پدیده شهرنشینی و زندگی کردن در جوامع بشری موردی است؛ که بدون تردید باید بر یک قانون اساسی مدون، که مبتنی بر خواست و نیاز مردم یک سرزمین باشد مدیریت بشود. این قانون توسط خبرگان و کارشناسان حقوقی یک مملکت تدوین می گردد. بدیهی که در آن اساسی ترین موضوعات مورد احتیاج ملت ان کشور در نظر گرفته بوشد. چنانچه درون یک اجتماع متشکل از انواع و اقسام مردمان ساکن در آن دیار، قانونمند بودن و رعایت کردن مفاد مندرج در آن، نقشی در میان آحاد مردمان آنجا نداشته و مورد بی توجهی قرار بگیرد. در چنین صورتی به جائی می ماند، که در ادبیات فولکلوریک پارسی، فقط می توان به آن نام ” شهر هرت ” را داد!
” هرت ” در معناهای متفاوتی بیان می گردد: بیهودگی، بی اعتباری، بی قانون بودن و هردمبیل، و تمامی زیر مجموعه های مربوط به این واژه ، می توانند مفهوم کامل یک سرزمین بدوی و بی صاحب و بی قانون را بیان کند؛ که دارای ساکنانی از مردمان بی تفاوت و بی مدعا و بی مسؤلیت باشند. چنین مفهومی در این برهه زمانی، کشور به اشغال غارتکران اسلامی خودمان را، در ذهن آدمی تداعی می نماید. که نمونه بسیار روشن و آشکاری از چنین مکانی است؛ که در نهایت تأسف و تأثر، مملکت اهورائی ما ایرانیان را در بر گرفته است. که ساکنان کنونی آن، به خاطر رنج های مضاعفی که در طول نیم قرن اخیر متحمل گشته اند. نمونه بارزی از مفاهیم ملت ” شهر هرت ” را به اذهان همگان می رسانند. حال آنکه ایشان در طول تاریخ سراسر جهان، همواره بهترین نمونه های آدمیت و انسانیت را، از خودشان ابراز نموده اند. اکنون ایشان را چه شده است، که با آنهمه سابقه درخشان در طول تاریخ سراسر گیتی، به جائی رسیده اند که بیهودگی و بی تفاوتی و هردمبیل بودن خودشان، و بی اعتباری میهن شان را شاهد می باشند؛ اما متأسفانه کوچک ترین توجهی به این فاجعه بزرگ ندارند؟!
اگر داشته باشند، حتی یک تن از ایشان هم نباید، در روز 29 اردیبهشت سال جاری خورشیدی(روز برگزاری مراسم ننگین انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم حکومت منفور اسلامی) حتی پای شان را هم از خانه بیرون بگذارند. چه رسد به این که، پای صندوق های رأی در حوزه های رأی گیری بروند؛ و به کاندیدای مورد نظر خود بی خردشان رأی هم بدهند؟!
رأی دادن تو هم میهن ساده انگار در روز انتخابات پیش رو، می تواند در معانی زیر خلاصه بشود:
رأی دادن تو یعنی، ادامه یافتن مشاهده بچه های گرسنه در کشورت، و بها ندادن به بدبختی های این کودکان بی گناه، پس خجالت بکش، و با رأی دادن به رئیسی های قاتل و روحانی های دروغگوی حراف و احمدی نژادهای موذی و دزد و ” نان به نرخ روز خور” ، باعث ادامه یافتن چنین سرنوشت شومی و وضعیتی تا این اسفناک، برای این فرزندان بی پناه سرزمین ثروتمند خودشان نباش!
رأی دادن تو یعنی، اجازه هست که در سرزمین اهورائی و باستانی تو، که در برخی موارد بیش از سی برابر بعضی از کشورهای اروپائی وسعت خاکی و امکانات زندگی کردن را دارد. نگونسارانی از هم میهنان توی ایرانی بی تفاوت و هردمبیل، درون گورها و کارتون ها و داخل لوله های خالی و استفاده نشده درون حومه های شهرها بخوابند!
رأی دادن تو یعنی، حکومت جنایتکار و اشغالگر و دزد و ناحقی، مانند رژیم چپاولگر آخوندی، و دولت های نالایق و بی کفایت اسلام پناه آن اجازه دارند؛ که سهم تو و سایر هم میهنانت از دارائی های شما را، به عوض هزینه کردن برای خودتان و بچه های نیازمند شما، که اسیر و دربدر چهار راه های شلوغ و پر رفت و آمد شهرهای مسکونی خویش می باشند؛ تا با فروختن یک فال حافظ، یک شاخه گل، یک بسته آدامس، یک عدد شکلات و …. به عابران پیاده و سواره، در تأمین اندکی از هزینه زندگی تان به شما یاری برسانند. ولی این تبهکاران یاغی و جنایتکار، ثروت همین بچه های کار و آوارگان خیابان های شهر های کشورتان را، برای کودکان جنوب لبنان و عراق و سوریه و…. خرج می کنند. تا نام ننگین خویش را در آن ممالک، به عنوان یاری رسانندگان به مردم عراق و سوریه و لبنان و فلسطین، به ذهن خام کمک گیرندگان القاء نمایند. و حضور مهر ورزانه حکومت شیعه دوازده امامی جمهوری خونخوار اسلامی را، چه در میان عوام، و چه در بین خواص آن ممالک ثبت نمایند!
اندیشه پلید کشورگشائی ملاهای حکومتی در رژیم آخوندی، و صدور دین منفورشان به سراسر گیتی به ویژه در کشورهای مسلمان نشین، آرزوی دیرینه این غارتگران است. که به یاری درست فکر کردن و عاقبت اندیشی های شما مردم ستمدیده ایران، این آرمان سخیف و برخاسته از مالیخولیای دیوانگان حاکم بر سرزمین تان، به همراه خودشان در به گور نیستی ایشان سپرده خواهد شد!
چنانچه اندکی شهامت مبارزه و احقاق حقوق انسانی خویش را داشته باشید؛ شایسته است که در همین روزهای نرسیده به تاریخ انتخابات مزدوران اهریمن در ایران، وظیفه ملی و میهنی خود بدانید؛ که با در دست داشتن یک پلاکارد، که بر روی آن عبارت ” من رأی نمی دهم ” را، که در حد چشمگیر درشت و خوانا نوشته باشید؛ در صف های کوچک و بزرگ به میدان قضاوت دوست و دشمن بیاورید. تا روی سیاه همگی شان، از رأس هرم رو به سقوط حاکمیت ایشان در ایران، از خامنه ای دجال گرفته، تا دامنه پایه های ننگین این مصیبت سی و هشت ساله را، بیش از پیش کریه و زشت و اهریمنی به نمایش بگذارید. شاید که این آخرین فرصتی باشد که به دست تان می رسد. اهمال و کاهلی را فراموش کنید. تا به کمک اهورای سرزمین باستانی و آبرومندتان، مزدوران ابلیس را به حضیض ذلت و حقارت و بدنامی سرنگون نمائید!
محترم مومنی