رهبری جنگ در تکریت بر عهده کیست؛ ایران، ایالات متحده، یا عراق؟!

0
166

وبسایت موسوم به ” جنبش تغییر کردستان عراق “، به نقل از یکی از مقامات ارشد پیشمرگه های کرد، از استقرار یک گروه گروه صدنفری ایرانی، با تجهیزات توپخانه سنگین در کرکوک خبر داده است. به نوشته این وبسایت، این گروه از نظامیان ایرانی، بعد از ظهر پنج شنبه به وقت محلی، برای کمک به شبه نظامیان شیعه وارد این منطقه شده اند. و البته این نخستین باری هم نیست، که از اعزام نیروهای نظامی ایران به عراق و بخصوص به این منطقه گزارش داده می شود. پیش تر هم از حضور قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، به همراه 150 سپاهی دیگر در عراق، گزارش هائی در رسانه های عمومی انتشار یافته است. ولی هدف از قشون کشی سپاه به عراق، هنوز به وضوح مشخص نیست!

گزارش ها حاکی از آن هستند، که نظامیای ایرانی در جنوب کرکوک و در شمال سامراء، با گروه موسوم به ” داعش ” مشغول جنگ هستند. به گزارش آسوشیوتدپرس حضور روزافزون نیروهای نظامی ایران در عراق، به ویژه در تکریت، برای کشورهای این منطقه در جهان، نگرانی هائی را به وجود آورده است!

به نوشته آسوشیوتدپرس، نفوذ ایران در عراق، برای دولت باراک اوباما، معضل سیاسی و نظامی زیادی به بار آورده است. آن هم در زمانی که دولت او به دلیل مذاکره با ایران بر سر موضوع هسته ای آن کشور، مورد انتقاد های فراوانی هم قرار گرفته است. جنگ در تکریت، این پرسش را مطرح می کند؛ که رهبری این جنگ با کیست؟ ایالات متحده، ایران یا عراق؟!

با آنکه در گذشته، عملیات جت های جنگنده آمریکا موجب عقب راندن داعشی ها شده بود؛ در جنگ تکریت عراق از آمریکا درخواست حمایت های هوائی نکرده است. در واقع دو سوم نیروهای عراقی، که برای بازپس گرفتن تکریت در این منطقه مبارزه می کنند؛ از شبه نظامیان شیعه تحت حمایت ایران هستند. و بقیه آنها از نیروهای نظامی دولت عراق می باشند. و این در حالی است که ایران، توپخانه مجهز و سنگینی را هم به عراق اعزام نموده است!

چنین به نظر می رسد، که ایالات متحده و ایران، در دو کمپین موازی و با دو هدف متفاوت در عراق در حرکت هستند. در حالی که آمریکا حامی دولتی در عراق است؛ که همه قشر های سنّی و شیعه و کردها را در بر بگیرد؛ اما ایران ترجیح می دهد، که حامی دولتی در عراق باشد؛ که بیشتر، شیعیان را در بر بگیرد روی کار بیاید!

نفوذ سیاسی – نظامی ایران در عراق، موجب نگرانی های برخی از کشورهای همسایه ایران و عراق نیز شده است. از جمله این ممالک، عربستان سعودی است، که وزیر امور خارجه اش می گوید: آنچه که در تکریت رخ می دهد؛ دقیقا همانی است که کشور وی را نگران می کند. یعنی تسلط سیاسی و نظامی ایران بر عراق !

این بیان بدان مفهوم نیست، که سعودی ها دلواپس شرایط موجود در عراق، و عدم مستقل بودن عراقی ها باشند. بلکه آنها از آن بیم دارند، که جمهوری اسلامی یک پایگاه بسیار مجهز نظامی برای خودش در عراق پی ریزی نماید؛ و در آنجا نیز مراکز اتمی خودش را بنا کند؛ و به این وسیله خطرات فراوانی را برای کشورهای منطقه، به ویژه همسایگان نزدیک تر به ایران و عراق، و بخصوص شیخ نشینان حوزه خلیج پارس، و کشورهای قرار گرفته شده در سواحل خلیج پارس و بحر عمّان را حتمی سازد!

بنابراین، چون بدون درخواست دولت عراق از آمریکا، جهت حمایت های هوائی ایالات متحده از این کشور، عملا آمریکا در مرحله خنثی در این رابطه قرار می گیرد. و خود دولت عراق هم، بدون کسب اجازه از قاسم سلیمانی، به هیچ حرکتی دست نمی زند؛ تردیدی باقی نمی ماند، که رهبری جنگ در تکریت، بر عهده سپاهیان اعزامی جمهوری اسلامی به عراق می باشد!

وب سایت ” جنبش تغییر کردستان عراق” می گوید؛ که ایران صد نیروی نظامی خودش به فرماندهی قاسم سلیمانی به عراق گسیل داشته است؛ اما پیش تر آسوشیوتدپرس گفته بود، که فرمانده سپاه قدس(قاسم سلیمانی)، با خودش تعداد صد و پنجاه سپاهی را به عراق برده است. با توجه به این که تا کنون، چند تن از سرداران سپاهی همراه او در این عملیات کشته شده اند؛ و نیز با درک این موضوع، که با همه خطر آفرین بودن جمهوری آخوندی، مخصوصا الان که در عراق نیز نیروی نظامی دارد؛ ولی بعضی از تحلیلگران معتقدند؛ که شکست دادن داعش، بدون همراهی ایران با نیروی ائتلاف به رهبری آمریکا میسر نیست. آقای اوباما ترجیح می دهد که در این باره، حضور کشورش در عراق در موضع خنثی قرار بگیرد؛ اما نیروهای ائتلافی به کمک همراهی های نظامیان جمهوری اسلامی، بتوانند گروه افراطی و جنایتکاران وحشی داعشی را سرکوب نمایند. چه اعضای کنگره آمریکا از ایی تصمیم رئیس جمهوری کشورشان راضی باشند و چه نباشند!

محترم مومنی

مقاله قبلیهدیه رخشان بنی‌اعتماد به زنان کارتن خواب
مقاله بعدی۸ مارس
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.