یکی از همکاران فرهیخته دانشگاهی ام، که استاد جامعه شناسی بود؛ همواره بر یک امر تأکید زیادی داشت. وی در رابطه با خبرهای مربوط به کارهای سیاستمداران، بخصوص سفرهای ایشان می گفت: ” هرگز این سفرهای کوتاه سیاستمداران در جهان را دست کم نگیرید. آنها وقتی می خواهند که با همتای خود در کشوری دیگر، در باره موضوعات مورد علاقه دو طرف با یکدیگر مشورت داشته باشند؛ هیچگاه این امور را با مکالمات تلفنی انجام نمی دهند. چون به درستی می دانند، که امکان شنود تلفن در همه جا، حتی درون کاخ های پادشاهان و رؤسای جمهور ممالک دنیا نیز بسیار زیاد است. مخصوصا تلفن های سیاستمداران برجسته، به ویژه آن دسته از ایشان، که همه روزه در ستون های خبرگزاری های مشهور دنیا، چند مطلبی راجع به آنها دیده می شوند. به همین خاطر این افراد ترجیح می دهند؛ که چنین امور مهمی را، به طور خصوصی و حضوری مورد گفتگوی خودشان قرار بدهند. تا امکان درز کردن آن به منابع دیگر کمتر باشد.”!
به همین دلیل و با اعتمادی که به دیدگاه های او داشتم؛ هرگاه با خبری در این زمینه ها مواجه می شوم؛ به یاد آن استاد فرزانه می افتم؛ که دیدگاه اش در این رابطه کاملا درست و مبتنی بر حقیقت بود. هنگامی که باراک اوباما رئیس جمهور پیشین آمریکا، در دوره نخست ریاست جمهوری اش در ایالات متحده قرار داشت؛ و هیلاری کلینتون مسؤلیت وزارت امور خارجه دولت او را بر عهده گرفته بود؛ هر دوی آنها با فاصله های کوتاه از همدیگر، به کشورهای کوچک و بزرگ گیتی، به ویژه در منطقه خاورمیانه سفر می کردند. مهم ترین دیدارهای این دو شخصیت، که چند بار و به صورت تکراری انجام گردید؛ از کشورهای روسیه و ترکیه بود!
در آن موقع نمی توانستیم دلایل این سفرهای کوتاه مدت اما خطرآفرین، برای منطقه حتی جهان را درک نمائیم. اما وقتی دقیق تر به این موضوع فکر کنیم؛ متوجه می شویم که در آن سال هائی که این سفرها رخ می دادند؛ بیش از چند سالی از تشکیل شدن گروه تروریستی دولت اسلامی عراق و شام(داعش) نگذشته بود. این تشکیلات تروریستی بسیار خطرناک و جنایتکار، که از سال 1999 میلادی، و در زمان اشغال کشور عراق توسط آمریکا به ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش به وقوع پیوسته بود؛ یکی از دلیل های حتمی آن سفرهای کوتاه مدت، ولی پرمخاطره بودند!
ابوبکر البغدادی رئیس وحشی و ددمنش گروه خونخواران داعشی، که از زمان صدام حسین در یکی از زندان های عراق محبوس بود؛ هنگام استیلای آمریکا بر عراق، به دستور جرج بوش از زندان آزاد گردید؛ بلافاصله هم اقدام به تشکیل دادن گروه داعش نمود. و از همان موقع تا کنون، در دو کشور سوریه و عراق، از انجام دادن هیچ جنایتی رویگردان نبود و نیست. در آن زمان، افرادی که به این تروریست ها جذب می شدند؛ از طریق مرز ترکیه و با کمک های متحد آمریکا کشور ترکیه، خودشان را به سرزمین مردم بیچاره سوریه می رساندند؛ تا به صف این جنایتکاران بپیوندند، و بر درماندگی های سوری ها بیفزایند. کمک های ترکها جهت اعزام تروریست ها به سوریه، به این معنا که دولتمردان این کشور، مأموریت فرستادن داعشی های تازه جذب شده به این گروه تروریستی را بر عهده داشتند. با توجه به این تمثیل که … ” هیچ گربه ای برای رضایت خدا موشی را نمی گیرد ” ، قرارداد خریداری شدن نفت ارزان دزدیده شده از استخراج های غیر قانونی از پالایشگاه های عراق و سوریه توسط داعشی ها به وسیله ترکیه، پیش از شروع به کار این جانیان، میان آنها منعقد گشته بود؛ و ترانزیت داعشی ها از طریق مرز ترکیه به سوریه و شاید به عراق نیز، براساس یک تفاهم و قرارداد از پیش تنظیم شده، نه میان دولتمردان ترک با داعشی ها، بلکه ترکیه با به وجود آورنده این وحشی های تروریست و آدمخوار(ایالات متحده آمریکا) به انجام رسیده بوده است!
با آنکه اوباما و کلینتون از اعضای حزب دموکرات در آمریکا هستند؛ و با این که به وجود آوردن چنین جنایت بزرگی علیه بشریت، و تشکیل دادن چنین تروریست های خون آشامی مانند داعشی ها، که تا کنون جان بسیاری از مردمان عراق و سوریه را از ایشان گرفته اند؛ توسط دولت جرج بوش و حزب جمهوریخواه آمریکا به انجام رسیده است. ولی این دو سیاستمدار بنام کشور آمریکا، جهت پیگیری های مداوم منافع کشورشان، و اطلاع یابی از عملکردهای نوکرهای متحد خویش سران کشور ترکیه در این باره، مرتب به این کشور سفر می کردند؛ و در جریان انجام شدن درست چنین مأموریت غیرانسانی ترکها، به این کشور می رفتند!
