دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
در همین چند سال اخیر ما شاهد چند بحران در نقاط مختلف دنیا بودیم که از پتانسیل بالایی برای وقوع جنگ برخوردار بودند که با درایت هایی که صورت گرفت تقریباً جملگی شان به شکلی مدیریت شد که حتی اگر بحران حل نشد، به جنگ نیز منتهی نگشت و تجارب شان مفیدند برای اجتناب از جنگ های آتی برای همگی ما.
بحران اوکراین فروکش کرد بدون این که به جنگ بین دو ابرقدرت منتهی شود. بحران سوریه نیز تا حد زیادی کنترل شد و در عین نابودی کسانی که بدنبال یک امپراطوری قرون وسطایی به نام اسلام بودند، بحران به جنگ منطقه ای منجر نشد. بحران کره شمالی نیز با منش سیاسی درست رهبران کره و آمریکا فروکش کرد، اگر چه برای این که ختم به خیر شود، راه طولانی در پیش است. بحران هند و پاکستان نیز همین گونه مهار گشت. اما هنوز بحران هایی هستند که می تواند به جنگی منطقه ای بدل شوند. بحران یمن، بحران عراق و بحران رژیم ایران از این جمله اند.
بحران یمن با جنگی که از هر سوی به بن بست رسیده راه حلش را نشان می دهد. آتش بس و ترک مخاصمه بدون پیش شرط هر یک از طرفین. سپس هیئت هایی از هر یک از طرف ها، گفتگوهایی را زیر نظر سازمان ملل شروع کنند. و گرنه کشورهای عربی به پیشواز ابعاد جدیدی از جنگ کشیده می شوند که به هیچ وجه به نفع هیچ کدام شان نیست.
بحران عراق بحران شبه نظامیان عراقی رژیم ایران است که همان طور که می بینید دارند عراق را به جنگ های ناخواسته ای می کشانند که رژیم ملاها آتش بیار معرکه آن است. راه حل آن نیز تکرار طوطی وار کلی گویی «سلاح باید تنها در دست ارتش باشد»، نیست. انحلال حشد الشعبی و ادغام شان در ارتش یا تحویل سلاح و روی آوردن به کارهای سازندگی است و بس. و گرنه بی تعارف باید منتظر بلند شدن صدای شیون از هر خانه ای بنشینند که شبه نظامیان بدان تعلق دارند. دیگر خود دانید (حجت تمام).
آرماگدونی که برای منطقه برنامه ریزی شده بود، ابعاد وسیعی را در بر می گرفت. خوشبختانه با هماهنگی هایی که قبلاً صورت گرفته خطر جنگی منطقه ای –آرماگدون- بین ایران و متحدانش با ترکیه و آذرباییجان و متحدان شان از بین رفته و سطح روابط شان به حدی از تعامل رسیده است که به طور کلی حتی اگر جنگی منطقه ای روی دهد، آنان به آرماگدون کشیده نمی شوند و از حد نبردهای محدود نیابتی شان در ادلب و حوالی آن تجاوز نخواهد کرد.
اما خطر جنگ بین رژیم ایران و نیابتی هایش با اعراب و به خصوص عربستان و امارات متحده عربی بیش از هر زمانی است. هم عربستان و هم امارات به راحتی می توانند طی چند نشست با مقامات دولت ایران، از کشیده شدن حنگ به سوی یکدیگر اجتناب کنند. آن جنگی خواهد بود که تنها به ضرر ملت ها و کشورهای مذکور خواهد بود. انتخاب بین صلح یا ویرانی با آن هاست و پشیمانی سودی نخواهد داشت.
بحران رژیم ایران با آمریکا و اسرائیل پیچیده تر است. تلاش های جهانی برای عدم منجر شدن اش به جنگ قابل تقدیر است، همان گونه که درایت مقامات و ژنرال های آمریکا (و همین طور مقامات کشور سومی که اطلاعات شان در آخرین لحظات منجر به کنسل کردن فرمان حمله توسط پرزیدنت ترامپ شد) در آخرین لحظات بسیار پخته و به جا بود؛ اما هیچ یک نمی تواند مانع از جنگ شود. چون تصمیم به درگیری نیابتی با آمریکا و متحدانش پشت درهای بسته رژیم قبلاً گرفته شده است. به عبارتی، برخلاف تصور همگان، ما در منطقه با خطر وقوع ناخواسته جنگ بین رژیم ایران و آمریکا و متحدانش روبرو نیستیم، بلکه با تصمیم به جنگ یک طرفه مقامات رژیم ایران مواجه هستیم که قبلاً گرفته شده است. البته ابعاد آن را می توان کنترل کرد، به طوری که با تلفات کمتری از مردم و به خصوص کشورهای منطقه همراه شود. غنی سازی بیش از حد مجاز چیزی نیست که آمریکا و اسرائیل بابت آن دست روی دست بگذارند. نه آمریکا و نه اسرائیل برای جنگ با رژیم ایران نیاز به کمک هیچ کشوری دیگر ندارند، مگر این که بخواهند آنان را نیز به جنگ بکشانند! ابعاد جنگ احتمالی، برای اسرائیل به سوریه، غزه و لبنان و برخی نقاط عراق کشیده خواهد شد. ابعاد جنگ برای آمریکا می تواند وسیع تر باشد. آن بسته به این است که پروژه فلج سازی انواع سیستم های جنگی ایران –پیش آغاز زمان صفر نبرد- با چه سرعت و وسعتی صورت گیرد. اگر با موفقیت کامل صورت گیرد، تلفات برای آمریکا بسیار ناچیز خواهد بود و برای ایران غیرقابل تصور. ولی اگر پنتاگون یا مقامات آمریکا در تصور جنگی محدود هستند، سخت اشتباه می کنند و آن تنها بر وسعت تلفات خودشان و متحدانشان خواهد افزود. اما در این میان، راه نجات ایران چیست؟ بی تعارف تنها یک معجزه در دقایق آخر می تواند ایران را نجات دهد. گاه چنین معجزاتی در تاریخ روی داده است.