دلایلی که هیچ ایرانی نباید در انتخابات پیش رو شرکت نماید! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
177

شرکت کردن در برنامه های ملی مربوط به یک سرزمین، تقریبا از وظایف همه کسانی است؛ که بر اساس قوانین جاری در مملکت شان، واجد شرایط لازم جهت حضور یافتن در آن برنامه می باشند. گاهی رای دهندگان، واجد شرایط لازم جهت حاضر شدن در محل استقرار صندوق های رای گیری نیستند. گاهی هم موقعیت کسانی که نام شان در لیست کاندیداها قرار گرفته اند موجب می گردند. تا رای دهندگان، ایشان را از مد نظر خویش خارج کرده و کسان دیگری را برای این امر برگزینند!

اما ممالکی نیز می باشند؛ که حتی یک تن از کاندید شدگان در آن دیار هم، دارای محسنات لازم جهت شرکت نمودن در انتخابات مربوطه نیست. مانند همین کشور آخوندزده ایران کنونی خودمان، که اصولا کل قضیه حاکمیت رسوای آخوندی، و ماجراهای رخ داده از طرف سران و مسؤلان آن، عاری از هر گونه مشروعیت و شروط ضروری و اعتبار کافی ایشان، برای اداره نمودن این کهندیار باستانی می باشند. از اینرو، مردمی که هنوز پس از چهل و یک سال که از عمر منفور این حاکمیت اشغالگر و خبیث و اهریمنی رژیم حیله گر و دزد و فاسد و جنایتکار ملاها در کشورشان می گذرد. و تا به حال نیز هنوز یک روز خوش هم در زندگی شان نداشته اند. با کدام رضایتمندی و دلیل مبرهن ایشان(سردمداران رژیم ضد ایرانی اسلامی) به حوزه های رای گیری در هر انتخاباتی بروند؟ و به این خائنین به ایران و ایرانی، فرصت های بیشتری جهت ماندن آنها بر سر قدرت شیطانی ایشان را بدهند؟!

در ماه اسفند سال جاری، انتخابات برای گزینش نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار خواهد شد. احتمالا، هم زمان با آن، و یا با فاصله کمی با آن، انتخابات گزینش ریاست دولت سیزدهم جمهوری بدنام و همواره رسوا و منفور و ننگین آخوندی نیز برگزار می گردد. آنچه که میان تمامی انتخابات های جمهوری جهل و جنون و جنایات مشترک می باشد. کسب نمودن رای صلاحیت از سوی مرکزی به نام « شورای نگهبان » رژیم می باشد؛ که اصولا به دو منظور به وجود آمده است. قصد خودشان(آخوند خمینی و آخوند خامنه ای) جهت به وجود آوردن چنین تشکلی با عنوان « شورای نگهبان » ، ایجاد کردن مرکزی است؛ که مثلا ناظر بر تمام کنش های مدیران مراکز قدرت در رژیم جمهوری پلید اسلامی، از جمله سه قوه قضائیه و مجریه و مقننه، و نیز سایر زیر مجموعه های این حاکمیت بری از خصائص انسانی باشد!

به زبان ساده، اعضای شورای نگهبان موظف هستند؛ که نقش « وجدان بیدار » موجودیت رژیم را ایفا نمایند. و به هیچیک از دست اندرکاران آن اجازه ندهند؛ که با خطاهائی که انجام می دهند. کلیت نظام همواره بدون نظم شان را، در معرض همه گونه بی آبروئی و نابودی قرار بگیرد. اما مقصود و هدف اصلی رژیم از به وجود آوردن « شورای نگهبان » این است؛ که آخوندهای دارای نفوذ در میان مردم، به ویژه بین کسانی که از زمره پیروان ایشان محسوب می شوند این است؛ که با گماردن آنها به عنوان اعضای این شورا در مرکز مربوطه، هرگاه که لازم باشد؛ از آنان مانند مهره های تعیین کننده جهت نفوذ در سایر مراکز اسلامی بهره وری داشته باشند؛ و به جای این که خودشان وارد مقوله هائی بشوند؛ که به مصلحت ایشان و حکومت شان نیست. آنان را در صحنه های مختلف مسایل داخل و خارج از کشور، وارد چنین موضوعاتی بکنند. تا که موقعیت خودشان در مسیر خطرهای جانبی قرار نگیرند!

