ریشه های اختلافات آخوندها و حکام سعودی در عربستان!

0
404

اختلافات میان سعودی ها با آخوندهای حاکم در ایران، در تعداد زیادی از موارد مورد علاقه دو طرف ریشه دارند. موضوع اصلی ریشه این اختلافات، تفاوت میان دو مذهب شیعه و اهل تسنن است؛ که دارای قدمتی نزدیک به هزار و چهار صد و اندی سال می باشد. ولی بعد از حمله خلیفه دوم مسلمین ” عمر ابن الخطاب ” به ایران، و تحمیل شدن دین پلید شان به ایرانبان آن دوران، که البته به زور شمشیر اعراب وحشی قبیله قریش به ریاست عمر، و ترویج عقاید سنی ها به تازه مسلمان های ایرانی، بعضی از مردم کشور ما، دست کم در ظاهر به دین جدید گرویدند؛ اما بیشترشان بر دین اهورائی و یکتاپرستانه خویش، که توسط ” زرتشت پاک نهاد ” به عنوان پیامبر ایشان، بر دین خود باقی ماندند.

علی پسرعموی پیامبر و داماد وی، که طبق پیشنهاد محمد می بایستی به جانشینی پیامبر اسلام می رسید؛ اما با خدعه های دیگر عموزاده های خودش و محمد(ابوبکر و عمر و عثمان)، از این مقام خلع گردید؛ و سه فرد نامبرده بالا به ترتیب به خلافت مسلمان ها رسیدند. پس از بیست و پنج سال، علی به سکوت خود خاتمه داد؛ و به عنوان خلیفه چهارم و امام اول شیعیان بر مسند قدرت نشست. از همان زمان تا کنون، اختلافات میان سنی ها(کسانی که پیروی نمودن از آدابی که خود محمد انجام می داد.) و شیعیان که به خاطر کنار گذاشته شدن علی از مقام نخستین خلیفه مسلمان ها، و اجبار وی به تحمل یک سکوت بیست و پنج ساله،  خصومت شدیدی با سنی ها داشتند. این اختلافات هرگز حل نشدند، بلکه بر حجم آنها نیز افزوده گردید!

براساس همین اختلاف ریشه ای بین اهل تسنن و شیعیان، هنوز بعد از چهارده قرن، کشورهای سنی نشین و ممالکی که مذهب اکثریت شهروندان آنها شیعه بود و هست. همچنان هیچ رابطه خوبی با همدیگر ندارند؛ و مسائل سیاسی روز نیز، بر آتش اختلافات ایشان دامن می زند. به ویژه امسال که به چند دلیل خاص، مدتی است که جنگ سرد میان سران دو کشور ایران و عربستان آغاز گشته، که البته چه بسا فتنه گری های دولتمردان آمریکا، به جنگ فرسایش و آتشین تبدیل گردد!

بدیهی است که شروع شدن جنگ سرد میان آخوندها و حکام سعودی، به چند دلیل شکل گرفته است. هرچند ممکن است که ما از همه آنها اطلاعات چندانی نداشته باشیم؛ ولی می توانیم به مهم ترین آنها بپردازیم. رقابت آنها جهت ژاندارمی منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج همیشه پارس، که میزان توان سیاسی و قدرت نظامی آنها پشتوانه به وجود آمدن رقابت مورد نظر است؛ که به سبب هم پیمانی عربستان با ایالات متحده، و نیز نوکری آخوندها برای رقیب چندصد ساله آمریکائی ها(شورویسابق و روسیه کنونی)، جنگ سرد کنونی و جنگ فرسایشی متعاقب آن، به واسطه سیاست های سلطه جویانه ینگه دنیا و روسها بر سایر ملل و دولت های ایشان، موضوع را به یک جنگ جهانی خطرناک بکشاند!

