” زدی ضربتی، ضربتی نوش کن ” !

0
200

درون حاکمیت پر هرج و مرج و ملوک الطوایفی رژیم بی خردان جمهوری اسلامی، هر کسی ساز خودش را می نوازد؛ و هر مسؤل و نیمچه مسؤل و حتی غیر مسؤلی، به خودش اجازه اظهار نظر در هر زمینه ای را می دهد. رهبر، رئیس جمهور، وزرای کابینه، رؤسای قوای مقننه و قضائیه، اعضای مجلس خبرگان رهبری، رئیس شورای تشخیص مصلحت نظام، دبیر این شورا، فرمانده سپاه پاسداران، فرمانده ناجا(نیروهای آرتش جمهوری اسلامی)، فرمانده بسیج بیست میلیونی، فرماندهی کل نیروهای انتظامی، حتی صاحب امتیاز یک روزنامه مانند حسین شریعتمداری، همگی شان در متن این حکومت ننگین و هردمبیل، چه از آنها بخواهند و چه نخواهند؛ به خودشان در هر امری اجازه اظهار نظر بجا و بیجا را می دهند!

از رئیس جمهور کلید دار این رژیم، تا بقیه مسؤلانی که در پارگراف بالا نامیده شده اند؛ برای خودشان در کشور جایگاه و منزلت امیری و فرمانروائی مرئی و نامرئی را به وجود آورده اند. هیچکسی در این رژیم اهریمنی، به فکر مصالح مملکتی که اشغال نموده اند؛ و ملت آن نیست. سعی عمده ایشان در هر کاری که به آن دست می زنند؛ استحکام بخشیدن به نقشی است که در حال حاضر دارند؛ یا آفریدن جاده همواری، که از طریق آن به پست های بالاتری نائل بشوند!

هیچکدام از این مسؤلان بی مسؤلیت حکومت جعلی اسلامی، هنگام اظهار نظر و بیان یک موضوع، در فکر منافع مردم ایران نیستند؛ چون آنها نیامده اند که به فکر ملت باشند؛ در دوران پیش از رخ دادن انقلاب شوم اسلامی، آخوند از جلوه های مادی و معنوی زندگی، دو چیز را کم داشت؛ پول فراوان و قدرت زیاد، این دو مواردی بودند که آنها پیش از انقلاب نداشتند. البته به سبب نقش دینمداری مردم ایران، و احترام خاصی که این ساده انگاران برای این تازی تباران قائل می شدند؛ آخوندها همه چیز داشتند؛ جز پول بی حساب و قدرت اجتماعی بدون حد و مرز!

با پیچیده شدن خبر امکان حضور ناگهانی بازرسان سازمان ملل متحد(آژانس بین المللی انرژی اتمی) در ایران، برای بازدید نمودن از تأسیسات هسته ای جمهوری آخوندی، یکباره فیوز برق چندفاز آقایان پرید؛ و با شوکی که به آنها وارد گردید، هر کدام فی البداهه و نسنجیده، یاوه ای را از دهان بویناک شان خارج کردند؛ و در این رابطه اراجیفی را در رسانه های کشور منتشر ساختند!

آقای بزرگ! در مقام رهبری و سروری انقلاب، چنان شاخ و شانه ای برای گروه 1+5 کشید؛ که خرناس دیوآسای ایشان، به گوش همه اعضای گروه مورد نظر هم رسید. فرماندهان بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و ….. نیز، با عباراتی مانند ” پر کردن دهان بازرسان با سرب داغ ” به پشتیبانی کردن از اظهار نظر رهبرشان در این مورد اقدام نمودند. تا جائی که امامان جمعه در سراسر کشور هم، به تناسب میزان بی خردی شان، در این زمینه اراجیفی را مطرح کردند؛ تا آنها هم از قافله ملوکان طایفه های صدگانه مسؤل و غیر مسؤل در کشور عقب نمانند!

حاصل تلخ ندانم کاری های این حضرات نادان، به تصویب رسیدن تصمیم جدید دیپلمات های کشورهای پنج به علاوه یک، در باره به توافق رسیدن ایشان جهت بازگرداندن تحریمهای احتمالی علیه ایران شد. نتیجه ای که اثرات مخرب آن، بیش از تحریم های پیشین مردم ایران را در فشار قرار خواهند داد. پیش از آن دلخوشی این بلاهت پیشگان بر آن بود؛ که هنگام صدور یک قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای وضع نمودن تحریم های متعدد علیه این حکومت و به تبع آن علیه مردم ایران، که رژیم شان از پشتیبانی دو کشور چین و روسیه در وتو کردن بسیاری از آن مصوبات، برخوردار می شد. اما اکنون یک دیپلمات غربی به خبرگزاری رویترز گفته است، شش قدرت بزرگ جهانی طرف گفتگوهای هسته ای با ایران، بر سر اعمال دوباره تحریمها علیه ایران، در صورت نقض احتمالی تعهدات سران حکومت اسلامی به توافق رسیده اند!

همین دیپلمات گفته است، روسیه و چین که پیشتر مخالفت خود را با اعمال دوباره و خودکار تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران، در صورت نقض احتمالی تعهدات ایران اعمال کرده بودند؛ ایشان هم اکنون با بازگشت خودکار تحریمها علیه ایران، بدون نیاز به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد موافقت کرده اند!

این رویدادها(دوستی ها و دشمنی های گاه به گاه چین و روسیه)، همان با پنبه سر بریدن های این کشورهای سودجو است؛ که چنانچه آخوندهای حکومتی، به هر دلیلی باج و رشوه دادن به آنها را به تعویق بیندازند؛ باید گردن های کلفت خودشان را، برای بریده شدن با پنبه های سودپرستانه این دوست نماها آماده نمایند!

وقتی که خامنه ای در بوق و کرنای همه رسانه ها فریاد می زند؛ که قطعا به آنها اجازه بازدید از مراکز اتمی ایران، و مصاحبه بازرسان با کارشناسان و دانشمندان هسته ای را نخواهد داد؛ وقتی که فرماندهان مقلد آقا اعلام می کنند؛ که با سرب داغ دهان بازرسانی که بخواهند با دانشمندان هسته ای گفتگو کنند را پر خواهند نمود. بازگردانده شدن خودکار تحریمها به پایه سابق آن، و بهانه تراشی های دیپلماتهای غربی برای به تعویق انداختن ادامه مذاکرات هسته ای(به دلیل شکسته شدن پای جان کری هنگام دوچرخه سواری در حومه شهر ژنو) ضربت هائی هستند؛ که مسؤلان ضربه وارد کننده حکومت اسلامی باید نوش جان کنند. عبثا که در این رهگذر، مردم ستمدیده ایران هم، دچار عواقب تلخ و سخت اعمال و گفتار سران حکومت تبهکاران اهریمنی اسلامی می گردند!

محترم مومنی

مقاله قبلیدادستان جده تقاضای مجازات اعدام برای ۲ پلیس متجاوز سعودی کرد
مقاله بعدیپیام کنگره دکتر غلامحسین صدیقی (کنگره چهارم) به معلمان ایران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.