از جمله مواردی که سران رژیم، مسؤلیت مستقیم تعیین مصالح خود و حاکمیت منفورشان را به آنها (اعضای شورای نگهبان) واگذار می نمایند. تشخیص دادن وضعیت و صلاحیت افرادی است؛ که در انتخابات گوناگون مانند: برگزاری انتخابات « مجلس خبرگان رهبری » و تشخیص دادن صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، و نیز نمایندگان مجلس شورای اسلامی است. اما گزینش و گماردن اعضای خود همین مرکز(شورای نگهبان) و « مجمع تشخیص مصلاحت نظام» همواره و به طور مستقیم، از سوی رهبر انقلاب انجام می گردد. که به زعم نگارنده، این صورت ظاهری مساله است. زیرا خود رهبر هم، بدون مجوز فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب منحوس اسلامی، یک جرعه آب هم نمی نوشد!

با خبرهائی که اخیرا در بعضی از رسانه ها انتشار می یابند. چنین به نظر می رسد؛ که…….. « وای به روزی که بگندد نمک»!

خبرهای مربوطه در حدی از واقعیت و موثق می باشند؛ که فیلم اشک ریختن یکی از مشهورترین نمایندگان مجلس شورای آخوندی در این رابطه، در حالی منتشر شده است؛ که محمود صادقی نماینده معروف به صراحت داشتن و بی واهمه گوئی در باره نکات منفی کنش های سران رژیم در هر پستی که می باشند شهرت دارد. در فیلم مورد نظر، اشک های سرازیر شده از روی گونه های او مشاهده می شوند؛ که آقای محمود صادقی با دستمال در حال پاک نمودن آنها می باشد. گریه اش برای چه بود؟ شاید که وی در میان رد صلاحیت شدگان از سوی « شورای نگهبان » رشوه گیر حاکمیت پلید آخوندی، از شجاعت افزون تری نسبت به بقیه برخوردار است؛ هر چند که اشک می ریزد. اما به صراحت از این موضوع سخیف و شنیع آخوندهای عضو این شورا سخن می گوید!

نماینده تبریز هم اخیرا در مجلس شورای اسلامی گفته است: « این که می گویند دلیل رد صلاحیت شدن ۷۵ درصد از نمایندگان مجلس اقتصادی است. به هیچوجه چنین نیست. بلکه معتقدم، که دلیل این کار کاملا سیاسی است. » !

به گزارش « ایلنا » شهاب الدین بیمقدار نیز در این باره گفته است: یکی از نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس، موقعی که جهت پرسیدن دلائل مربوط به این موضوع، نزد « شورای نگهبان » رفته است. به وی گفته بودند، که ملاقات اش با سید محمد خاتمی را ایراد گرفته اند. همچنین از نطق و حرف های اش نیز ایراد گرفته بوده اند. خب، اینها سیاسی است دیگر!!!

غلامرضا انصاری کاندیدای اصلاح طلب هم در روزنامه « اعتماد » نوشته است: این روزها اگر اخبار رد صلاحیت ها را پیگیری کنید؟ متوجه می شوید، که نهاد نظارتی بر انتخابات آنقدر پیش رفته، که گوئی پا را از حیطه ی نظارت بر انتخابات فراتر گذاشته است!

وی(غلامرضا انصاری) نماینده رد صلاحیت شده مجلس شورای اسلامی، همچنین در روزنامه اعتماد نوشته است: در این دوره هم شاهد بودیم؛ که شمشیر « نظارت استصوابی » چنان عمل کرده است؛ که تقریبا نزدیک به ۹۰ درصد از کاندیداهای اعضای جریان اصلاح طلب مجلس، که حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد فضای سیاسی کشور را در اختیار دارند رد صلاحیت شده اند. من شخصا خودم سالها، افتخار خدمت در نظام، و حضور در جبهه های جنگ را داشته ام. » !

