تاریخ سیاسی دنیا، آکنده است از چهره مبارزانی که جهت دستیابی به آزادی و حفظ آزادگی خویش تلاشهای فراوانی را کرده اند. اما بدون اغراق، اکثریت اینگونه از مبارزات سیاسی، در بیشتر مواقع با ناکامی مواجه شده؛ و آنچه که البته به هیچ کجا راه نیافته؛ به ثمر رسیدن آن حرکت، و گرفتن نتیجه مثبت، از کوشش مداوم افرادی است، که با همراهی یکدیگر موجب به وجود آمدن تشکیلاتی سیاسی شده بودند؛ تا خودشان بدون کوچکترین نیازی به یاری دیگر کشورها، بتوانند تحقق یافتن آرمان های آزادیخواهانه خود و سایر اعضای تشکیلات شان را به نتیجه ای که مایل بوده و مصلحت می دانستند برسانند!
می دانیم که این مورد در کشور خود ما نیز از موارد نوظهور نبوده و نیست. به ویژه در طول سی و چهار سال گذشته، شاهد بوده و هستیم که گروههای زیادی بوده و هستند؛ که در خفا و در آشکارا، جهت پاکسازی چهره زیبای میهن مان از آبله های پر خطر و کشنده رژیم متحجر جمهوری فناتیک اسلامی، در سعی و تلاشند که تا این نکبت شوم و خفت بار را، از سرزمین مقدس ما به دیار نابودی و نیستی گسیل بدارند. ولی به خوبی هم می دانیم، که هنوز هیچیک از گروههای مورد نظر، تا کنون به این نتیجه میهن پرستانه نرسیده اند!
بد نیست که کمی در این باره بیندیشیم؛ چرا؟ چرا بعد از سه دهه و اندی، اینهمه کوشش بی وقفه به نتیجه ای که مورد نظر همه تشکیلات ضد حکومت آخوندی در ایران بوده؛ هنوز در نیمه راه هم نیست چه رسد به انتهای این راه دشوار؟!
دیدن عیوب دیگران همیشه آسان است؛ ولی بسیار اندک اند کسانی که گاهی عملکردهای خودشان را هم وارسی نموده و معایب کنش های خویش را هم برطرف کنند. اگر چنین روشی در میان کنشگران سیاسی ما وجود می داشت؛ بدون تردید هدف سی و چهار ساله این ایرانیاران نتیجه خوشی را که در انتظارش هستند را به دست می آوردند. نتیجه ای که برایش از جان و مال و وقت و همه سرمایه های مادی و معنوی خویش هزینه نموده بودند؛ اما متأسفانه به دلیل عدم توجه به یک نکته پر اهمیت، تحقق آن را از دست داده اند!
به تأئید تاریخ مکتوب دیگر اقوام ساکن در کره زمین، ما ملتی باهوش و ایستا و پرتلاشیم؛ ما را چه شده است که با داشتن هوش و پایداری و نستوهی، در حل کردن موضوع براندازی یک حکومت صغیر و بی لیاقت، که مملکت ما را اشغال نموده و در آن جا خوش نموده؛ نزدیک به سی و پنج سال است که پیه این حقارت آشکار را بر تن مالیده و با اینهمه خفت سر می کنیم؟!
چگونه بود که در ننگین ترین سال عمر کهن میهن مان، انقلاب شوم 57 را، با آن شتاب عجولانه و بی خردانه، به طور میلیونی به خیابانها ریختیم و این شکل منحوس پلید ترین حاکمیت گیتی را به آن دادیم. اما اکنون پس از مصیبت هائی که نتیجه آن حرکت دور از تعقل، بر ملک و ملت ما روا نموده است؛ با از دست رفتن جانهای گرانبهای جوانان گرانقدر میهن مان، با به فراموشی سپرده شدن عزت و شوکت بین المللی مان، با نابود گشتن کشاورزی و صنایعی که داشتیم و خیرش به دیگر ممالک جهان هم می رسید؛ هنوز که هنوز است، اجازه داده ایم که حاکمیت جنایتکار این رژیم منحوس، در کشور ما حضور داشته باشد؛ و روز به روز جای پایش را محکم تر هم بکند؟!
این مطلبی غامض و حل نشدنی نیست، ما همان ملت ایم، با این تفاوت مهم که بسیاری از ما به بینش سیاسی زیادتری هم دست یافته و در این رابطه فعالیت می کنیم. پس باید با توجه به روابط علت و معلولی در هر قضیه ای، به دنبال دلیل مهمی بگردیم، که چرا هنوز سایه شوم حکومت بی منطق اسلامی، ورود اشعه تابناک خورشید آزادی به درون دیار ما را گفته است؟ چرا هنوز کرکس های مسؤل در اداره این رژیم لاشخور، بر جان و مال و ناموس ملت ایران تعدی می کنند؛ و کسی از ما برای زدودن این ننگ آشکار از چهره میهن مان قد علم نمی کند؟!
در کنکاشی که همه میهن دوستان می توانند برای یافتن این دلیل بکنند، تا علت های اینهمه معلول آزار دهنده را بیابند؛ به پندار من باید هرچه زودتر چنین کاوش های بسیار مهم شکل بگیرند؛ و صاحبنظران در این مورد، نتایج کارشناسی خویش را منتشر بکنند؛ تا با یافتن علت و ریشه اصلی چنین درجا زدنی، در سرکوب ساختن حکومت ظلم محور رژیم خودکامه آخوندی، و سرنگون کردن کاخ ستم کارگزاران تحجر آسای اسلامی، که معلول همان علت اصلی می باشند؛ بتوان راحت تر و سریع تر، ریشه درخت منفور جمهوری استبدادی اسلامی را، در درون و بر سطح خاک ارزشمند سرزمین اهورائی مان خشکانید و به نابودی حتمی رساند!
آنچه که من بدان پای می فشرم، و آن را همان علت اصلی می دانم، که با تحت الشعاع قرار دادن همه اهداف لازم و پر ضرورت بالا، در تمامی تشکیلات و گروهها و سازمان ها و کنگره هائی که تا کنون در این راستا موجودیت یافته اند؛ موضوع ریاست طلبی های تک تک اعضای همه مجموعه هائی است که با هدف براندازی رژیم ملاها در میهن مان تشکل یافته اند!
اگر جز این بود؟ عمل کردن به آرمان های موجود در اساسنامه هر تشکلی( البته اگر دانسته باشند که جهت ادامه کارشان، نیاز به اصولی دارند که باید در دو بخش متفاوت ” مرامنامه ” و ” اساسنامه ” گروه شان گنجانند و به انجام برسانند. )؛ در کوچک ترین فرصت ممکن، و در کمترین فاصله زمانی قابل پیش بینی، می توانستند آرزوی سی و پنج ساله ملت اسیر سرزمین مان، که در سلطه یکی از بدترین اقوام تاریخ گرفتار آمده اند؛ را تحقق ببخشند و مارک ننگین حکومت جمهوری اسلامی را، از پیشانی شیر دلاوری که در سمت چپ بالای نقشه افتخار آفرین ایران است؛ برای همیشه پاک بکنند و آزادی را به مردم آزادیخواه ایران ارمغان نمایند!
تابستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی