دورخیز چین و روسیه برای ورود به بازار ایران، پس از لغو تحریمها!

0
200

به قول معروف: ” هنوز نه بار است و نه به دار” ، سودجویان رند و منفعت طلب کشورهای چین و روسیه، در صدد هستند که در این رهگذر، منافع بیشتری را نصیب خودشان بکنند؛ و در این مسیر، راهی جهت بیش از پیش دوشیدن گاوهای رژیم آخوندی در ایران را به روی خودشان بگشایند. هنوز هیچ امری در مورد چگونگی به نتیجه رسیدن مذاکرات آتی هسته ای در ژوئن سال جاری، که احتمال به توافق جامع رسیدن طرفین مذاکره کننده در آن روشن بشود مشخص نیست؛ که آیا در نشست های بعدی، مذاکره کنندگان خواهند توانست، که در آن به شرایط مورد توافق با یکدیگر دسترسی داشته باشند یا نه؟ اما دولتمردان دو کشور نامبرده، خودشان را با یکدیگر، در رقابتی سرسختانه قرار داده اند؛ تا بلکه زودتر از آن دیگری، از سفره ای که به زودی در ایران گسترده خواهد شد؛ چرب ترین لقمه های آن را، به سوی دهان زیاده خواه خودشان ببرند؛ و مانند سنوات گذاشته که از عمر ننگین این انقلاب پلید می گذرد. باز هم به دلیل بی لیاقتی های سردمداران حکومت اسلامی، خودشان را با مردم همیشه زیاندیده ایران، در بخش دارائی های ملی ایشان شریک مال گردانند؛ حتی بیش از صاحبخانه، از آنچه که آیا به مردم ایران تعلق بیابد یا نیابد؛ با همه حقی که در این رابطه ندارند استفاده نمایند!

با افزایش خوشبینی برای توافق نهائی هسته ای با ایران، تا پیش از پایان مهلت دهم تیرماه 1394 خورشیدی، چین و روسیه در پی آن هستند؛ که در ماههای آینده نقش خود را در بازار ایران پررنگ تر کنند. در حالی که گفتگوهای ایران و پنج به علاوه یک مسیر طبیعی خودشان را طی می کنند؛ به نظر می رسد، چنانکه امیدی در به دست آمدن نتیجه ای مثبت از آن باشد؛ ایران به صحنه ای بین المللی برای رقابت های اقتصادی تبدیل بشود!

رقابت هائی که یک سوی آن غرب، و سوی دیگر آن چین و روسیه قرار دارند؛ که هر سوئی از رقابت کنندگان، در میان خودشان نیز، دارای اندیشه های پیشی جویانه ای نسبت به آن دیگری می باشند. امری که همواره در میان سودجویان به وجود می آید و کتمان کردنی نیست. جمعیت جوان و طبقه متوسط ایران، در کنار ذخایر بسیار غنی و منابع زیرزمینی فراوان در این کهندیار، چشم انداز بسیار مناسبی برای ورود سرمایه گذاران در این مسابقه سودپرستانه را نزد ایشان می گشاید!

شاید که این سرمایه گذاران، در گسترش صنایع کنونی و صنایع بعدی در ایران نقش های مفیدی را ایفا کنند؛ و شاید در صورت لغو شدن تحریمهای بین المللی، چشم انداز خروج ایران از وضعیت کنونی، و روی آوردن به سوی پیشرفت و ترقی صحت بیابد(تحریمها دست کم میان دو تا چند سال دیگر لغو نخواهند شد؛ فقط تحریمهائی که از سوی ریاست جمهوری آمریکا، و نیز از طرف کنگره این کشور به وجود آمده اند؛ دوسه سالی وقت برای لغو شدن شان لازم است. بقیه آنها نیز که در سازمان ملل متحد، و به پیشنهاد برخی از ممالک دیگر قطعیت یافته اند. جهت لغو شدن آنها نیز، ماهها و شاید هم سالها وقت لازم است؛ که این نوع از تحریمها نیز منتفی گردند.) بنابراین، زود تحقق یافتن این موارد خیالات باطلی است؛ هرچند که چشم انداز رقابت های سرمایه گذاری در ایران، در منظر دید خارجی های سودجو، در زمره چشم اندازی بی نظیر قرار گرفته باشد!

همه می دانیم که طی به وجود آمدن این رژیم اشغالگر، و افتادن ایران به دست مشتی آخوند بی خرد، و سپس به وجود آمدن تحریمهای مورد نظر، محصولات بنجل چین، بیشترین نیازهای اجناس مختلف در حکومت نالایق اسلامی را تأمین می نمایند. تقریبا از سال 1372 تا کنون، چینی ها بیشترین صادرات را به ایران انجام داده اند. بیش از بیست سال است که آنها همه گونه تولیدات خودشان را به سوی ایران سرازیر می کنند؛ و در این رابطه سودهای زیادی را نصیب خودشان نموده اند. با اینهمه آنها در اندیشه احیای جاده ابریشم هستند؛ و در نظر دارند که با ایده رساندن خط لوله انتقال گاز از ایران به میان دریای عمان، می خواهند که این خط لوله گاز ایران را تا به شهر ” کاشغر ” در پاکستان امتداد بدهند. چنانچه برآورد شده است، هزینه این کار چهل میلیارد دلار خواهد بود!

روسها هم که با دادن قول به آخوندها، جهت راه اندازی رآکتور اتمی بوشهر، و چندین مرکز هسته ای دیگر برای جمهوری اسلامی در ایران، مبالغ کلانی را در این مورد به جیب زده اند. اکنون جز چوب و غلات صادرات دیگری به ایران ندارند. اما با دستور لغو شدن ممنوعیت ارسال سامانه پدافند هوائی اس 300 به ایران، که توسط رئیس جمهوری روسیه داده شد؛ توانستند که در این رابطه، مبلغ 800 میلیون دلار سود خالص نصیب کشورشان بکنند!

در اینجا روی سخن به آنهائی است، که سی و هفت سال پیش، با فریب دادن ملت ساده انگار و ناسپاس ایران، موجب شکل گیری انقلاب سیاه اسلامی شدند. به توده ای ها، به کمونیست های لنینی و استالینی و هگلی و …..، به چریک های اکثریت و اقلیت، به سازمان مجاهدی خلق، به ملی مذهبی هائی، که قبای نوکری خمینی را بر تن نمودند؛ و حقارت مزدوری آخوند را، با افتخار داشتن یک سرزمین مستقل و بی نیاز معامله کردند. آیا همگی اینها اکنون به آرمان هائی که پیش از فروپاشی حکومت پادشاهی پهلوی در سر می پروراندند رسیده اند؟ آیا با رفتن شادروان محمدرضا شاه پهلوی، و با آمدن خمینی هندی زاده، حالا دیگر همه چیز بر وفق مراد ایشان است؟ شرم تان باد که نه فقط با ملت ایران، بلکه حتی به خودتان هم بد نمودید و نفهمیدید که چه می کنید؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیشهلا شرکت در اعتراض به توقیف ماهنامه زنان امروز: دنبال ترویج ازدواج سفید نبودیم
مقاله بعدینوری‌زاد: یک سر پول‌های کثیف در “بیت رهبری” است؛ به همراه فایل گفتگو
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.