول به توافقی بین طرفین جنگ (دولت قانونی و نیروهای ائتلاف با حوثی ها) به سبب عدم تضمین دولتی فراگیر که چون دولت قبلی، علارغم تصدیق ظاهری توسط حوثی ها عملاً و دوباره خلع نشود، این نگرانی را مداوم ساخته و خواهد ساخت که راه حل آن برای نیروهای ائتلاف عربی این است که اول، “سه چهارم خاک یمن را از هر نوع ریسک توافق احتمالی با حوثی ها خارج کنند” (با تشکیل دولت محلی جنوبی ها و اعلام رسمی خروج از جنگ داخلی یمن) و سر یک چهارم باقی مانده به نبرد و مذاکره با حوثی ها ادامه دهند. امارات متحده عربی که تمایل بسیاری به همکاری با جنوبی ها داشته باید امکان چنین مکانیسمی را زیر نظر خودش فراهم آورد و نیروهای نظامی و امنیتی امارات به کمک نیروهای محلی، اول امنیت آن مناطق و نبرد با باقیمانده های القاعده و داعش را در دستور کار بگذارند و دوم جنوبی ها طی انتخاباتی دموکراتیک، مجلس و دولت محلی را تشکیل دهند و سوم به کمک امارات و سایر کشورهایی که مایل اند به آبادانی و سرمایه گذاری آن مناطق هستند، همت گمارند.

از سویی دیگر، ائتلاف عربی باید در جستجوی حوثی هایی باشند که مخالف انصارالله هستند و آنان را فاجعه ای برای مردم شان می دانند. فراموش نکنید؛ شما با حوثی ها جنگ ندارید، بلکه با انصارالله می جنگید که “گروهی ایدئولوژیک هستند که مزدور رژیم ایران” هستند و موجب به کشتن دادن حوثی ها هم شده اند. برای حکومت بر مناطق حوثی نشین نیاز به حمایت گروه هایی از حوثی هستید که ضمن دشمنی با انصارالله بتوانند متحدانی در حکومت آینده یمن شمالی باشند که اقشار مختلف را برای “حمایت و مشروعیت مردمی دولت حفظ و تضمین کنند” و گرنه جنگ با حوثی ها پایان نخواهد یافت و به شکل نامنظم و با ابعاد قومی-مذهبی تداوم خواهد یافت.

نظامی: وضعیت نبرد در یمن مدتی بود که به جنگ فرسایشی کشیده شده و نیاز به راهکاری داشته است که متأسفانه تداوم آن با قحطی و شیوع بیماری در میان مردم یمن با بی توجهی در نهایت منجر به تجهیز بیشتر و تدریجی انصارالله به سلاح های قاچاقی ارسالی از طرف رژیم ایران شده -که با حمله موشکی اخیر خود را کاملاً عیان کرده است که اگر زودتر کاری صورت نگیرد، “خطر به مرحله استراتژیک رسیده است”. گرچه فروپاشی اتحاد صالح-انصارلله منجر به گشایش هایی در برخی از جبهه ها شده، اما می تواند باز به انسداد کشیده شود. بدین منظور نیروهای ائتلاف عربی به سرپرستی عربستان نیاز به یک مشاوره و تجدیدنظر جدّی همه میدان های نبرد یمن “با کمک پنتاگون و ژنرال های آمریکایی” دارند تا از هر نظر امکان چنین گشایشی و چگونگی آن را بازنگری کنند و تصمیمات نظامی جدید را در دستور کار بگذارند. از یاد نبریم که در سوریه نیز مدت ها بود انسداد نظامی و جنگ فرسایشی جریان داشت و با چند حرکت و تغییر کوچک ولی اساسی ورق برگشت.

انسانی: کمک های انسانی برای هر چه موثرتر شدن باید “از چند کانال و راه مختلف و موازی” صورت گیرد که هر نوع انسداد احتمالی در یکی از آن ها منجر به انسداد راه های دیگر نشود. با خروج یمن جنوبی از جنگ عملاً سه چهارم کشور از شرایط محاصره موجود خارج می شود. در باقیمانده سرزمین های جنگ زده و قحطی زده باید سیاسیون و نیروهای ائتلاف عربی و دولت قانونی یمن به همراه سازمان ملل و مقامات و ژنرال های آمریکایی “با تشکیل اتاق بحرانی مشترک”، راه های ممکن و عملی کمک رسانی به مناطق قحطی زده و راه های انسداد ارسال سلاح قاچاق برای انصارالله را بررسی کنند و اقدامات لازم را بدون فوت وقت انجام دهند. “در یمن اینک زمان منتظر ماندن نیست که زمان تصمیمات عاجل و اساسی جدید است”.

 

مقاله قبلیحمله وحشیانه گارد زندان گوهردشت به زندانیان بی دفاع
مقاله بعدیحکومت نظامی بدون سر و صدای سپاه در کشور! محترم مومنی روحی
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.