زمان گرفتن حق مسلم تان آغاز شده است! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
230

انسان های قائم بر ذات خویش و دارای اراده ای استوار و نفوذناپذیر، هرگز به خودشان اجازه نمی دهند؛ که برای رها شدن از یک مشکل( چه بزرگ و چه کوچک )، مدت زمان مدیدی را از دست بدهند؛ و رسیدن به آرمان بزرگ خویش را به تاخیر بیندازند. مهم ترین آرزوئی که میهن پرستان و آزادیخواهان ایرانی در برهه زمانی کنونی دارند. دسترسی شان، به آشکار گشتن مسیری است؛ که از طریق آن بتوانند؛ هر چه زودتر، سایه شوم و پلید حکومت جانی و اشغالگر اسلامی را، از سر خود و کهندیارشان بردارند و کوتاه گردانند!

برای سرنگون کردن هر چه زودتر حکومت اهریمنانه و جنایت پیشه آخوندی در میهن عزیزمان، به جز خیزش حق طلبانه ملت شریف ایران در درون مرزهای گسترده آن( که مهم ترین و کاری ترین روش ممکن جهت رسیدن به چنین آرمان ملی است. )؛ راه های دیگری هم وجود دارند، که چنانچه به مرحله اجرا گذاشته بشوند؟ به روند سرعت بخشیدن به این آرزوی میهن پرستانه، می توانند کمک های شایان توجهی را به خود و سرزمین بزرگ شان بنمایند!

سپردن همدستان رژیم منفور آخوندی به دست قانون، عملی نه چندان آسان است. ویژه آنکه این بی حرمت ترین ساکنان روی کره زمین، برای بیشتر خدمت نمودن به ارباب پلیدشان، از موقعیت امکان مهاجرت از ایران به دیگر ممالک جهان، نهایت بهره برداری و سوء استفاده سیاسی و مزورانه خویش را نموده و می نمایند. تا خودشان را به هر نقطه ای که اهریمنان حاکم بر ایران مصلحت می دانند برسانند. که سپس بنا به برنامه هائی که حکومت ننگین ملاها برای شان تدارک دیده و می بیند. جهت خوش خدمتی زیادتر به اشغالگران ایرانزمین، با ددمنشان حکومت رسوای اسلامی در ایران کنونی همکاری کنند؛ و آنچه را که می توانند به مرحله اجرا بگذارند!

مدت هاست که چند تن ایرانی میهن پرست، جهت هر چه بیشتر رسوا نمودن آخوندهای جنایتکار در جهان، و نشان دادن چهره خبیث آنها و همدستان بی رحم ایشان به مردم دنیا، با تلاش های شبانه روزی خود، و با ارائه کردن مدارک لازم، برای محاکمه آنها در مراجع قانونی، همه کوشش خودشان را به کار گرفته اند. تا این خودفروختگان به آخوندهای ستمکار را، به دست قانون بسپارند. آنهم، نه قوانینی که درون رژیم خودکامه ملاها وجود دارند. بلکه مراجع و قوانینی، که در بطن جوامع مترقی دنیا تدوین گشته اند؛ و برای نجات بشریت از مظالم و خودکامگی های قدرت پرستان جهان کاربرد بیشتری دارند!

این هم میهنان خردمند و سخت کوش ما، با جمع آوری مدارک معتبری علیه یکی از نوکران جنایتکار حاکمیت آخوندی در ایران، که مدتی است در کشور سوئد به سر می برد( چه بسا حضورش در این سرزمین در اروپای شمالی هم، ناشی از دستورات خود ملاها باشد. تا به این وسیله بتواند؛ ایرانیان زیادی را که در کشور سوئد زندگی می کنند. را به دام تبهکارانه خویش بیندازد؛ و طبق دستور ارباب، سرانجام بد و جنایتکارانه ای را برای ایشان به وجود بیاورد.) ؛ که خوشبختانه هم اکنون، و به مدد کوشش های این هم میهنان شایسته، به دام قانون افتاده و در حال محاکمه شدن در یکی از دادگاه های کشور سوئد می باشد!

حمید نوری(عباسی) جنایت پیشه ای است؛ که سال ها درون زندان های مخوف حکومت نا به کاران آخوندی، بسیاری از هم میهنان زندانی شده ما به دست عوامل رژیم را، در نهایت زبونی و ددمنشی، مورد شکنجه های روحی – روانی و جسمانی شدیدی قرار می داده است. غافل از آنکه، بالاخره حقیقت چهره خویش را آشکار می سازد؛ و او و بقیه همدستان فرومایه اش را به دست قانون می سپارد. تا مزد نوکری برای یک مشت جانی بالفطره ، که جز ظلم و ستم به ایرانیان را انجام نمی دهند بستاند!

شاید که جریان محاکمه این فرد جانی در دادگاه مربوطه در کشور سوئد کمی به درازا بکشد. اما آنچه که مسلم است، هم میهنان تلاشگر ما در کشور نامبرده بر آنند؛ تا گرفتن نتیجه ای که در انتظار آن می باشند. از پیگیری این مساله مهم کوتاه نیایند؛ و تا پایان راه، که رساندن این جنایتکار بی رحم به نقطه ای است؛ که همه ما در انتظار تحقق یافتن آن می باشیم. دست از تلاش و پیگیری این خدمت میهن پرستانه خیش برندارند!

حمید نوری جانی، فقط یکی از شقی ترین عوامل حکومت ملاهای حاکم بر میهن مان است؛ که کارنامه سیاه و شرم آورش، هم اکنون به دست قانون سپرده شده، و هم میهنان کوشنده ما، برای سپردن وی به دست قانون بر آنند؛ که تقاص هزاران ایرانی زندانی بی گناه در زندان های مخوف رژیم را، که با دسیسه های وی(حمید نوری = عباسی ) به اعدام محکوم می شدند. را از وی بگیرند، و او را به سزای ناجوانمردی هائی که علیه مردم بی پناه ایران نموده است برسانند!

مدتی می گذرد، که چند ایرانی میهن پرست مقیم کشور سوئد، جهت آشکار ساختن پستی هائی از این وابسته رژیم منفور آخوندی، که در کشور سوئد زندگی می کند؛ و رسوا نمودن یکی از همدستان بیدادگر رژیم جانی پرور آخوندی، تلاش های خودشان را، برای احقاق حقوق انسانی از دست رفته ایرانیانی، که هنگام خوش رقصی های این جنایتکار( حمید نوری ) برای ارباب سنگین دلش (رئیسی جنایت پیشه)، که در آن مقطع زمانی ریاست « هیات مرگ » در زندان مظلوم کش اوین را بر عهده داشت. محبوسان بی گناه به اسارت گرفته شده در آن کانون بیدلدگری علیه ایرانیان بی پناه را، جهت شکنجه نمودن شان، با ناسزاهای زشت ناموسی و شکنجه های شدید بدنی، به محل محاکمه ناجوانمردانه آمران و دژخیمان اوین می برده، و پس از آزارهای روانی که زندانبانان در جریان محاکمه به اسیران بیدادگاه اوین در نمایشات اهریمنانه رئیسی جلاد و همدستانش متحمل می شدند. دوباره با همان شیوه غیر انسانی به درون سلول های آنان باز می گردانده است!

هرگاه که به این موضوع می اندیشم، پرسشی تکراری به سراغم می آید: آیا این فرومایگان سیه دل و بری از مردانگی، بوئی از انسانیت به مشام حیوانی شان رسیده است؛ که با این روش های ضد بشری و بی رحمانه، به این راحتی به آزار و شکنجه بی گناهان می پردازند؛ و در نهایت جنایتکاری به چنین آدمکشی هائی دست می زنند؛ که حتی وحشی ترین ددان و حیوانات جنگل نیز چنین نمی کنند؟!

البته که پاسخ دادن به پرسش بالا زیاد هم دشوار نیست. با تجربه های تلخ و اندوه بار چهل و دو ساله ای، که از چگونگی مدیریت آخوندهای جانی و نوکران بری از خلق و خوی انسانی ایشان در میهن عزیزمان داریم؛ و با آگاهی هائی که از طریق رسانه های گروهی، در باره آزار و اذیت های بیدادگرانه حکومت شیطانی ملاهای دستاربند حاکم بر دیارمان به آنها پی می بریم. برای همگی ما آشکار است؛ که این زندانیان بی پناه، توسط پست ترین و شقاوت پیشه ترین ماموران و دژخیمان رژیم پلید و اهریمنی آخوندی در کشورمان، همه روزه با چه شرایط سخت و ناهمواری رو به شده و می شوند؟!

اما در طول اینهمه سال، ما ایرانیان همچنان در سکوت مطلق خویش لب فرو بسته ایم؛ و برای ستمگشی های هم میهنان دربندمان، کم ترین واکنشی نسبت به این نامردمی ها در کشورمان نشان نمی دهیم!

این که چند کنشگر مدنی و فعال سیاسی در داخل و در خارج از میهن اشغال شده مان، به افشا کردن و مطرح نمودن برخی از این رخدادهای مهم می پردازند. مشکلی را از ایرانیان به اسارت گرفته شده حکومت مافیائی ملاها کم نمی کند. بلکه آنها را جری تر و وحشی تر هم می نماید؛ که برای توجیه نمودن کردار ابلهانه و ددمنشانه خودشان علیه ملت دربند ایران، یا بر تعداد زندانیان بی دفاع بیفزایند؛ و یا شرائط زندگانی مردم را، روز به روز از آنی که هست سخت تر هم بنمایند!

بر این اساس، تقاضایم از این هم میهانی که حمید نوری و امثال وی را به دادگاه های معتبر می سپارند این است؛ که شما به دلیل آگاهی های بیشترتان از مسائل قانونی( حتی در خارج از ایران) با ارسال مدارک مربوطه به شورای امنیت سازمان ملل متحد، این مراتب را به گوش چنین سازمان های بین المللی برسانید. شاید که در این رهگذر، اقدام صحیحی اندیشیده بشود؛ و مردم ستمدیده ایران، سرانجام پس از نزدیک به پنج دهه متوالی بتوانند؛ بدون حضور این جانیان قدرت پرست و سودجو در کشورشان، حقوق انسانی خویش را از اشغالگران ستمکار در میهن خویش باز ستانند؛ و در یک فرصت مغتنم، شر همگی شان را، از سر خود و کهندیارشان کوتاه گردانند!

مقاله قبلیکاپیتان سابق پرسپولیس و تیم ملی مهدوی کیا رسما سرمربی تیم امید شد
مقاله بعدیحذف تن ماهی از سفره قشر متوسط و ضعیف
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.