دزد بزرگ، دزدان میانی و دزدهای دیگر! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
649

حاکمیتی که از راس هرم قدرت در آن، و تا پائین ترین دامنه های این رژیم منفور، از تعدادی دزدهای بزرگ و کوچک تشکیل شده است. بدون تردید، حتی اگر چهار دهه متوالی نیز، بر دیاری که اشغال نموده سلطه کامل هم داشته باشد؟ سرانجام مشت آلوده به کلاشی ها و دروغپردازی های اش، نزد همگان باز گشته و رسوای خاص و عام می شود!

از آنجائی که شیوه حکومتی این دزدان سر گردنه، از همان نخستین روزهای تسلط شان بر دیار ما، بر اساس چپاولگری و سودجوئی های دائمی شان، از ثروت های بی حد و حساب ایرانزمین و ملت دربند آن بوده و هست؛ و نیز از باب آن که در مسیر این مدت طولانی، غارتگر و سارق بودن شان، نه فقط بر ملت ستمدیده ایران، بلکه بر مردمان سایر نقاط دنیا هم مسجل می باشد و ثابت شده است. انتظار اولیه آن است؛ که درجات و اولویت های مقامی و اعتباری آنان بر دیگران آشکار باشد. اما اینچنین نیست. زیرا هر کسی که در این رابطه، به اخبار جدیدترین سرقت های آنها توجه می کند. متاسفانه هیچگاه به «‌ شتردزد » نمی پردازد. زیرا آنان(دریافت کنندگان این خبرها) در نگرش اول ، به سراغ « تخم مرغ دزدها » می روند. تا که بالاخره در مسیر پژوهش های خویش، به راس هرم قدرت و به دزد بزرگ هم می رسند؛ که دیگر خیلی دیر است!

دزد بزرگ هم کسی غیر از مقام عظما و رهبر دوم انقلاب اسلامی و امام چهاردهم شیعیان، یعنی سید علی خامنه ای مشهور به « علی گدا » نیست. در خبرهائی که بسیاری از گزارشگران خبرگزاری های صاحب نام در جهان منتشر کرده اند آمده است: « سالانه مبلغ ۴۰ میلیارد دلار(مساوی با کل مبلغ درآمد سالیانه مملکت از صدور نفت خام کشورمان) ، از سوی دست اندرکاران حکومت اسلامی در ایران کنونی( بخوانید دزد بزرگ به اتفاق دزدان میانی) به خارج از ایران، مخصوصا به امارات، ترکیه و گرجستان و مالزی و….. فرستاده و سپرده گذاری می شوند. با بهره های کلانی هم که از سپرده گذاری شان نصیب آنان می گردد؛ شوق دزدی های بیشتر در میان آنها را زیادتر می گرداند!

هر کدام از این دو گروه دزدان نامدار، که در بانک های خارج از کشور سپرده گذاری های فراوان نموده اند. با دریافت کردن بهره های گزافی که از بانک های مربوطه می گیرند؛ همه ساله دارائی های خودشان را افزایش بیشتری هم می دهند.و از این طریق مبالغ قابل توجهی را نیز بر کل سرمایه های اولیه خودشان اضافه می کنند. تا پشتوانه محکمی را، جهت آینده مبهم خویش در نظر بگیرند؛ و خیال آسوده ای داشته باشند!

اکنون که این حضرات، « کفگیر قدرت اهریمنی شان، به ته دیگ حکومت ننگین آنان خورده است. بیش از هر موقع دیگری با خود می اندیشند: « چگونه بیشتر از همیشه درآمدهای این مملکت را تاراج کرده و بر ثروت خود بی افزائیم؟ تا که آینده خود و خانواده مان را تضمین نمائیم؟ » ؛ که بدون شک به چنین اموری هم می پردازند؛ تا با خیال آسوده، بار سفرشان به طرف ممالکی که پول های شان در بانک های آنها انباشته شده اند بگریزند. که تا بقیه عمر ننگین و کنش های ضد بشری و بلاهت های ذاتی خودشان را، در آن ممالک گذرانده و به مصرف برسانند؛ و صدالبته لذت مفتخوری های شان، از دارائی های ملی مردم اسیر و درمانده ایرانزمین را نیز چندین برابر نمایند!

