دستور خامنه ای به دانشجویان انقلابی و بسیجی های حزب اللهی: ” آتش به اختیار ” باشید. اگر…..؟!

0
291

حالا که مسأله انتخابات به پایان رسیده، و نیروهای خودسر و لباس شخصی های طیف اصولگرا و بقیه جانیان رژیم خونخوار اسلامی نتوانسته اند؛ با حضور آیت الله قتل عام، ابراهیم رئیسی در پایگاه ریاست جمهوری در کشور، بیش از پیش به آزار مردم ایران بپردازند. جهت تضعیف کردن موضع حسن روحانی رئیس جمهور منتصب مقام رهبری، به سید علی خامنه ای فشار آورده اند؛ که دولت جدید را به حال خودش وا مگذارد؛ و با توجه به سخنان روحانی، چه در هنگام تبلیغات انتخاباتی، و چه بعد از انتخاب شدن دوباره وی به این مقام ایراد کرده است. و از همه آنها بوی مخالفت او با ایجاد نابرابری های اجتماعی میان مردم، و موافقت وی با ارائه آزادی های مطلوب به ایشان در جامعه، به مشام مخالفان حسن روحانی رسیده است. جهت حفظ شرایط همیشگی اختیارات سران جمهوری ضد بشری حکومت منفورشان، مستقیم یا غیر مستقیم، همه کارهای وی را به طور کامل زیر نظر خود داشته باشد. تا که به هیچوجه نتواند دست از پا خطا بکند؛ و آنچه را که تا کنون به زبان آورده را جامه عمل بپوشاند!

همانطوری که مشاهده شد؛ در میان همه مسؤلان بلندپایه داخل کشور و همتایان روحانی در دولت های خارج از ایران، که دوباره رسیدن او به مقام ریاست جمهوری را به وی تبریک گفته بودند؛ خامنه ای در این مورد، نه به روحانی تبریک گفت، و نه مانند گذشته که به رؤسای جمهور برگزیده، خط مشی می داد و برای موفقیت شان دعا می نمود؛ نسبت به او چنین نکرد، و جملات بسیار ساده و معمولی در باره وظایف دولت اسلامی حکومت متحجرشان را مطرح ساخت. اما دیروز چهارشنبه هفدهم خرداد 1396 خورشیدی، برابر با هفتم ژوئن 2017 میلادی، در سخنانی که در نشست با تشکل های دانشجوئی در کشور داشت. برای حاضران در این جلسه که عمدتا از هواداران خود او هستند بیان نمود؛ گوشه  و کنایه هائی هم به رئیس قوه مجریه و دولت دوازدهم حکومت اشغالگرشان زد!

خامنه ای این امر را(توصیه های غیر مستقیم وی به رئیس جمهور، جهت عملی شدن کوشش های دولت، برای هرچه زیادتر اسلامی اداره کردن کشور را )، به حالتی ابراز داشت و ایراد نمود؛ که به وضوح نشانه هائی از تهدید کردن دولت جدید و اعضای کابینه اش را می شد تشخیص داد. او برای اشتباهات احتمالی آینده در دولت حسن روحانی، به رنیس جمهور مواردی را گوشزد می کرد. به دانشجویان هم، با بیان این که از وظایف تشکل های دانشجوئی، تلاش همه جانبه برای غلبه دادن گفتمان انقلاب در داشنگاه است حکم نمود : ” همه هسته های فکری و فرهنگی و عملی و جهادی کار کنند؛ مستقل و آتش به اختیار باشند!

خامنه ای در چنین بیاناتی، تا به آنجا پیش رفت؛ که به دانشجویان انقلابی و بسیجیان بدون ترمز اینگونه مجوز داد و افزود: ” در مواری  که مراکز تصمیم گیری دولتی، به وظایف خود به خوبی عمل نمی کنند؛ به صورت مستقل و ” آتش به اختیار ” عمل کنید.” !

 اگر  در به انجام رسیدن این دستور، که اربابان سپاهی و اصولگرای مقام عظما به وی دیکته کرده اند؛ با جدیت پیگیری شده و به آن عمل بشود؟ امکان رسیدن ملت میهن پرست ایران به آرمان سی و هشت ساله شان(سرنگونی رژیم ملاها در کهندیار ایشان)، مدت زیادی باقی نمانده است. چرا که از خصوصیات ملاهای سید، آخوندهائی که دستار و عمامه سیاه بر سر می گذارند؛ غیر از بیش از حد هوسران بودن و زنبارگی شان، کینه توز بودن شدید ایشان، و دشمن پروری آنان است. به همین نسبت نیز، آخوندهای عمامه سپید مانند حسن روحانی و بقیه این مزدوران اهریمن در این رژیم خون آشام، نیرنگبازی و زورمداری و رندی است. که به همین خاطر ” کمتر آب شان در یک جوی روانه و جاری می گردد. ” !

در این میانه، سویل های(شخصی های غیر روحانی و غیر نظامی) سودجو و زیاده طلب و قدرت پرستی نیز هستند؛ که با بیشتر باد زدن به شعله های آتش اختلاف بین این نابخردان، اکسیژن زیادتری را به شراره های خودمحوری های هر دو سوی قضیه خواهند رساند؛ تا که از این آب گل آلود، فقط برای خودشان ماهی بگیرند؛ و از جنگ سرد موجود میان اصلاح طلبان و تندروهای اصولگرا و سنتی و واپسگرا، بهترین و بیشترین سوء استفاده های شخصی و خصوصی به نفع خودشان را بکنند!

هیچ تردیدی وجود ندارد؛ که رهبر دست نشانده سپاه و حزب مؤتلفه، با صدور چنین دستوری به یک عده جوان خام و افسارگسیخته، جز ایجاد آشوب و خشونت درون اجتماع، و انجام شدن انواع بی قانونی ها در سراسر مملکت، ثمر دیگری برای مردمان عادی کشور نخواهد داشت. برای خود بی خردشان هم، که نا مناسب ترین وصله ناجور در امر کشورداری می باشند؛ بروز تفرقه افکنی هائی را موجب خواهد بود؛ که کم ترین نتیجه ای که به بار خواهد آورد؛ متلاشی شدن هرم قدرت شان، و سرنگون گشتن کاخ حکومت مستبدانه شان است. که با همین اختلافات و دیکتاتوری های خودمحورانه، موجبات فروپاشی و سرنگونی همزمان حاکمیت ضد بشری و ضد ایرانی شان را فراهم خواهند آورد. چرا که …. : ” شغال بیشه ی مازنداران را*** ندرد جز سگ مازندرانی ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیسریاس صادقی عامل انتحاری حرم خمینی
مقاله بعدیبیانیه جبهه ملی ایران: خشونت و تروریسم را محکوم می کنیم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.