روزنامه جوان: فیلمهای کیمیایی و مهرجویی، دیگر کسی را جذب سینما نمی کند

0
248

مصطفی شاه کرمی با بیان اینکه سينماي متظاهر به عرفان‌هاي كاذب جذابيت ندارد، نوشت: سينماي داريوش مهرجويي و مسعود كيميايي مدت‌هاست كه مورد نقد و انتقاد بسياري از سينماروها و سينمافهم‌ها قرار گرفته است.

خبرنامه ملّی ایرانیان ـ نوشتار وی به نقل از روزنامه جوان در زیر می آید:

سينماي داريوش مهرجويي و مسعود كيميايي مدت‌هاست كه مورد نقد و انتقاد بسياري از سينماروها و سينمافهم‌ها قرار گرفته است. واقعيت اين است كه اين دو كارگردان به رغم داشتن كارنامه مطول و متنوع كه ملغمه‌اي از انواع ژانرهاي سينمايي را در خود دارد، امروزه ديگر حتي تماشاگران قديمي و حرفه‌اي سينما هم دل و دماغي براي ديدن آثار اين دو كارگردان ندارند. اين واگرايي از جانب تماشاچي نسبت به توليدات سينمايي مهرجويي و كيميايي به محتوا و قصه‌ها و نيز نوع پرداخت فيلم‌هايشان به موضوعات برمي‌گردد.

به صورت واضح و مشخص در مورد مهرجويي بايد گفت موفقيت آثاري مثل «گاو» كه مورد تحسين بسياري از كارشناسان حوزه سينما و خارج از آن قرار گرفت، در سير و روند فيلمسازي مهرجويي به غير از چند جرقه كوچك، هرگز ديده نشد. شايد يكي از دلايل اصلي اين واپسگرايي و عقبگرد مهرجويي منبعث از نگاه فلسفي باشد كه سعي مي‌كند در برخي آثارش – به صورت مبرهن و شفاف و در برخي ديگر به شكل نشانه و كد- وجود داشته باشد. ممكن است اين غلط‌انگاري به دليل تحصيلات آكادميك او در ينگه دنيا باشد چه اينكه وي فلسفه‌اي را خوانده و ارائه مي‌كند كه كمترين نسبتي با انگاره‌هاي ديني، مذهبي و ملي ايرانيان ندارد. برهان و دليل اين مدعا را مي‌توان در نمايش عرفان مورد نظر مهرجويي در فيلمي مثل «هامون» مشاهده كرد؛ آنجايي كه نگاه سطحي و كم‌عمق مهرجويي به عرفان و سير و سلوك او را به اشتباه انداخته و موضوع ژرف و عميقي مثل عرفان و تهذيب نفس را در سطح ظواهر و يكسري نمادهاي متظاهرانه، سمبليك و دم‌دستي به تصوير كشيده است. چه اينكه عرفان و مشخصاً عرفان اسلامي سطح و عمقي فراتر از آموزه‌هاي متظاهرانه غربي و شرقي دارد. اين روند عرفان‌گرايي و فلسفه‌بافي در آثار مهرجويي با فيلم «نارنجي پوش» كه به غايت مروج عرفان كاذبي مثل «فنگ‌شويي» است، اوج گرفته است.

تمسك و تمناي اين فيلمساز از عرفان‌هاي كاذب و دروغيني مثل فنگ‌شويي و يوگا كه جز رنج و حرمان فيزيكال پيامد و حاصلي براي مريدانش نداشته، قطعاً نمي‌تواند آتش جان تشنه و حقيقت‌جوي جوانان و مردم را اطفا كرده و آنها را به سرمنزل آرامش برساند. مطمئناً مهرجويي هيچ توقعي از سينماروها ندارد كه بروند و فيلمي را به نظاره بنشينند كه دغدغه شخصي يا شايد خصوصي فيلمسازش بوده است. از آن طرف نيز مسعود كيميايي كه خاطرات برخي آثارش در اذهان مردم(به جهت سليقه فيلمفارسي‌پسندانه تماشاگرانش) باقي مانده است، همواره در دنيايي خارج از زمان و مكان امروزي زندگي مي‌كند، چراكه كيميايي همچنان گمان مي‌كند كه تماشاگران و مخاطبان سينما همچنان به دنياي قديمي و غبارگرفته فيلمفارسي علاقه‌مند هستند. اما واقعيت اين است كه مخاطب امروزي به لطف پيشرفت تكنولوژي و ابزارهاي متعدد استفاده از آن، بهترين و تازه‌ترين آثار سينمايي جهان را در كمترين فاصله زماني مي‌بيند و نيز با توجه به بلوغ سليقه‌اي تماشاگران كه از جمله دلايلش هوشمندي و مطالعه نسل امروز و نيز تعامل رسانه‌اي و انتشار اطلاعاتي است، ديگر حاضر به هزينه كردن براي آثاري كه جذابيت و تحسين‌برانگيز بودنشان در متروك‌كده‌هاي تاريخي جا مانده‌اند، نيست.

نكته آخر اينكه در اين ميان عده‌اي هنوز هم نمي‌خواهند كه حقيقت تمام شدن سينماي فيلمفارسي و متظاهر به عرفان و فلسفه‌هاي كاذب و بدلي را باور كنند و همچنان در رسانه‌ها و گعده‌‌هايشان با آب و تاب از چنين آثاري تعريف و تمجيد مي‌كنند، در حالي كه فروش گيشه و كم‌اقبالي مخاطب به اين آثار سينمايي چيزي نيست كه قابل كتمان يا انكار باشد.