زنگها برای که به صدا درآمدند؟!

0
181

در آغاز هر سال نوی تحصیلی، یکم مهرماه هر سال، دانش آموزان کشورمان، در محوطه مدرسه شان به انتظار می ایستند؛ که تا نخستین زنگ مدرسه، توسط مدیر یا ناظم شان به صدا در بیاید. بعضی از این دانش آموزان، با ذوق و شوقی که از چهره آنها نمایان است؛ راهی کلاس های خود می شوند؛ تا در اولین ساعت سال تحصیلی، که معمولا به معارفه شاگردان به همدیگر و به آموزگارشان اختصاص دارد بشوند. اما در میان این آنان، دانش آموزانی هستند، که نه چهره هائی شاد و لبهائی متبسم دارند؛ و نه از اینکه سال جدید تحصیلی آغاز می گردد شادمان می شوند!

اینها کودکان و نوجوانانی هستند، که حضورشان در میان سایر دانش آموزان، همانند وصله ناجور بر روی یک لباس، کاملا قابل تشخیص است. این وضعیت فقط از رخساره ناشاد آنان به نظر نمی رسد؛ بلکه پوشش هائی که در بر دارند، بیانگر عدم رضایت ایشان از آمدن به مدرسه با چنان وضعیتی می باشند!

در حالت عادی، والدین بچه ها پیش از شروع مهرماه، برای فرزندان خویش کفش و لباس و کیف نو می خرند؛ اما چنانچه شرایط مالی آنها اجازه ندهد که ملزومات نو برای مدرسه رفتن کودکان خویش خریداری بکنند؛ این دسته از نونهالان ایران، همانهائی خواهند بود؛ که چهره های ناشادشان در میان همکلاسی های خرسند آنها، بیانگر میزان نارضایتی آنها از رفتن به مدرسه می باشد!

ولی موضوع به همین مرحله خاتمه نمی یابد؛ چون کودکان دیگری نیز هستند، که حتی با همان شکل و وضعیت نامناسب هم، نمی توانند به مدرسه بروند. اینان نیز فرزندانی از مرز پر گهر ایرانزمین می باشند؛ که ناگزیرند به جای رفتن به مدرسه، برای تأمین هزینه زندگی خود و خانواده شان، در خیابانها و بر سر چهار راه های پر رفت و آمد محل سکونت شان، جهت کسب مبلغی پول، به دست فروشی و گلفروشی و فروختن تنقلات به رهگذران، و اتومبیل های متوقف شده در پشت چراغ قرمز، اشتغال دارند!

10660292_780490591996956_2149756373638788743_n

قضیه فلاکت این گروه از کودکان، به همینجا خلاصه نمی شود؛ زیرا بسیاری از آنها، مورد سوء استفاده های جنسی هم قرار می گیرند؛ و از همان اوان کودکی خویش، به بسیاری از بیماری های مربوط به تماس های جنسی نیز مبتلا می گردند. مشکلی که نمی توانند به کسی بازگو کنند؛ و ناچارند که از مصیبتی که به وسیله افراد نفس پرست اجتماع بر سرشان آمده، به هیچکس حتی به والدین خودشان نیز چیزی نگویند!

اخیرا که تعداد زیادی از این کودکان ستمدیده، مورد معاینات پزشکی واقع شده اند؛ و خبر دردناک مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن ایشان، به دست حیوانات بی رحم جامعه کنونی ایران، در بسیاری از رسانه های گروهی داخل و خارج از کشور، به همه جا انتشار یافته، و موجب پریشانحالی خانواده های این کودکان گشته، و نگرانی سایر شهروندان ایرانی را نیز فراهم آورده است!

از اینکه تعدادی از مردم بری از انصاف و شعور اجتماعی، افرادی بی نهایت بی رحم و بدون هر گونه عواطف انسانی، درون جامعه باشند و به چنین کارهای شنیعی دست بزنند؛ و موجبات خشم سایر مردم را فراهم بیاورند تردیدی وجود ندارد. اما از اینکه جانورانی خودکامه و درنده خو، سّکان هدایت کشتی اداره یک مملکت را بر عهده دارند؛ و نسبت به تمام افراد ملت و مشکلات همه جانبه آنها چنین بی توجه باشند؛ و برای رفع این نابسامانی های اجتماعی در کشور، هیچ اقدامی به عمل نیاورند؛ ثمره اش همان خواهد شد، که روز به روز بر ادبار و بدبختی مردم افزوده گردد؛ و کودکانی در آن سرزمین زندگی بکنند؛ که هیچگاه از شنیدن زنگ مدرسه ای بهره مند نشوند؛ و به جای نشستن بر روی نیمکت های مدارس کشور، در تقاطع چهار راه های شهرشان، از این سو به آن سو بدوند؛ و برای سیر نمودن شکم اعضای خانواده شان به هر کاری دست بزنند. حتی با همه ظرافت وجودشان، مورد تجاوز ددصفتان اجتماع خویش نیز قرار بگیرند؛ و این مشکل عظیم را، در تمامی طول عمر خویش، مانند تابلوئی غیر قابل تحمل، که اثر بدترین و بی انصاف ترین نقاشان روزگار در جامعه شان می باشند؛ را تا انتهای زندگی در برابر چشمان مضطرب خود داشته باشند!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیانتشار گسترده درخواست دراویش سراسر کشور برای پایان اعتصاب غذای دراویش زندانی در شبکه‌های اجتماعی
مقاله بعدیآشتی ملی دیگری در خاورمیانه؛ این بار در یمن تاریخ ساز شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.