” دوصد گفته چون نیم کردار نیست ” !

0
202

در سیاهی زمستان و سرمای غیر قابل تحمل، ریزش برف و کولاک شدید در محل اسکان پناهندگان سوریه در لبنان، سازمان ملل متحد، تا به حال برای این افراد آواره، که ناچارند درون چادرهای یخزده به سر ببرند چه کرده است؟!

در روز دهم دسامبر سال 1950 میلادی، از سوی دبیرکل وقت در سازمان ملل متحد، این روز به نام ” روز جهانی حقوق بشر ” نامگذاری شد. از آن پس، همه ساله چنین روزی را گرامی می دارند. در روز سه شنبه دهم دسامبر 2013، ناوی پیلای مسؤل حقوق بشر سازمان ملل متحد، به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، ضمن تجلیل از این روز گفت: ” شالوده های حفاظت از حقوق بشر و پیشبرد آن، عموما بر جا است؛ اما مقوله اصلی اینک این است، که این معیارها، چگونه در نبود اراده سیاسی و حمایت مالی اجرا شود ” ؟ او همچنین یادآور شده، که بیست سال گذشته شاهد شکست هائی در جلوگیری از قساوت ، و پاسداری از حقوق بشر بوده است!

جناب پیلای بیست سال گذشته را رها کنید؛ اکنون در بخشهائی از این جهان، در کشورهائی که همگی شان از اعضای سازمان شما به حساب می آیند؛ شرایطی وجود دارند که ما را به این فکر می اندازند؛ که چگونه از قساوت خود سازمان ملل جلوگیری کنیم؛ و چگونه از حقوق بشر مردمان ستمدیده گیتی پاسداری نمائیم؟!

در روزهای اخیر که هوا در سراسر دنیا به سردی بیشتری گرائیده؛ آنهائی که در خانه های گرم خویش، بر روی مبلهای راحت لمیده اند؛ و ضمن تماشای تلویزیون، از میوه های لذید و آجیل و شیرینی خوشمزه روی میز مقابل شان هم استفاده می فرمایند؛ نمی توانند درک بکنند، در این سرمای شدید، چگونه اینهمه آواره سوری که در چادرهای مستقر در لبنان ، زیر ریزش برف شدید و نفوذ یخ و رطوبت زیاد به داخل چادرها می باشند؛ چگونه روزشان را شب، و شب شان را روز می کنند؟!

این مردم بیچاره، از بیم ریزش بمب بر سر خود و خانواده شان، خانه پدری خویش را ترک گفته اند؛ تا در یک فضای امن بتوانند به زندگی ادامه بدهند. اگر می دانستند که دچار چنین مشکل عظیمی خواهند شد؟ هرگز چنین نمی کردند، و ریزش احتمالی بمب بر سرشان را نادیده می گرفتند؛ و در همانجا در خانه های خود، زیر سقفی که آنها را از سرمائی تا این درجه پائین حفظ می نمود می ماندند!

به هر تقدیر روزگار و ماجراهای تلخ آن، این افراد را از زادگاه شان بیرون رانده است. چشم امید اینها قبل از همه جا، به سازمان ملل متحد است( اگر ملل متحد باشد و دول متحد نباشد؟)؛ که جهت آسایش ایشان هر کاری که می تواند برای این مردم انجام بدهد. اما متأسفانه مسؤل حقوق بشر این سازمان، درست در روز جهانی ” حقوق بشر ” از عدم توانائی های سازمان دم می زند. یعنی این سازمان عریض و طویل ملل متحد، که بسیاری از اعضایش، نمایندگان کشورهای ثروتمند جهان می باشند؛ نتوانسته اند پیش از فرا رسیدن فصل زمستان، و آغاز شدن سرمای شدید و ریزش برفهای موسمی، برای اسکان دادن این اسیران روزگار در محل هائی غیر از چادرهای صحرائی، تدبیری بیندیشند و کاری بکنند؟!

آیا وظیفه ی اصلی این نمایندگان، فقط جستجوی مدافعان حقوق بشر در جهان است؟ یا باید به جستجوی بشرهائی بروند، که نه فقط حقوق شان در حال نابود شدن است؛ بلکه زندگی و هستی شان نیز در خطر نیستی می باشد؟ چگونه است که به مجرد وقوع زلزله و سیل در یک کشور، بلافاصله کشورهای بزرگ و کوچک دنیا، هدایای فراوانی را بار هواپیماهای خود کرده، و نزد آسیب دیدگان می فرستند؟ اما به آسیب دیدگان زلزله مهیبی مانند حضور رئیس جنایتکاری چون بشار اسد قاتل در کشور سوریه، فقط به این بسنده کرده اند؛ که گزارش آمار تعداد پناهجویان سوری در کشورهای دیگر را، به گوش و نظر سایر مردم جهان برسانند؟!

سر هم نمودن خانه های پیش ساخته در طول مدت کوتاهی ، برای این کشورهای پر مدعای ثروتمند، که همه کاری از دست شان بر می آید و امکانات کافی هم دارند بسیار آسان بود. آنها می توانستند قبل از اینکه مردم بدبخت سوریه، در کشورهای مجاور با مملکت شان، از سرمای شدید سیاه بشوند؛ و جان رها شده از حمله شیمیائی بشار اسد را، در سرمای توده های برف و یخ اطراف چادرهای خویش از دست بدهند؛ دست کم تعدادی سالن های وسیع پیش ساخته، برای چنین شرایطی پیش بینی نموده و تدارک ببینند. تا هنگام بروز سرمای شدید زمستانی، اینها بتوانند داخل این سالن های پیش ساخته، در کنار یکدیگر بیتوته کنند؛ و از گرمای مهر همدیگر برخوردار شده، و کمتر سختی بکشند!

وقتی سازمانی همچون ملل متحد، هیچ پیش بینی یی در این مورد نکرده؛ از سازمانهای پراکنده مدافع حقوق بشر، که امکانات اندکی دارند؛ و تلاش ایشان هم در حد کلام و انتشار دادن فعالیت های ناچیز خودشان است؛ چگونه خواهند توانست واقعا از ضایع شدن حقوق انسانها جلوگیری بکنند؟!

ظاهرا در این گیتی پهناور، همه کارهای جهان، چه فردی و چه گروهی، چه اجتماعی و چه اقتصادی، چه سیاسی و چه فرهنگی، زبانی انجام می شوند و از عمل و کردار هیچ خبری نیست!

: ” به عمل کار برآید ، به سخندانی نیست . ” !!

خزان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیمعتمدآریا، کرامتی و میلانی برای نجات پسربچه 5 ساله اعلام آمادگی کردند
مقاله بعدیفیلم سینمایی “حوض نقاشی” جایزه بزرگ یونسکو را دریافت کرد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.