در آغاز هر سال نوی تحصیلی، یکم مهرماه هر سال، دانش آموزان کشورمان، در محوطه مدرسه شان به انتظار می ایستند؛ که تا نخستین زنگ مدرسه، توسط مدیر یا ناظم شان به صدا در بیاید. بعضی از این دانش آموزان، با ذوق و شوقی که از چهره آنها نمایان است؛ راهی کلاس های خود می شوند؛ تا در اولین ساعت سال تحصیلی، که معمولا به معارفه شاگردان به همدیگر و به آموزگارشان اختصاص دارد بشوند. اما در میان این آنان، دانش آموزانی هستند، که نه چهره هائی شاد و لبهائی متبسم دارند؛ و نه از اینکه سال جدید تحصیلی آغاز می گردد شادمان می شوند!
اینها کودکان و نوجوانانی هستند، که حضورشان در میان سایر دانش آموزان، همانند وصله ناجور بر روی یک لباس، کاملا قابل تشخیص است. این وضعیت فقط از رخساره ناشاد آنان به نظر نمی رسد؛ بلکه پوشش هائی که در بر دارند، بیانگر عدم رضایت ایشان از آمدن به مدرسه با چنان وضعیتی می باشند!
در حالت عادی، والدین بچه ها پیش از شروع مهرماه، برای فرزندان خویش کفش و لباس و کیف نو می خرند؛ اما چنانچه شرایط مالی آنها اجازه ندهد که ملزومات نو برای مدرسه رفتن کودکان خویش خریداری بکنند؛ این دسته از نونهالان ایران، همانهائی خواهند بود؛ که چهره های ناشادشان در میان همکلاسی های خرسند آنها، بیانگر میزان نارضایتی آنها از رفتن به مدرسه می باشد!
ولی موضوع به همین مرحله خاتمه نمی یابد؛ چون کودکان دیگری نیز هستند، که حتی با همان شکل و وضعیت نامناسب هم، نمی توانند به مدرسه بروند. اینان نیز فرزندانی از مرز پر گهر ایرانزمین می باشند؛ که ناگزیرند به جای رفتن به مدرسه، برای تأمین هزینه زندگی خود و خانواده شان، در خیابانها و بر سر چهار راه های پر رفت و آمد محل سکونت شان، جهت کسب مبلغی پول، به دست فروشی و گلفروشی و فروختن تنقلات به رهگذران، و اتومبیل های متوقف شده در پشت چراغ قرمز، اشتغال دارند!
قضیه فلاکت این گروه از کودکان، به همینجا خلاصه نمی شود؛ زیرا بسیاری از آنها، مورد سوء استفاده های جنسی هم قرار می گیرند؛ و از همان اوان کودکی خویش، به بسیاری از بیماری های مربوط به تماس های جنسی نیز مبتلا می گردند. مشکلی که نمی توانند به کسی بازگو کنند؛ و ناچارند که از مصیبتی که به وسیله افراد نفس پرست اجتماع بر سرشان آمده، به هیچکس حتی به والدین خودشان نیز چیزی نگویند!
اخیرا که تعداد زیادی از این کودکان ستمدیده، مورد معاینات پزشکی واقع شده اند؛ و خبر دردناک مورد تجاوز جنسی قرار گرفتن ایشان، به دست حیوانات بی رحم جامعه کنونی ایران، در بسیاری از رسانه های گروهی داخل و خارج از کشور، به همه جا انتشار یافته، و موجب پریشانحالی خانواده های این کودکان گشته، و نگرانی سایر شهروندان ایرانی را نیز فراهم آورده است!
از اینکه تعدادی از مردم بری از انصاف و شعور اجتماعی، افرادی بی نهایت بی رحم و بدون هر گونه عواطف انسانی، درون جامعه باشند و به چنین کارهای شنیعی دست بزنند؛ و موجبات خشم سایر مردم را فراهم بیاورند تردیدی وجود ندارد. اما از اینکه جانورانی خودکامه و درنده خو، سّکان هدایت کشتی اداره یک مملکت را بر عهده دارند؛ و نسبت به تمام افراد ملت و مشکلات همه جانبه آنها چنین بی توجه باشند؛ و برای رفع این نابسامانی های اجتماعی در کشور، هیچ اقدامی به عمل نیاورند؛ ثمره اش همان خواهد شد، که روز به روز بر ادبار و بدبختی مردم افزوده گردد؛ و کودکانی در آن سرزمین زندگی بکنند؛ که هیچگاه از شنیدن زنگ مدرسه ای بهره مند نشوند؛ و به جای نشستن بر روی نیمکت های مدارس کشور، در تقاطع چهار راه های شهرشان، از این سو به آن سو بدوند؛ و برای سیر نمودن شکم اعضای خانواده شان به هر کاری دست بزنند. حتی با همه ظرافت وجودشان، مورد تجاوز ددصفتان اجتماع خویش نیز قرار بگیرند؛ و این مشکل عظیم را، در تمامی طول عمر خویش، مانند تابلوئی غیر قابل تحمل، که اثر بدترین و بی انصاف ترین نقاشان روزگار در جامعه شان می باشند؛ را تا انتهای زندگی در برابر چشمان مضطرب خود داشته باشند!
محترم مومنی