وقتی بچه ها با همدیگر قهر می کنند، خوی و خصلت کودکی آنها چنین ایجابی را موجب می گردد. اما موقعی که دو فرد بزرگسال با یکدیگر دعوای شان می شود؛ چنانچه این مسأله رابطه ایشان را به قهر بکشاند؛ مورد ملامت دیگران قرار می گیرند، که چرا باید مثل بچه ها با هم دعوا و قهر بکنند؟!
حال تصور بفرمائید چنانچه دو سوی نزاعی که کارشان به قهر و دوری نمودن از همدیگر کشانده می شود؛ اگر مسؤلان و مدیران دو کشور مستقل در جهان باشند؛ این واقعه باید با دلائل متقنی رخ داده باشد که دوستی دو کشور را، تا جائی به خطر بیندازد؛ که کلیه روابط دیپلماتیک و اقتصادی میان ایشان از بین بروند و هیچگونه رابطه ای بین آنها باقی نماند. در طول سی و پنج سالی که از شکل گرفتن موجودیت حکومت آخوندها در ایران می گذرد؛ روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی با سه کشور دنیا تیره و تار گشته، و از آن پس هیچگونه ارتباط و تبادل سیاسی اقتصادی و تجاری میان آنها باقی نمانده است!
این سه کشور که عبارتند از ایالات متحده آمریکا، بریتانیای کبیر، و جمهوری فدرال کانادا، که به ترتیب قدمت اختلاف شان افزون تر بر همدیگر است؛ و نیز دلائل و عواقب جدائی بین آنها و ایران، تفاوتهائی با یکدیگر دارند. قطع رابطه ایران و آمریکا، در همان نخستین سالهای روی کار آمدن جمهوری ننگین اسلامی صورت گرفت. عمده ترین دلیلی که موجب حمله شورشیان موسوم به ” دانشجویان پیرو خط امام ” به سفارتخانه آمریکا در تهران گردید؛ در جلوه ظاهری و طبق استدلال رژیم اسلامی در این خصوص، بستن لانه جاسوسی آمریکا در ایران بود. اما در بعد پنهانی این حرکت، این یک قرار و مدار از پیش گذاشته شده میان دو کشور بود؛ که کسی به دسیسه های از پیش چیده شده میان کارتر و خمینی، جهت براندازی حکومت پهلوی، و جایگزینی آن با جمهوری اسلامی پی نبرد!
دومین کشوری که رابطه سیاسی و دیپلماتیک آن با حکومت اسلامی قطع گردید؛ کشور بریتانیا بود که دو سال پیش، هنگام یورش بردن عده ای به سفارتخانه انگلیس، که سران رژیم آخوندی به عنوان افراد سرخود از ایشان نام برده بود بسته شد. سومی نیز کشور جمهوری فدرال کانادا است، که خودشان به دلیل زیر پا گذاشته شدن حقوق بشر در جمهوری اسلامی، همه دیپلماتها و کاردارهای سساسی نظامی شان را، به کشورشان فرا خواندند و عملا سفارتخانه خویش را در ایران بستند!
اگر به گزارشهای خبری روزهای اخیر توجه کرده باشید؛ نجواهای بازگشائی سفارت انگلیس در ایران به گوش می رسد. وزرای امور خارجه دو کشور در این رابطه با یکدیگر گفتگو کرده اند( به گفته خبرگزاریهای انگلیس )؛ توجه عمیق تر به این مسأله، حاکی از آن است که این نجواها، از موقعی آغاز گردیده؛ که با یورش شورشیان داعش به عراق، و احتمال همکاری میان تهران و واشنگتن برای کمک به نخست وزیر عراق جهت مقابله با گروه داعش، در خبرگزاریهای صوتی تصویری به گوش مردم گیتی رسیده می شود!
