شیخ حسن روحانی، رئیس جمهور جدید حکومت اسلامی، که تا چند روز دیگر به طور رسمی در مسند ریاست دولت یازدهم جلوس خواهد نمود؛ از هم اکنون و بدون تشکیل یافتن کابینه وی و مشخص شدن اعضای آن، با چالش های فراوانی مواجه است؛ که مشکلات اقتصادی ناشی از برنامه های هسته ای، میراث مشکلات برآمده از سوء مدیریت احمدی نژاد در همه موارد به ویژه در ارتباط با مسائل اقتصادی، بحرانهای مربوط به تهدیدهای حمله نظامی اسرائیل، مسأله مذاکرات با گروههای بین المللی در صورتی که فعالیت های اتمی رژیم ادامه بیابد، موضوع تشدید تحریمها از سوی ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان اروپائی آن، بخشی از این چالش ها می باشند؛ که روحانی باید به کمک معاونان و مشاوران خودش برای تک تک آنها راه حل های مناسبی را بیابد!
تنشهای داخلی که میان گروههای مختلف درون حکومت اسلامی وجود دارند، سخنان کنایه آمیز برخی از مخالفان روحانی و همینطور نمایندگان مجلس شورای اسلامی که وابسته به اصولگرایان تندرو می باشند. نیز از جمله مسائلی هستند که مرکزیت همه آنها، به موضوع بر سر کار آمدن روحانی منتهی می گردد. وی باید و بناگزیر است که در میان این گروههای متخاصم با یکدیگر، یارگیری سیاسی نموده و برخی از ایشان را، یا درون کابینه اش جای بدهد؛ و یا در مدیریت های مختلف در وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی بگمارد؛ تا در هنگام لزوم، ضمن استفاده از مشاورت های ایشان، از حمایت گروههائی که این افراد به آنها منسوب می باشند هم برخوردار گردد!
اما از همه اینها مهمتر، بهره مندی حسن روحانی از پشتیبانی سید علی خامنه ای به عنوان رهبر حکومت می باشد. از آنجائی که همه می دانند( دست کم همه سران مسؤل در این رژیم) که خامنه ای بدون همآهنگی کردن با سپاه پاسداران و بسیج هیچ کاری نمی کند و هیچ تصمیمی نمی گیرد؛ چنانچه روحانی از حمایت رهبری و پشتیبانی وی در اموری که مربوط به دولت حسن روحانی می باشد برخورار گردد؛ خیالش از بابت سپاه و بسیج نیز راحت می شود. از اینرو، تضمین پشتیبانی خامنه ای از او، از اهمیت ویژه ای برخوردار است!
با آنکه چنین شایع بود که رئیس جمهور هر که باشد منتصب مقام رهبری خواهد بود؛ سکوت خامنه ای برای تأیید نمودن روحانی در پایگاه دولت یازدهم، معنای آن شایعه را برای افراد ساده انگار و عوام کمرنگ تر جلوه می دهد. اما چنین نیست، خامنه ای با تجربه ای که از تأیید کردن شتابزده خودش از احمدی نژاد و حمایت های زبانی و عملی از وی نمودن را دارد؛ نمی خواهد مانند دوره نهم و دهم ریاست جمهوری، در تأیید و حمایت از رئیس دولت یازدهم نیز شتابزده عمل بکند. حتی اگر وی منتصب شخص خودش هم باشد، او اینبار چنین اشتباهی را تکرار نخواهد نمود. چون اگر چنین کند، در صورتی که مشکلات مشابهی مانند کنشهای احمدی نژاد پیش بیاید؛ آنگاه دیگر رئیس جمهور نیست که مورد مؤآخذه قرار بگیرد، بلکه رهبر انقلاب هم به عنوان حامی او و کسی که از وی پشتیبانی می کرده نیز، مورد پرسش های تند، به ویژه از سوی مخالفان روحانی، در رأس همه آنها اصولگرایان تندرو قرار خواهد گرفت!
