روش دوگانه روحانی با سپاه پاسداران!

0
175

بعضی از آدمها، ضمن آنکه مایل هستند که بی باک و کاردان و نترس و…. جلوه کنند؛ چون به طور ذاتی نحیف و بزدل هستند؛ اگر هم به طور اتفاقی، یا جهت خودنمائی ژست قهرمانانه ای هم به خود بگیرند؛ بلافاصله از کرده خودشان پشیمان گشته و به دنبال راهی می گردند؛ که با دلجوئی از حریف، خطرات احتمالی واکنش وی را از وجود خود دور نمایند و ایمن بمانند!

یکی از جلوه های بارز چنین شخصیت هائی در زمان حال، رئیس جمهوری دولت یازدهم رژیم آخوندی اشغالگر، در میهن باستانی ما ایران اهورائی است. آخوند حسن روحانی، همین چند روز پیش در مراسم همایش مبارزه با فساد اداری، حین سخنرانی مبسوطی که ایراد نمود؛ گوشه و کنایه های فراوانی به سوداگران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زد؛ و تخلفات سودپرستانه و معاملات بزرگ تجاری ایشان را، مورد چالش های بیانی خود قرار داد!

اما در هنگام ارائه شدن لایحه بودجه سال آینده کشور به مجلس شورای اسلامی، کاشف به عمل آمد که دولت یازدهم جمهوری اسلامی، بودجه سال آتی سپاه پاسداران انقلاب را، پنجاه درصد افزایش داده است. موضوعی که از سوی دولت حسن روحانی، کاملا اشتباه و دور از تعقلی مسؤلانه، و بدون توجه به سایر احتیاجات مملکت و ملت به انجام و به تصویب رسیده است!

سپاه خودش به تنهائی یک دولت است. چرا باید یک مرکز نظامی با موقعیتی چنان پولساز همانند سپاه پاسداران انقلاب شوم اسلامی، بودجه دولتی اش دو برابر گردد؟ این یک نهاد نظامی غیر انتفاعی است؛ سپاه خودش در سایه تأسیس ” قرارگاه خاتم الانبیاء ” ، و تجارت هائی که در این راستا به انجام می رساند؛ میلیاردها میلیارد منفعت می کند. اما مردم ایران از دارا و ندار، باید یک قرص نان را به مبلغ هشتصد تومان بخرند؛ بسیاری از کارگران کشور، چندین ماه می گذرد که هیچ دستمزدی از کارفرمای شان نگرفته اند؛ بیماران فراوانی بدون دارو و سایر امکانات پزشکی مانده اند؛ کودکان و نوجوانان کشور، از امکانات متوسط تحصیلی و تفریحی بی بهره اند؛ پدران و مادران بی نوائی هم هستند، که پیوسته به سبب ناتوانی در تأمین امرار معاش فرزندان شان شرمسار آنان هستند. دخترکان نوجوان دوازده ساله، ناگزیرند با تن فروشی، در تأمین مخارج زندگی خانواده شان به ایشان یاری برسانند. کودکان کار در بدترین شرایط آب و هوائی فصلی، در خیابانهای کشور مشغول دست فروشی و کارهای بی بهای دیگری، برای کمک کردن به پدران و مادران کم یا بی درآمد خویش می باشند. میلیونها معتاد در سراسر کشور پراکنده اند و هیچ مرکزی برای درمان ایشان وجود ندارد؛ زنان شوهر داری که به خاطر نیاز مالی و مشکلات اقتصادی خانواده شان، بر آمار فحشا در کشور می افزایند، تا هزینه زندگی همسران بیمار یا معتاد، و خود و فرزندان شان را تأمین نمایند. صدها و هزاران مشکل و مسأله اجتماعی دیگر، که هستی مردم را به نیستی می کشانند نیز وجود دارند. آنوقت آقای رئیس جمهور حکومت اسلامی، به جای حل کردن مشکلات عدیده مردم ایران، ” پیه را به دنبه ” می چسباند!

سپاه پاسداران پروارترین و ثروتمندترین مرکز نظامی و نهاد اجتماعی کشور است. چه نیازی به بودجه دولتی دارد، که روحانی آن را دو برابر هم کرده است؟ سپاه باید با توجه به درآمدهای کلانی، که به وسیله معاملات سودآور زیاد خود به دست می آورد؛ بانی خیر تهیه مراکزی ملی و عام المنفعه، برای تمامی آحاد ملت در کشور باشد. تا از این طریق کمک های ارزشمندی هم به دولت و حکومت کرده باشد. اگر چنین نیست، و اگر به جای همه این کارها و یاری رسانی ها، غیر از آنهمه درآمدی که دارد؛ از بودجه سالانه کشور نیز استفاده می نماید؛ این را باید رؤسای دولت در جمهوری پلید اسلامی مد نظر قرار بدهند؛ که این نهاد غیرانتفاعی نظامی، که خودش بیش از دولت ایشان در جهان معاملات کلان اقتصادی دارد تشخیص بدهند!

سپاه که اسکله و فرودگاه خصوصی، برای ترانزیت کردن کالاهای تجاری اش در کشور دارد؛ سپاه که یکی از بزرگترین تاجران قاچاق فروش و توزیع کننده انواع مواد خانمانسوز مخدر در کشور است؛ چرا باید بودجه دولتی داشته باشد؟ حالا گیریم که دولت مهرورز جمهوری آخوندی، مایل نیست که میان نهادهای اداری و نظامی کشور تفاوت قائل گردد؛ چرا باید آن بودجه ای را که نباید بدهد، دوبرابر سالهای پیش هم محاسبه نماید و به آنها بپردازد؟!

آقای روحانی، شما اگر شهامت و جوربزه ی گفتن سخن حق را ندارید؟ اگر ناگزیر هستید، که پس از افاضات کلام علیه آنهائی که در متخلف بودن شان تردیدی نیست؛ به خاطر پیشگیری نمودن از واکنش های غیردوستانه سپاهیان، باج و رشوه ای به آنان بدهید؟ چرا از دارائی ملت شریف ایران مایه می گذارید؟ بخشی از حقوق ماهیانه تان را، به یکی از سرکردگان سپاه باج بدهید؛ و تا انتهای عمر ریاست جمهوری تان، این رشوه زورکی را به آنها بپردازید. تا از گزند عواقب بعدی برنامه های تلافی جویانه ای، که از سوی سپاهیان رأس این نهاد، شما را تهدید می کنند و دریافت خواهید کرد؛ خویشتن را ایمن بدارید!

محترم  مومنی

مقاله قبلیکتی بیتس و سوزان ساراندون به کارگردان «مامان» پیوستند
مقاله بعدیمحمد خامنه‌ای: اعدام سید مهدی هاشمی به دلیل تسویه حساب گروه های رقیب بود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.