حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری دکتر مظفر بقایی از احزابی بود که در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت در اواخر دهه 1320 پا به عرصه وجود گذاشت. مواضع این حزب به شدت متأثر از دیدگاهها ومواضع رهبری آن بود. بقایی با پذیرش اصل نظام سلطنتی، نسبت به تحولات سیاسی مواضع گوناگون و اعوجاج گونه ای داشت که گاه مورد تعجب و اعتراض برخی از اعضای حزب قرارمی گرفت.فعالیتهای حزب زحمتکشان پس از وقایع 28 مرداد1332با همان رویه ادامه یافت و حزب در برخی تحولات اعلام موضع می کرد.
مظفر بقایی خود را به عنوان یکی از چهرههای اصلی نهضت ملی شدن نفت مطرح میکرد. در این دوران بقایی و خلیل ملکی همکاری نزدیکی را آغاز کردند. او در اواخر اردیبهشت ۱۳۳۰ همراه با خلیل ملکی حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کرد. بقائی از بنیان گذاران جبهه ملی بود ولی از سال ۱۳۳۱ شروع به مخالفت با دکتر مصدق کرد و تا ۲۸ مرداد از سرسختترین مخالفان او بود.
سرمقالهها و یادداشتهای مهم نشریات برای آشنایی بیشتر با نظرات هر طیف در آن برهه تاریخی، منتشر می شود.
بالاخره حکومت بیست و نه ماهه دکتر محمد مصدق با یک قیام خونین سقوط کرد و صفحه دیگری از تاریخ این قوم کهنسال ورق خورد و فصل تازهای در حیات ملت ما آغاز شد.
برای حزب پرافتخار ما که بنیانگزار نهضت عظیم ملت بود، هیچ چیز ملالانگیزتر از این نیست که نتیجه روزها و شبها مبارزه و ثمره هفتهها و ماهها مجاهده را در معرض نیستی و نابودی ببیند.
فاصله زمانی که دکتر بقایی رهبر خردمند و فداکار و با ایمان زحمتکشان بر علیه زور و قلدری و استعمار سیاه خارجی قیام نمود و مکتب آزادی و راستی را پایه گذاشت و حکومت ساعد را استیضاح کرد تا روزی که اقلیت مبارز و سرسخت دوره پانزدهم تمام افتخارات سیاسی خویش را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم کردند، باید مورد تامل و اندیشه صاحبنظران و رفقای حزبی قرار گیرد.
تا روزی که گلوی شادروان سیدحسین امامی به حیات هژیر خاتمه داد میان اقلیت سرسخت دوره پانزدهم صفا و صمیمیت قابل تحسینی حکومت میکرد. همه اعضاء اقلیت مبارز دوره پانزدهم در کمال جوانمردی و بدون ریب و ریا و تظاهر از آزادی مردم و استقلال وطن خویش دفاع میکردند ولی از آن روز که این امانت را به دکتر محمد مصدق سپردند و جبهه مقدس ملی را به وجود افراد ابنالوقت و جاهطلب و اپورتونیستی که از ذکر نام آنان خودداری میکنیم آلوده ساختند دیگر آن صفا و صمیمت و حقیقت در جبهه ملی و صف مبارزین ضد استعمار وجود نداشت. ولی هدف مقدس ما و نمایندگان حزبی ما این بود که بار نهضت ضد استعماری را بسر منزل مقصود برسانیم و اگر مصدق را به پیشوایی و رهبری قبول کردیم از این جهت بود که برای او در راه دفاع از آزادی و حقوق ملی سوابقی میشناختیم، او بارها به دفاع از حقوق اساسی برخاسته و در راه حفظ آزادیهای مقدس بشری مبارزه کرده بود و در ادوار چهاردهم و شانزدهم مجلس که نقش رهبر اقلیت منقد را برعهده داشت با حکومتهای نظامی و تحدید مطبوعات و توقیفهای غیرقانونی اشخاص و سوءاستفادههای دولتها از قدرت و مقام مخالفت شدید میکرد. او بارها بر علیه مظالم حکومتهای دستنشانده یا قلدر قیام کرده و مردم را به مبارزه بر علیه خائنین دعوت کرده بود. او بر انتخابات ننگین دوره پانزدهم تهران اعلام جرم کرده و برای آزادی انتخابات یقه چاک داده بود.
در تمام جلساتی که نطق کرد بر علیه استعمار سیاه انگلستان داد سخن داده و عمال آن سیاست شوم را سخت کوبیده بود و زمانی که پس از ترور رزمآرا به او پیشنهاد مقام نخستوزیری شد ما در صف اول مدافعین و طرفداران جدی او قرار گرفتیم. ما به یاری و کمک جدی حکومت برخاستیم زیرا نوکران مسکو و بردگان و دستپروردگان لندن با او مخالفت داشتند. مزدوران امپریالیسم سرخ در راه پیشرفت هدف ملت مانع میساختند و به کمک ایادی انگلستان میرفتند و به منظور شکست حکومت مصدق حادثه ایجاد میکردند.
