دیوارهای کاخ اهریمن در حال فرو ریختن است!

0
426

وقتی که عمر چیزی به پایان می رسد ؛ هیچ ترفندی نمی تواند جلوی این رویداد حتمی را بگیرد . در عالم سیاست نیز چنین موردی وجود دارد ؛ و خاتمه یافتن حکومت ها در هر کشوری ، یا بر مبنای قوانین اساسی آن مملکت و طبق مصوبات آن ، که این مورد را مشخص نموده شکل می گیرد ؛ و یا چنانچه سران آن حاکمیت ، با انجام دادن اموری که با خواست ملت آن سرزمین سازگار نباشد . با کودتائی سرنوشت ساز از حیطه قدرت برکنار گشته و سرنگون می گردد !

ویژه آنکه در کارنامه سیاه « مملکت داری » آنها یک نقطه روشن هم وجود نداشته باشد ؛ و تاریکی سقوط و نابودی شان از قدرت ، تمامی روزنه های موجودیت پلید حکومت آنها را تباه می سازد !

در شرایط کنونی در میهن ما نیز این جریان در حال شکل گرفتن است ؛ و چه بسا به زودی اخبار این تحول تاریخ ساز در سرزمین ما هم ، در بیشتر رسانه های دنیا منتشر بشود !

هشدار عراقچی وزیر امور خارجه دولت مسعود پزشکیان که گفته است : « نباید اجازه دهیم که دشمن فضای نا امیدی را در کشور گسترش بدهد . » ( مشابه سخنانی است که رهبرشان هم دو روز پیش مطرح نمود. ) ؛ و این اعتراف آشکاری به شکست رژیم آخوندی در تمامی صحنه های سیاسی در جهان ، به خصوص در جبهه سوریه ، و مهم تر از آن ، اعتراف به کابوس ریزش « ارزشی ها » و آنچه او اینک فضای نا امیدی در « خودی ها » می نامد است !

وزیر امور خارجه حکومت اسلامی در چهارمین جشنواره « کارمند تراز مکتب حاج قاسم » در میان خودی های روحیه باخته ، در تلاش برای وصله کردن دلائل و عواقب شکست فضاحت بار سیاست های منطقه ای گفته است : ضربه ای که به ارتش سوریه وارد شد . قبل از اینکه نظامی باشد ؛ رسانه ای و روانی بود !

عراقچی دقیقا می داند که ضربه روانی در داخل ، حاصل کدام معادلات و برآمده از چه اعتراضی است ؟ اشاره آشکار او به لشگر روحیه باخته ای است ؛ که پس از شکست در جبهه مقاومت ، باید به مصاف انقلاب مردم ایران هم برود . او می داند که چه ضربه سهمگینی بر پیکر کل حکومت شان وارد شده است ؛ که دیگر قابل پوشاندن و مخفی نمودن نیست !

او به عیان ، خروش خیزش انقلابی « زن زندکی آزادی » و مصاف آخر را می بیند . به همین دلیل گفته است : « این زنگ هشداری برای ماست. » !

ترس و وحشت از سرنگونی حکومت آخوندی ، سراپای موجودیت رژیم پلید آنها را فرا گرفته است . و از نظر عباس عراقچی ، « ذوب شدگان در ولایت » نیز گرفتار همان کابوسی هستند ؛ که بر سر بیت رهبری و خود خامنه ای هم سایه افکنده است !

سقوط برق آسای بشار اسد ، و هزیمت خفت بار ارتش سوریه ، و دود شدن جبهه مقاومت ، و خاکریزهای فرو ریخته حکومت اسلامی و عواقب محتوم شکست در مواجهه با جامعه معترض و تشنه سرنگونی ایشان ، که در مقابل خامنه ای و مزدوران او صف بسته است . آشکارا تعادل کل حکومت را به هم زده است !

عراقچی می گوید : « دشمن سرمایه گذاری وسیعی روی ضلع سوم ، یعنی رسانه کرده است. » !

بدیهی است مردم ایران که رسانه آزادی در اختیار خود ندارند ؛ می بایست که مقصود و منظورشان ( تنفر از حکومت ملاها در ایران را ) ، با همین روش انقلابی و خیزش آزادیخواهانه خودشان مطرح کنند . تا به این وسیله ، افکار عمومی جامعه شان را به ساکنان ممالک دیگر هم منتقل کنند . تا جهانیان بدانند که حکومت اسلامی علیرغم هر درجه از توحش و سرکوب بی رحمانه اش نسبت به ملت ایران ، قادر به کنترل شورش حق طلبانه ایشان نشده است !

در واقع واژه « رسانه » بیانگر حقیقت دیگری است . رسانه « اسم رمز » حضور اعتراضی خود مردم ایران است . تا از طریق هر رسانه ای صدای شان را به طرف آن سوی مرزهای کشورشان برسانند . و به همگان بگویند : دشمن اصلی آنها و میهن شان ، حکومت ننگین آخوندی اسلامی و سردمداران خودکامه آن می باشند !

همانگونه که در تظاهرات معترضانه شان علیه سران رژیم ، خلاصه آرمان انقلابی شان را ، در قالب این عبارت گویا به همه مردم دنیا مخابره کردند و گفتند : دشمن ما همین جاست ؛ دروغ می گن آمریکاست . » !

دشمنان اصلی و حتمی مردم ستمدیده ایران ، خود خامنه ای و مزدوران او و حاکمیت رسوای شان می باشند ؛ که گوئی ارث پدرشان را از این ملت رنجدیده طلبکارند !

آنها بایست بدانند و بفهمند ، که اکثریت مردم ایران در انتظار موقعیتی کارساز جهت سرنگون کردن حاکمیت تازی تباران در سرزمین خویش می باشند !

رزمایش های مکرر لشگرهای سپاه و بسیج ، که اخیرا بر روی سطح خیابان های تهران انجام می دهند . از ترس شان از مردم ایران می باشد ؛ و به این وسیله می خواهند برای مقابله با خیزش عمومی ملت به ویژه در تهران ، قدرت نظامی شان را به نمایش بگذارند . و به آنها بگویند : چنانچه به اعتراض و عصیان خود علیه ما و حکومت مان ادامه بدهید . پاسخ تان را اینگونه و با این افراد و تسلیحات خواهیم داد !

گواه عملی اعتراف حکومت به کابوس و وحشت محتوم سرنگونی رژیم اشغالگرشان است ؛ و در صدد یافتن راه حل مناسبی جهت نجات دادن خودشان از این حقارت می باشند !

اما آنها هنوز نمی دانند ؛ آن نیروئی که باید برای مقابله با مردم به میدان آورده شود . از درون پوسیده و در حال فروریزی است !

سقوطی که روان همگی شان را چنان به لرزه انداخته و فهمیده اند ؛ که چیزی به سرنگونی حکومت ضد بشری شان باقی نمانده است !

و آنچه که عراقچی و بقیه شان را به چنین وحشتی انداخته و زایل شدنی نیست . دقیقا در همین جا و توسط ملت شریف آن به انجام خواهد رسید !

آنها از این نیز وحشت دارند ؛ که همان سناریو ، ارتشی که برای بشار اسد نچنگید و هزیمت کرد ؛ این بار در تهران رقم خواهد خورد ؛ و سید علی جنایتکار و همدستانش را نیز ، به سرنوشت بشار اسد دچار خواهد نمود !

مقاله قبلیمعمار « تحریم ها » درباره حکومت اسلامی چه گفته است ؟!
مقاله بعدیتبعه سوئیسی در زندان سمنان با چه وسیله ای خودش را کشته است ؟!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.