 مورد بعدی که بین آل سعود و سران حکومت اهریمنی آخوندی در ایران، اختلافات کنونی را پدید آورده است؛ رقابت های اقتصادی شان در موضوعات مربوط به نفت و گاز و مشتقات این دو ثروت عظیم طبیعی، و فروش آنها میان خریداران همیشگی و نیز مشتری های جدید ایشان است. مسأله مهم دیگر در این رابطه، مخالفت حکام سعودی، با نمایشات و تبلیغات سیاسی – مذهبی جمهوری اسلامی زمان انجام گرفتن مناسک سالیانه حج می باشد. چون آخوندها حین حرکت زوار در اطراف کعبه، بخصوص موقع ” راندن شیطان با پرتاب نمودن سنگ به جایگاهی که به ” رمی جمرات(رمی به فتح حرف ر، و به سکون حروف م و ی) = راندن و دور کردن شیطان” شهرت دارد است زیرا نمایشات زوار ایرانی به دستور مسؤلین کاروانی که با آنها به زیارت خانه خدا در مکه رفته اند؛ شعارهائی را سر می دهند؛ که آنها با عنوان ” برائت از مشرکین = دوری جستن از کسانی که برای خدا شریک قائل می شوند می  باشد؛ که بدین وسیله پیروان مذهب تسنن را زیر سؤآل می برند!

 از اینرو، در مراسم پیشین حج در عربستان، هنگامی که چندصد تن یا خیلی بیشتر از ایرانیان(بلانسبت بقیه ابله) موقع راندن شیطان، که همین آخوندها به آنان آموخته اید. چنان از سر و کول هم بالا می رفتند؛ که متوجه نشده بودند اتومبیل حامل ولیعهد امیر عربستان در آنجا و پشت سرشان توقف کرده است. پلیس سعودی ها نیز جهت باز کردن راه برای عبور اتومبیل ولیعهدشان، چنان زوار را مورد فشار قرار داده بودند؛ که نیمی از آنها زیر دست و پای همدیگرمی میرند(بی خردان نمی دانند که شیطان اصلی، که باید با سنگ و چوب و چنگ و دندان از خانه پدری شان به بیرون برانند؛ همان رهبر رژیم منفورشان، و نوکران نادان تر از خود او می باشند؛ که میهن ایشان را اشغال کرده اند.) چون اگر می دانستند؟ چرا باید اینهمه پول هزینه کنند و به مکه بروند!؟

 میلیون ها تومان خرج می کنند، که به خانه خدا بروند! خدا چه نیازی به خانه دارد؟ این مردم کارتون خواب و گرسنه میهن شان هستند، که محتاج یک سرپناه هرچند کوچک می باشند. تا با پول هائی که این نادان ها هزینه می کنند؛ و به جیب امیران سعودی و دشمنان خانگی شان، آخوندهای دزد و جنایتکار بریزند. می توانند صدها خانه برای این فقرای بی خانمان درست بکنند. یا مراکز کاری برای ایشان به وجود بیاورند؛ تا خودشان کسب درآمد کنند و زندگی معمولی برای خویش تهیه نمایند. یکی دیگر از دلیل های مورد آختلاف آخوندها با سعودی ها، کمک های مالی عربستان به گروه مجاهدین خلق است؛ که البته هر دوی جنایت کارشان(آخوندها و مجاهدین خلق)، هیچ جائی در ایران و نزد ملت آن ندارند. مرحله بعدی هم، که شاید برای حاکمان هر دو کشور از اهمیت خاصی برخوردار باشد؛ متحد بودن و داشتن رابطه مسالمت آمیز و دوستانه سعودی ها، با ایالات متحده آمریکاست؛ که تحمل اش برای آخوندها آسان نیست. آخرین دلیل اختلافات موجود میان عربستان و ایران (به پندار نگارنده این نوشتار)، دوستی امیران سعودی با اسرائیل است؛ که ظاهرا برای سران بی خرد جمهوری ننگین اسلامی، به هیچوجه قابل تحمل نیست! به امید ریشه کن شدن آفتی به نام دین اسلام از بدنه تمامی جوامع بشری!

محترم  مومنی

 

مقاله قبلیرونمایی از پوسترخارجی فیلم جدید برادران محمودی
مقاله بعدیرژه پرچمدار ایران در ریو با لباس احرام
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.