روزنامه لیبراسیون، مطلبی را به آنچه باید در فاصله بین خط های کتاب “من از تهران می نویسم”، اثر دلفین مینوئی، جستجو کرد، اختصاص داده، پس از یاد آوری بیوگرافی این نویسنده، می نویسد : گرچه گفته می شود این کتاب نامه ای دراز (300 صفحه) به پدربزرگ “دلفین” است، اما این پرسش را مطرح می سازد که آیا سیاست ناشر و یا راهی آسان برای گفتن آن چه نویسنده در دل داشته نبوده است ؟ و پاسخ می دهد که این ها اهمیتی ندارند. آن چه مهم است این است که “مینوئی” به درون ایران رخنه کرده و توشه راهش بخش هائی است بسیار گیرنده، از جمله درباره یک بسیجی و به ویژه همسرش که تصویری از سرکوب و دورزدن ممنوعیت ها، می دهد.
دیگر این که “مینوئی”، مانند همه خبرنگاران کار کشته، پرسش هایش را مطرح می کند اما از دادن پاسخ به آنها خودداری می نماید.
او با وسواس بسیار، همچون یک محضر دار همه چیز را می نگارد : هم چیزهای وحشتناک و هم چیزهای شگفت انگیز.
کتاب “دلفین مینوئی” همچنین از دشواری نوشتن زیر فشار سانسور و رژیمی می گوید که دائم یک چیز و عکس آن را تقاضا می کند. چرا که مسئولان رژیم همه نوشته هایتان را می کاود و پیش رویتان می گذارد. به عبارت دیگر برای ادامه دادن به نگارش می بایستی کفگیر را به دیواره های دیگ رپرتاژ کشید تا چیزی گیرمان بیاید. از جمله آنها راه کویری به قم ، دیدارهای اتفاقی، شکمبارگان رژیم و زنان تحسین برانگیز و آزاد منشی هستند که رژیم نتوانسته آنان را در هم بشکند. دلفین مینوئی همه چبز را طی این سالها اندوخته و توانسته ایرانی را به ما نشان دهد که پر از افشره انسانی و تقدس است.