این کارشکنیها و حادثهسازیها تا پایان دوره شانزدهم و سپس تا سیام تیرماه سال گذشته ادامه یافت و ما همچنان مدافع سرسخت دولتی که خود را مظهر ملت میدانست بودیم. در روزهای خطرناک چند روزه حکومت قوام حداکثر کوشش و مشقت را تحمل کردیم و بدون ادعا و تظاهر به دفاع از آزادی کمر بستیم و خودستایی و بهرهبرداری از آن پیروزی عظیم را برای کسانی گذاشتیم که اهل این تظاهرات و خصایص بودند.
ما حکومت مصدق را مخالف هیات حاکمه فاسدی میدانستیم که مسوولیت کلیه بدبختیهای کشور و محرومیت و فقر مردم ایران را بر عهده داشت و هزارفامیل معروف به ظاهر با او دشمنی میکردند. ولی گذشت زمان ما را با حقیقتی دردناک مواجه کرد. نخستین حقیقتی را که دریافتیم این بود که مصدقالسلطنه مردی نبود که عملا بر علیه هیات حاکمه فاسد که بیش و کم با او قرابت داشتند قیام کند.
بدبختی بزرگتر این بود که مصدق را تملق و مداهنه بعضی از اطرافیان به کلی گمراه ساخته بود و او خود را برتر و والاتر از همه مردم این کشور و فکر خود را پرارزشتر از تمام افکار میدانست و چنان در دام خودپرستی و خودخواهی گیر افتاده بود که به هیچ وجه نمیتوانست حتی تذکرات بیشائبه طرفداران خود را قبول نماید.
هر چه از دوران حکومت او میگذشت شهوت مقام و حس جاهطلبی او شدت مییافت و مردی که خود سالها از اوضاع به شدت انتقاد کرده بود، طاقت شنیدن جزئی انتقادی را نداشت چنانچه نخستین گله دکتر بقایی را از دولت در مورد سستی و تهاون در اجراء قانون مصادره اموال قوام و عدم توجه به بازماندگان شهدا با خشونت تلقی کرد و توبیخ جدی او را خواستار شد و برای ارضای حس خویشتنپرستی از مجلس تقاضای اختیارات را نه یک بار، دو بار آن هم از راه ارعاب و تهدید نمایندگان به وسیله اوباش و رجالهها توانست از مجلس بگیرد. یعنی برای اخذ اختیارات از همان راهی رفت که قوام و رزمآرا میرفتند ولی در شدت عمل از آنها جلو افتاد.
مردی که پنجاه سال به آزادیخواهی تظاهر میکرد برای سلب آزادی محرومین و آزادیخواهان کشور لایحه کمیسیون امنیت اجتماعی نوشت و به شدت اجرا کرد. مردی که بارها از دست عمال سفارت گله کرده بود برای موفقیت انتخاباتی دکتر طاهریها و تولیتها که از نوکران مارکدار سفارت بودند پافشاری لجوجانه کرد و در این اواخر دست به توقیف و بازداشت خلاف قانون مطبوعات و اشخاص زد و حقوق مقدس انسانی مردم را زیر پا گذاشت، برخلاف قانون اسکناس منتشر کرد، تمام دوستیها و جوانمردیها را ندیده گرفت و به نوکران وقیح و بیحیای خود دستور داد که رهبران و پایهگزاران اصولی نهضت را وقیحانه لجنمال کنند و دستگاه ملی رادیو را به صورت بنگاه مداحی شخصی درآورد. خلاصه در سوءاستفاده از مقام و قدرت کاری کرد که قوامها و رزمآراها و هژیرها نکرده بودند. دستگاه شهربانی و کارآگاهی او دوران شهربانی مختاری را روسفید کرد و ما که خود را پیرو راستی و آزادی میدانستیم و برای آزادی و دموکراسی قیام کرده بودیم و با فساد و تباهی مبارزه داشتیم، نمیتوانستیم ناظر این صحنههای خلاف انتظار باشیم و اعتراض نکنیم.
مخالفت ما با این مرد فرتوت که به خاطر اطفاء حس خودسری و قلدری و زورگویی اصول قانون اساسی را زیر پا گذاشت و مجلس را که بزرگترین رکن مشروطیت است مکارانه فلج ساخت و با اعلام رفراندم قلابی که برای فرار از استیضاح نقشه آن را کشیده بود یکباره بر علیه قانون اساسی قیام کرد مخالفت کردیم زیرا نمیتوانستیم ناظر بیحال این قیام خائنانه باشیم و مبارزه آشتیناپذیر خود را با مردی که هنری جز عوامفریبی و ریا و دروغ نداشت تشدید کردیم و از افکار شیطانی و قدرت حکومت نظامی او نهراسیدیم.
اینک که قیام رشیدانه مردم قهرمان تهران، همان مردمی که مصدق در رفراندم تعداد آنها را شصت و هشت تن!؟ حساب کرده بود بر علیه مظالم و قانونشکنیها و ریاکاریهای مردی که میتوانست منشاء آثار نیک باشد ولی آثار و بدعتهای بسیار زشتی از خود به یادگار گذاشت و سرانجام نیز بر علیه رژیم کشور قیام کرد و خواست با همکاری مزدوران کرملین رژیم کشور را تغییر دهد به نتیجه رسیده و حکومت زورگو و پروندهساز و عوامفریب و دغل مصدق سرنگون شده است ما ناگزیر از تذکر این نکته هستیم که نهضت ملت ما با مصدق شروع نشد و با سقوط او خاتمه نمیپذیرد.