بی تردید سرانجام در شرایط خاصی، شاهد بازگشائی سفارت آمریکا در ایران خواهیم بود. باید در آن موقعیت از آخوندها پرسیده بشود؛ آیا منفذهای لانه جاسوسی آمریکا را، این بار آنگونه ساخته اند که هیچ موش جاسوسی نتواند به درون آن نفوذ نماید؟ آیا واقعا خطر عملیات جاسوسی در دفتر نمایندگی آمریکا در ایران از میان رفته و هیچ اتفاق همانندی در آینده دور و نزدیک، در این سفارتخانه روی نخواهد داد؟!
تحریکات آمریکا که مشتری ثابت نفت کشورهای اهل تسنن مانند عربستان سعودی، قطر، کویت و امارات متحده عربی است؛ در مصمم گشتن این کشورها برای پدید آوردن گروه داعش، برای حملات شورشی ایشان به دو کشور سوریه و عراق، سیاستی دور از حقیقت نیست؛ چون سوریه و عراق هم نزدیک ایران هستند؛ و هم مورد نفوذ سیاسی اقتصادی جمهوری اسلامی می باشند؛ و نیز حجم قابل توجهی از ساکنان این دو کشور شیعی مذهب اند. بر این اساس حمایت های همه جانبه رژیم آخوندی از دولتمردان این دو کشور، به ویژه در زمان حملات داعش به آنها، آخوندهای حکومتی را برای بیشتر پشتیبانی نمودن از نوکران خویش آماده مقابله با داعش می گرداند!
و این درست همان نقطه ضعفی است؛ که مامان الیزابت و پسر حرف گوش کن خلاف اش باراک حسین اوباما را، متقاعد می کند که آخرین خدنگ سیاسی شان را به سوی مردم ستمدیده ایران شلیک کنند. بازگشائی سفارتخانه های آمریکا و انگلیس در ایران، مستلزم باج گرفتن این دو کشور از جمهوری منفور اسلامی است. چنانچه بخشی از این باج راهزنان سر گردنه، جدا نمودن پاره هائی از سرزمین کهنسال ما باشد؛ که احتمال آن بسیار است. آنگاه ملت ایران ناگزیر خواهند بود؛ که تا ابدیت تاریخ چنین ننگ عظیمی را با خودشان حمل بکنند!
نیرنگهای جمهوری تروریستی اسلامی، آموخته های اهریمنان به آنهاست. درس هائی که آمریکا و انگلیس به آخوندها می دهند؛ مطالبی هستند که هر سه کشور را به فایده هائی که مایل اتند می رسانند. برای آخوندها ماندن بر اریکه قدرت در ایران، آرمانی است که برایش همه کاری می کنند. چگونه است که پس از ریاست هشت ساله محمود احمدی نژاد، که جز بیشتر تضعیف شدن و منزوی تر گشتن ایران هیچ خاصیت دیگری نداشت. اکنون مارمولک هفت خط از پیش تعیین شده ای، مانند حسن روحانی را، به صحنه سیاست حکومت شان آورده اند؛ که با دستورهای خود ایشان در مقابل شان بایستد و درشت نمائی کند. توافق های پیش از به ریاست جمهوری رسیدن روحانی با دولت آمریکا، از پیش تعیین شدن محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه دولت یازدهم، نجواهای کنونی که با آمدن روحانی روابط سرد و سخت ایران و آمریکا، کمی گرم و نرم تر شده است. و نتیجه گیری حکومت فخیمه انگلیس برای به اتمام رساندن قهر با حکومت اسلامی، و بازگشائی دفتر نمایندگی اش در ایران، قهرها و آشتی های کودکانه نیستند که به آنها توجهی نکنیم و به آسانی از کنارشان عبور نمائیم. اینها بلاهائی است که پشت سر هم بر ما و میهن مان فرود می آورند؛ که سکوت هر یک از ما، آسفالت نمودن جاده های خاکی برای عبور دشمنان ایران و ایرانی است!
چو می بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است
محترم مومنی