“راز خدا” در به وجود آوردن دنیا! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
212

تمامی موجودات زنده در این جهان بزرگ، دارای دو جزء مستقل می باشند( جسم و روح )، آفریدگار این گیتی شگفت انگیز هم، که بزرگ ترین قدرت و موجود دنیا است. به نوعی از این قاعده مستثنی نیست. او که خالق موجودیت خویش هم می باشد( نه زاده شده و نه می زاید )؛ دارای جسمی همانند سایر موجودات که خودش آفریده نیست. اگر چنین می بود؟ هرگز نمی توانست در آن واحد، در همه جا باشد و خدائی کند!

اما درون روح خودش، مانند تمامی مخلوقاتش، دارای دو نیروی مستقل است. نیروی امر کننده و نیروی نهی کننده، همانگونه که آدم ها با امر و نهی این دو بخش از روح خودشان(جان و روان)، درگیر رخدادهای خوب و بدی در زندگانی خویش می باشند. خالق دنیا نیز، یک بار فریب بخش منفی و امر کننده وجود خودش را خورد؛ و این قائله هستی، بازتاب فریبکاری همان قسمت از ذات منفی اوست؛ که همه ساکنان جهان را، به شوم ترین شیوه زندگانی شان در دنیا محکوم نموده است!

هنگامی که اهورامزدا، نخستین انسان( آدم ) را آفرید. بخش منفی وجود او( اهریمن = ابلیس ) به وی امر نمود: با این خلقت بسیار کامل و اعجاب برانگیز، تو باید به خودت مغرور باشی که تنها و بزرگ ترین فادر مطلق جهان هستی. او هم ( خدای یگانه ) یکباره با غروری که شیطان در ذات او پدید آورد. به خود آفرین گفت: « فتبارک الله احسن الخالقین = پس، تبریک بر بهترین آفریدگار هستی باد. » ؛ اما بلافاصله، از این که فریب نفس امر کننده اش را خورده بود پشیمان گشت؛ و هماندم، آن قسمت فریب دهنده را( اهریمن ) را از وجود خویش مطرود نمود!

شیطان هم که جایگاه مهم خودش در موجودیت پروردگار هستی را از دست داده بود. خطاب به خدا گفت: « هرگز به این موجود و فرزندانش، که به خاطر او مرا از موجودیت بی همتای خودت می رانی، فرصت آسوده زیستن در دنیا را نخواهم داد. » !

از آن پس، بسیار کوشا و بدون انغعال، در میان تمامی آدم های دنیا، مشغول فریب دادن ایشان و گمراه نمودن شان، از مسیرهای انسانی و انجام دادن کارهای صحیح و پسندیده و مثبت بوده و هست!

بدترین و شنیع ترین و فریب دهنده ترین تدبیر شیطانی، که او در میان آدمیان نموده، طراحی و درست کردن ادیان الهی!! است. تا به این وسیله بتواند، توسط همین مخلوق خالق هستی، بیشترین شریک ها را برای خدای یکتا بی آفریند و او را شکست بدهد. چون که اهریمن خودش را بخشی از موجودیت اهورا می داند. به همین خاطر خویشتن را، همانند او دارای قدرتی عظیم می پندارد؛ و همین امر نیز به او فرصت خودنمائی های بیشتر را می دهد!

با به وجود آمدن آئین های مختلف، که آدم ها با وسوسه های شیطان به خلق کردن آنها می پرداختند. به مرور زمان، پیامبران و جانشینان و فرزندان و نوادگان ایشان( امامان )، به خاطر نادانی های مردم جهان، همانند خالق هستی مورد پرستش نسل آدم قرار گرفتند و می گیرند؛ و شیطان به قولی که به خودش داده بود جامه عمل می پوشاند!

بدترین همدستان او در این رابطه کسانی بوده و هستند؛ که در کسوت روحانی نمائی و ارشاد پیروان خودشان به سوی راه راست!! رخت آخوندی و رهبری طرفداران نابخرد خویش را بر تن نمودند؛ که بدترین و شیطانی ترین شان، همین آخوندهای اسلامی در مذاهب گوناگون آخرین دین آسمانی!! می باشند؛ که هر یک به تنهائی، دست صدها شیطان فریبکار را از پشت می بندند؛ و به ریش او می خندند!

اکنون در این برهه زمانی، آخوندگ های کثیفی همچون رهبران گروه های اهریمنی جمهوری جنایت پیشه اسلامی در ایران، طالبان وحشی و جانی در افغانستان، و بقیه شان در میان گروه های الشباب و القاعده و بوکوحرام و…… ، در این لباس اهریمنی و کردار ریاکارانه و سخنان فریب دهنده خودشان، چنان در مسیر مذبوحانه و اهریمنانه خویش جلو می روند؛ که گوئی قصد پیشی گرفتن از خود شیطان را هم دارند!