نبض بازار بزرگ تهران و سایر استانهای کشور در دست گروه بازاریانی است، که برخی از ایشان اعضای مشخص گروه ” مؤتلفه ” را تشکیل می دهند. این گروه با اعضای جامعه روحانیت مبارز نزدیکی فکری زیادی دارند؛ اکثریت تندروهای کنونی در رژیم آخوندی هم از این دو گروه می باشند؛ چنان به نظر می رسد، که اگر اشتباهی در عملکردهای روحانی به وجود بیاید؟ تردیدی در بروز واکنش های شدید این تندروها نخواهد بود. در نتیجه، مشکلات کنونی در حوزه اقتصادی کشور، از این هم سنگین تر شده، و با نفوذی که جامعه روحانیت مبارز در مجلس خبرگان رهبری دارد( آیت الله مهدوی کنی رئیس کنونی مجلس خبرگان رهبری، رئیس جامعه روحانیت مبارز نیز هست)؛ تنش های میان گروههای موافق و مخالف ریاست جمهوری افزایش خواهد یافت!
از سوئی دیگر، مسأله جبران کردن رد صلاحیت شدن هاشمی رفسنجانی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، امری است که خواه ناخواه توسط او یا هوادارانش بروز خواهد نمود. چرا که رفسنجانی با لطمات فراوانی که خود و فرزندانش در چند سال اخیر از سوی برخی از مسؤلان کشور خورده اند؛ سکوت کردن شان بسیار بعید به نظر می رسد. و چون هاشمی می تواند به خاطر سوابق همکاری با روحانی در گذشته، بر روی وی تأثیراتی داشته باشد؛ و این نیز موردی خواهد بود که از هم اکنون ذهن خامنه ای را انباشته است؛ دست به عصا حرکت کردن خامنه ای، و مراقبت نمودن او از سخنانی که در رابطه با روحانی مطرح نماید؛ مواردی هستند که او را ملزم به بیشتر محتاط بودن می کنند!
بوی گند بیش از پیش فاسد و پوسیده شدن شجره منحوس حکومت متحجر اسلامی، در هر کجائی که باشید به مشام شما هم خواهد رسید؛ هیچ چیز فاسد شده ای نیست که دوباره به کار بیاید و مورد استفاده قرار بگیرد؛ حتی اگر مبالغ زیادی را برای زنده نگاه داشتن آن هزینه بکنند؛ باز هم فسادش برطرف نخواهد شد و ناچار باید به گور سپرده بشود، تا دیگران را آلوده نکند. عفونت متعفن و موجودیت بی خاصیت حاکمیت این اشغالگران در میهن ما، عمر ننگین اش به پایان رسیده و کسانی که این مزدوران را بر سر کار آوردند و ما را به این سیه روزی مبتلا ساختند؛ به این امر مهم وقوف یافته اند، که حضور نامبارک این بی هنران جنایتکار، نه تنها کشور باستانی ایران را به عقب رانده است؛ بلکه در سایر ممالک جهان نیز اثرات سوئی بر جای گذاشته اند؛ که کار اداره امور دنیا را مشکل تر کرده اند. بنابراین هر چه که زودتر جنازه این حکومت به خاک سپرده بشود؛ برای خود آورندگان ایشان نیز مفید به فایده خواهد بود!
این حقیقتی است که رهبر و دیگر سران این حکومت بی بنیاد و از بیخ و بن نامشروع اسلامی، خودشان بیش از همه بر آن وقوف دارند. و چون همگی شان دزد و منفعت طلب و قدرت پرست می باشند؛ همه سعی شان را به کار می برند؛ تا لقمه ها را از دهان همدیگر بربایند و اسکناسها را از جیب هم بردارند و خودشان را از میدان آتش دور نگه بدارند. جهت رسیدن به این هدف، و نجات دادن خویش از تنگنائی که در آن گرفتار آمده اند؛ ناگزیرند که پشت سر هم، سر یکدیگر را بخورند. اگر هم تاکنون جان سالم به در برده و نابود نشده اند؛ به خاطر باجهائی است که به اربابان خودشان داده اند. آنهمه میلیاردها دلار که نیست و نابود شدند در کجا هستند؟ به چه دلیل برای یافتن سارقان اقدامی نشده؟ چرا دادگاه نمایشی مربوط به این ماجرا غیر علنی برگزار می شد؟ چرا خامنه ای در آخرین نفسهائی که دولت احمدی نژاد می کشید؛ از او تمجید نموده و دولت وی را مورد ستایش قرار داده است؟ آخر آنهمه پولی که فقط خیر دزدیده شدن شان به گوش همه رسید؛ بخش زیادترش به بانکهائی که خامنه ای و فرزندانش در آنها حساب دارند سرازیر شده است. و این خدمت شایسته ای بود؛ که از سوی احمدی نژاد خدمت مقام معظم رهبری انقلاب تقدیم شده بود!
تابستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی