دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)
هیچ یک از طرف های چندگانه درگیر در سوریه، پیش از شناخت مهمترین رازهای پیروزی در جنگ ها نمی توانند به موفقیت برسند. آیا تصاحب بخش شرقی حلب یا تمام شرق حلب یا تمام خاک سوریه به معنای پایان جنگ در سوریه است؟ هرگز حتی اگر اسد و متحدانش (یا مخالفان و متحدان شان) تمام خاک سوریه را تصرف کنند، جنگ در سوریه به پایان نخواهد رسید.
چون جنگجویان طرف مقابل، از همان مرزهایی که اکنون به سوریه سرازیر شده اند، باز می ریزند و به شکل جنگ های نامنظم و حتی در پاره ای مناطق به شکل منظم به جنگ ادامه می دهند (به همین سبب، زمین اصلاً در جنگ سوریه مسأله اساسی نیست و برنده نهایی جنگ را معرفی نمی کند). منطقه حلب که حتی استراتژیک نیز نیست و برخلاف دمشق که استراتژیک است؛ مشتی ویرانه مسطح حتی ارزش نظامی نیز ندارد. دمشق نیز استراتژیک است، نه به این عنوان که هر کسی مالک آن باشد، به نفعش در جنگ است، بلکه برعکس هر کسی صاحب اش باشد، باید علاوه بر جنگ با طرف مقابل، امواج ضربات حملات داعش و القاعده را نیز تحمل کند؛ آن هم طی جنگی با پایانی نامعلوم. آنقدر نامعلوم که اگر ابرقدرت ها و قدرت های جهانی و حتی قدرت های منطقه ای نیز مصالحه کنند، جنگ پایان نمی یابد و القاعده و داعش که از هیچ یک دستور نمی گیرند، به جنگ ادامه می دهند و البته حملات شان را به طرفی متمرکز می کنند که دمشق را در اختیار داشته باشد. (پس همان گونه که قبلاً گفتم، اسد باید در دمشق باشد، ولو در حد تصرف یک ساختمان)
اساساً مهم شدن یک منطقه کم اهمیت برای یک طرف جنگ، خود می تواند به طعمه ای خطرناک برای طرف مقابل بدل شود؛ منطقه یا سوژه ای که در واقعیت برخورداری از آن تغییر مهمی در موازنه جنگ نداشته باشد، اما برای طرف مقابل چنان بزرگ و حتی ناموسی شود که برای تصاحب اش هزینه های سنگین بپردازد. بخشی از جنگ روانی در نبردها معطوف به همین است که شما سوژه ای را با تبلیغات و تکرار چنان بزرگ جلوه دهید که طرف مقابل برای تصحابش دست به پرداخت هزینه های سنگین و حتی ریسک های مخاطره آمیز بزند.
این همان اشتباه بزرگی بود که فرماندهان ارتش آلمان در نبرد استالینگراد مرتکب اش شدند. به عبارتی، اهمیت پیروزی استالین گراد که موازنه جنگ را به نفع متفقین تغییر داد، آن بود که تصاحب مشتی ویرانه در استالینگراد چنان برای ارتش آلمان مهم شد، که بابت آن، یخ زدگی سربازان و از کار افتادن واحدهای زرهی به سمت ابتدا محاصره و سپس کشتار و اسارت تمام واحدهای نظامی شان شد. منطقه استراتژیک “منطقه قفقاز” بود، که اگر ارتش آلمان به جای استالینگراد بدانجا معطوف می شد و تصرف اش می کرد، نه فقط شوروی بلکه متفقین را در مضیقه سوخت می گذاشت و آلمان را از کمبودش بی نیاز می ساخت؛ چیزی که در نهایت منجر به توقف ماشین جنگی آلمان نیز شد. ارتش سرخ با جنگ و پایداری با چنگ و دندان، عملاً آن شهر را برای ارتش آلمان، بزرگ و با اهمیت و استراتژیک جلوه داد و ارتش آلمان نیز در دام استالینگراد افتاد.
در حلب خوشبختانه پاسداران ایران و مزدورانش تاکنون در این دام افتاده اند، اما روسیه هنوز در آن نلغزیده است. مخالفان اسد نیز ممکن است در همان دام بیافتند! حلب به دست هر کسی بیافتد، کوچکترین تأثیری بر موازنه قدرت نخواهد داشت. این “زمان” است که بازنده یا بازندگان اصلی جنگ سوریه را معرفی خواهد کرد.