آخوندک پانزده ریالی چهل و دو سال پیش سید علی خامنه ای، که با روضه خوانی در خانه های مردم دینزده زندگانیش را می گذراند. از بد روزگار اکنون بر تخت فرمانروائی در ایران نشسته است.؛ و جهت بیشتر فراگیر نمودن مردم دنیا به آئین شیطانی خودشان، با دادن مبالغ بسیاری از دارائی های مردم فریبخورده ایران به قدرت پرستان دیگری در کشورهای افغانستان و سوریه و لبنان و یمن و….. به خلق نمودن آخوندک هائی مانند خود و همدستانش در ایران اشتغال دارد. تا به این وسیله، هم به فرمان خدای اصلی اش اهریمن فریبکار عمل نماید؛ و هم در این راستا، موقعیت خودش به عنوان رهبری کل این فرومایگان سودجو در دنیا را تحقق ببخشد؛ و هم با قرار دادن دیگر ملت های ناتوان و بی پناه دیگر ممالک اسلامی، پایگاهی جهانی را برای خود و یارانش مهیا سازد!

امروز شنبه ششم شهریور ۱۴۰۰ خورشیدی، سید ابراهیم رئیسی و اعضای کابینه اش، به روال همیشگی، جهت گرفتن دستورالعمل های رهبرانه، به پابوس خامنه ای رهبر رفته بودند. تا که مقام عظما!! رهنمودهای حکمت آموز خودش را به کارگزاران کابینه دولت جدید بدهد؛ و ایشان را برای بیشتر پرداختن به بهبودسازی شرایط مملکت و ملت موعظه کند!

وی مانند همیشه، در شروع سخنانش به قضیه برجام پرداخت؛ و آمریکائی ها را، به دلیل خارج شدن شان از مذاکرات مربوط به توافق هسته ای، وقیح نامید و گفت: « آمریکائی ها در قضیه برجام واقعا وقاحت را از حد گذرانده اند. آنها با این که جلوی چشم همه از برجام خارج شدند. اکنون جوری صحبت و طلبکاری می کنند؛ که گویا جمهوری اسلامی از برجام و تعهداتش خارج شده است.» !

وی در این رابطه ادامه داده است: « دولت کنونی آمریکا هیچ فرقی با دولت قبلی ندارد. زیرا چیزی را که اکنون از ما مطالبه می کند، با یک زبان ساده، همان چیزی است که دولت ترامپ از ما مطالبه می کرد. » !

بدون تردید، دست کم به پندار نگارند، بدگوئی کردن های ایشان( آمریکا و حکومت آخوندی ) از یکدیگر صرفا همان موردی است؛ که ایشان با پرداختن به آن، تلاش می کنند، که کسی از روابط پنهانی دوستانه آنها چیزی نداند؛ و به مراوده های ایین دو، که با ظاهری دشمنانه مطرح می شوند مشکوک نگردد!

این نابخردان دروغپرداز آنقدر نادان تشریف دارند؛ که در پندارهای غلط خودشان، مردم دنیا را بری از دانش و خرد انسانی تلقی می نمایند؛ و بر این باورند، که اگر در ظاهر امر با روش های خصمانه با همدیگر مماشات داشته باشند؟ خواهند توانست، تمامی مردمان جهان را، به بیراهه بکشانند؛ و آنها را از مسیر درست به راه های غلط سوق بدهند!

اکنون اما، بر بسیاری از جهانیان آشکار است؛ که این « موش و گربه بازی » کردن های مزورانه چیزی نیست مگر فریب دادن بی خردانی که به ایشان و عملکردهای اهریمنانه شان باور دارند و به فریب خوردن از شیطان و دستیاران توطئه گر وی با چشم واقع پنداری می نگرند!

سی هزار نظامی خودشان را، جهت محافظت کردن از کاخ ریاست جمهوری اشرف غنی و مراقبت نمودن از معاونین و دستیاران وی می گمارند؛ سپس خود او را، به آسانی به امیر نشین امارت می برند. تا چنانچه نوکران طالبانی شان، دیگر به دستوران ارباب عمل نکنند؟ اشرف غنی فراری و خوابانده در « آب نمک » خودشان را به افغانستان باز گردانند. تا دوباره بر مسند قدرت باشد و باز هم به ایشان هدایای ارزنده ای از نعمت های درون معادن این کشور را ارزانی بدارد. همانگونه که خمینی دجال را، به مدت پانزده سال، در آب نمک مخصوص و تولید شده از سوی خود خواباندند؛ تا اگر روزی پادشاه ایرانزمین، با رشادت کامل اعلام بدارد: « ما دیگر به این چشم آبی ها باج نخواهیم داد » آن میهن پرست واقعی را از سرزمین آباء و اجدادیش برانند؛ و آن آخوند همدست اهریمن را، به جای پادشاه ایران بر مسند قدرت بنشاندند؛ که تا از آن پس، باج های لازم را از وی و حکومت و دولت هایش بستاند!

اکنون که بسیاری از ما ایرانیان به این امر خیانتکارانه بالاترین قدرت کنونی در دنیا واقف گشته ایم. وظیفه بزرگی بر گردن یکایک ما قرار می گیرد؛ که تا این حقایق را به هم میهنان خویش برسانیم؛ و به کمک آنان، بیش از این اجازه ندهیم؛ که این قدرت پرستان اهریمن تبار و سودجو و زیاده طلب، هر از چندگاهی، ما و دیار باستانی مان را، دستخوش مطامع زورمدارانه و زیاده طلبانه های خویش نمایند!

زیرا « کس نخارد پشت من ، جز ناخن انگشت من » !

مقاله قبلیایران و افغانستان، وجه المصالحه میان آمریکا با چین و روسیه! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدیکمبود اکسیژن در ۸ استان برای بیماران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.