دیدارهای متفاوت این دو با سران حکومت روسیه نیز، از باب رد گم کردن مردم جهان، و پاره ای از مذاکرات تکراری انجام می شدند؛ تا دیگر مسافرت های سیاستمدارانه آنها زیاد به چشم مردم دنیا نیاید. صبح روز چهارشنبه 27 بهمن، شیخ حسن روحانی رئیس جمهور حکومت ضد ایرانی جمهوری اسلامی، جهت حل شدن برخی از اختلافات با کشورهای حاشیه خلیج پارس، برای اولین بار به سوی ممالک حوزه خلیج پارس و بحر عمان راهی شد. وی ابتدا به کشور عمان رفت و پس از دیدار با سلطان قابوس پادشاه این سرزمین، راهی کویت گردید تا با مقامات آنجا نیز مذاکراتی را داشته باشد!
سفر رئیس جمهور حکومت آخوندی در ایران، سه هفته پس از آن صورت گرفت؛ که وزیر خارجه کویت در سفری به تهران، پیام امیر کویت مبنی بر حل کردن اختلافات در منطقه را به روحانی منتقل نمود. وی در آن موقع به خبرنگاران گفته بود؛ حل شدن اختلافات درون منطقه حوزه خلیج پارس، از خواسته های امیر کویت و سایر کشورهای این منطقه است. روحانی نیز، زمان پرواز به عمان به خبرنگاران گفته، مذاکره در باره محتوای نامه شش کشور حوزه خلیج پارس، مورد خواسته شیخ نشین های این بخش از خلیج پارس است. از هنگام حمله بسیجیان مزدور رژیم به ساختمان سفارتخانه عربستان در ایران، و نیز حمایت های همه جانبه آخوندها از حوثی های یمن، روابط بسیاری از شیخ نشین های حوزه خلیج پارس با ایران تیره شده است. و این امر به سود هیچیک از کشورهای نامبرده حتی خود ایران هم نیست!
درست در همان روز چهارشنبه 27 بهمن 1395 خورشیدی، که رئیس جمهور حکومت آخوندها در ایران، عازم سفر به دو کشور عمان و کویت گشت؛ رئیس جمهور جدید آمریکا و آقای بنیامین نتانیاهو نخست وزیر کشور اسرائیل نیز، در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک به پرسش های خبرنگاران پاسخ دادند. محور اصلی سخنان مطرح شده در این کنفرانس خبری، ایران و حاکمیت رژیم اخوندی، و دشمنی های ایشان با کشور اسرائیل بود. نقطه نظرهای آقای ترامپ و آقای نتانیاهو در این باره، حکایت از ادامه پشتیبانی های آمریکا از اسرائیل در هر زمینه ای، به ویژه در ارتباط با خطرآفرینی های جمهوری اسلامی برای اسرائیل بود!
با توپ و تشرهائی که ترامپ از هنگام مبارزات انتخاباتی خودش تا حالا، برای سران رژیم آخوندها در ایران به کار گرفته است؛ و نیز با توجه به اعلام او در مورد حمله نظامی به ایران، همچنین با توجه به احتمال به وقوع پیوستن این امر خطرناک، و همراهی صد در صدی اسرائیل با آمریکا در این خصوص، موضوع رفع اختلاف در کشورهای مقیم منطقه خلیج پارس، بهانه ای بیش نیست؛ که رئیس جمهور حکومت مفلوک و ناتوان آخوندی در ایران، از آن بهانه ای تراشیده، تا به دیدار شیوخ کشورهائی برود؛ که آنها نیز مخالف سیاست های عربستان سعودی با آمریکا می باشند. ترساندن زعمای امور در این کشورهای کوچک، می تواند انگیزه پیش گیری از وقوع جنگ در این بخش از گیتی را، نزد آنها به وجود بیاورد. تا وادار شوند که در این مورد و خطراتی که همه آنها را تهدید می کنند؛ با سعودی ها به مشورت و مذاکره بنشینند!
شاید دولتمردان عربستان، که روابط محکمی با آمریکا دارند؛ و مانند جمهوری اسلامی با اسرائیل نیز در خصومت نیستند. این دو کشور را متقاعد سازند؛ که از حمله احتمالی نظامی به ایران پشیمان شوند. که صدالبته این خواسته خود حکومتی های درون ایران نیز هست. که با استفاده از چنین حربه ای، برای محافظت کردن از حکومت ننگین شان در برابر آمریکا و اسرائیل، رئیس جمهورشان به جانب شیوخ امیرنشین های حوزه خلیج پارس دست دراز کرده است!
سفر همزمان نخست وزیر اسرائیل به آمریکا، و حسن روحانی به دو مملکت عمان و کویت در خلیج پارس، به هیچوجه اتفاقی نبوده و نیست. این سفرهای کوتاه مدت، خبر از رویدادهای پرمخاطره بلندمدت می دهند. زیرا تجربه نشان داده است؛ که حکومت های گوناگون ایالات متحده آمریکا، هرگاه که می خواهند به کاری دست بزنند؛ مدت های طولانی آن را بر سر زبان جهانیان می اندازند؛ سپس نا به هنگام به کاری که مدعی آن بوده اند دست می زنند. و این امری نیست، که بتوان سرسری از کنار آن عبور کرد. زیرا اگر باری دیگر، مردم ایران درگیر یک جنگ خانمانسوز بشوند؛ بلائی بر سرشان خواهد آمد؛ که شرح دادن آن نیز محزون کننده است. چه رسد به تحقق یافتن چنین امر بالاتر از هر خطری برای ایران و ایرانی!!
محترم مومنی