در حساس ترین دستگاه ها مسؤلیت با من بوده است. اما امروز به دلیل عدم التزام به اسلام رد صلاحیت می شوم. اگر من اعتقادی به اسلام ندارم؛ چگونه استاندار، سفیر و رئیس یک سازمان می شوم؟ کسی با من تماس گرفت و گفت: شما را به دلیل حضور کمرنگ در نماز جمعه و جماعت رد صلاحیت کرده اند. بنده به دلیل حضور کمرنگ در نماز جمعه و جماعت، که اتفاقا با اعتقاد راسخ در آنها حضور داشته ام رد صلاحیت شده ام. اما از آن سو، افرادی با اسناد متقن، و چندین پرونده تخلف، مورد تائید واقع شده اند!!!

شهیندخت مولاوردی معاون پیشین حسن روحانی در امور زنان نیز، در ارتباط با رد صلاحیت شدن اش در رابطه با کاندیداتوری وی برای مجلس پیش رو، در صفحه کاربری توئیتری اش، با ضمیمه کردن تصویری از پیام شورای نگهبان در مورد رد صلاحیت شدن اش نوشته است: « بزرگواران پاسدار احکام اسلام و قانون اساسی، حتی نیاز ندیده اند؛ که حد اقل بر اساس اصل « البینه علی المدعی » صورت قانون و شرع را رعایت کنند. نه تماس تلفنی، نه مطلع کردن از دلایل و مدارک رد صلاحیت، و نه حتی دعوت به جلسه حضوری درخواستی، جهت ارائه توضیحات و دفاعیات. » !

شیخ حسن روحانی هم، که به مناسبت فرا رسیدن « دهه ی فجر رژیم منفورشان » = « فرا رسیدن برگزاری مراسم گذشتن چهل و یک سال از دهه ی زجر کشیدن مردم ایران» ، در محل گورستان رهبر نخستین و کبیر انقلاب زجر آورشان سخن می گفت. به نکاتی اشاره کرده است؛ که به سبب حمایت های ضمنی وی از موقعیت های اصلاح طلب ها در هر شرایطی، گوئی که به جای ریختن آب بر سر شعله های سوزان واکنش های خصمانه هر دو سوی قضیه(رد صلاحیت کنندگان شورای نگهبان، و نیز رد صلاحیت شدگان از میان جریان اصلاح طلب ها)، حتی به خرمن این آتش هم دامن زده است؛ و با بیان مطالبی، که به گونه غیر مستقیم دفاع از اصلاح طلب ها و اتمام حجت نمودن با مخالفان خود و گروه اش بوده، به سیم آخر زده و به گونه ای، به دادن نوعی از اولتیماتوم سیاسی به حضرات اقدام کرده است!

بر اساس آخرین خبرهای مطرح شده در این باره از طرف رد صلاحیت شدگان، گویا که برخی از اعضای شورای نگهبان رژیم ملاها، با دریافت نمودن مبالغی بسیار کلان از بعضی از کاندیداهای شرکت در انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی، صلاحیت ایشان را مورد تائید خویش قرار داده اند؛ و بقیه را رد صلاحیت کرده اند!

عزیزان هم میهن باید به این وضعیت « اره دادن ها و تیشه گرفتن های » سردمداران جمهوری ننگین آخوندی توجه کامل و دقیق را داشته باشند. اینهائی که برای آبروی خود و حاکمیت منفور و جنایت پیشه شان، آن هم در شرایط کنونی مملکت، کم ترین بهای ممکن را قایل نمی شوند. چگونه به مصالح کشور و شهروندان آن توجه خواهند داشت؟ بر همین اساس، آنچه که در هر شرایطی درون حاکمیت ضد بشری جمهوری پلید آخوندی رخ می دهند. هرگز و هیچگاه، کم ترین تعلق نطری جهت محافظت نمودن از منافع ملی مردم ایران وجود ندارد. زیرا اینها در شرایط خاص، حتی هم پالکی های خودشان را نیز از حیطه ی اعتبار خارج می سازند؛ چه رسد به مردم ایران، به ویژه هم میهنانی که که در هر فرصتی، مواضع ضد آخوندی خویش را، در معرض توجه همگان قرار می دهند؟!

« تو خود حدیث مفصل، بخوان از این مجمل » !

محترم مومنی

مقاله قبلیکشورهای حاشیه خلیج: به سوی قرارداد استراتژیک با روسیه؛ بقلم دکتر کاوه احمدی علی آبادی
مقاله بعدیوضعیت مبهم پرونده محکومیت شیرخشک آلوده یاسین رامین
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.