دزد، هر چه در مقام، عظماتر، به همان نسبت نیز پلیدتر و رندتر و رسواتر و مفتخورتر است. در شرایط کنونی در دنیا، هرگاه که چنین صفات بارز اهریمنی، در جائی برای فرد مهمی درون یک حاکمیت عنوان بشوند. افکار عمومی همگان، بدون کم ترین تردید و تعللی، و بدون نیاز به هر گونه توضیح اضافی، بی درنگ به سوی نام رهبر قدرت پرست و سودجوی جمهوری ننگین اسلام آخوندی معطوف می گردد؛ و به درستی به حقیقت امر دست می یابند؛ که مراد از « دزد بزرگ » در این باره، کسی جز آیت الله بدون مدرک این مقام فقهی، آخوند سید علی خامنه ای نیست(یک طلبه، پس از طی کردن دروس مقدماتی فقهی در حوزه ها و مدارس علمیه، ابتدا و به ترتیب به درجاتی مانند « حجت الاسلام » و « ثقة الاسلام » دست می یابد. سپس چنانچه بخواهد و استطاعت فکری لازم را هم داشته باشد؛ که به مقام آیت اللهی در دین اسلام برسد؟ ناگزیر خواهد بود، که « درس خارج » ، که مشتمل بر کلیه قوانین فقهی مذهب شیعه در دین اسلام است را نیز فرا بگیرد؛ و بر آن احاطه کامل داشته باشد. دست یافتن وی به قوانین فقهی اسلام شیعی را نیز، به گونه ای که منطبق بر کمال و به وجه عالمانه آن باشد را طی کند. تا که از سوی اساتید خود مجاز باشد؛ که « توضیح المسائل = رساله فقهی » خویش را هم نوشته و منتشر نماید. تا که بتواند، با دریافت کردن درجه ی مجتهد گشتن و آیت الله شدن اش، پیروان اجتهادی خویش در باب مرجع تقلید بودن اش را به دست بی آورد؛ و با داشتن حجره ای در یک مدرسه علمیه، و آموختن دروس فقهی مذهب شیعه به چندین طلبه علاقمند به این مورد را، نزد سایر فقیهان باتجربه و ممتاز به مرحله ی تثبیت برساند.) !


چنین افرادی بدون داشتن رساله مربوطه، و درج نمودن دیدگاه های تخصصی شان در علوم فقهی مورد نظر، هرگز نمی توانند به مقام آیت اللهی در مذهب شیعه برسند. تا از مواهب ریز و درشت آن، به نفع خودشان هم استفاده و هم سوء استفاده نمایند!

ای دو صد لعنت بر آخوند کوسه روباه مکار رژیم، شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی، که آخوندی بی لیاقت تر از خودش مانند سید علی خامنه ای را، یک شبه به مقام آیت اللهی رساند؛ و وی را، به عنوان رهبر پیشنهادی خمینی جلاد پس از مرگ وی، هم بر حاکمیت اهریمنی اسلام آخوندی، و هم بر مردم شریف ایران تحمیل نمود. به همین خاطر و به دلیل آن که روزی به سبب اختلاف با وی، این راز را فاش نکند؛ که چه اهریمن شیادی را به بالاترین مقام در حاکمیت یاغیان اسلامی رسانده است. با حیله های سپاه پاسداران انقلاب منفور اسلامی، درون « استخر فرح » مزد همدستی اش با این رهبر قلابی را هم گرفت؛ و جهان را از شر وجود خویش خارج ساخت !

وقتی که معمای « دزد بزرگ » به آسانی حل گشته و آشکار می شود. شنوندگان چنین خبرهائی، شوق جستجو در یافتن نام « دزد های میانی » = غارتگرانی که در درجات پائین تر از مقام رهبری هستند( البته در ظاهر امر، زیرا در اصل، آنها خودشان ارباب های متعدد خامنه ای می باشند؛ که وی بدون مجوز ایشان، حتی یک جرعه آب هم نمی تواند بنوشد.) کشیده می شود!

یعنی به طرف فرماندهان دزد و قاچاقچی سپاه پاسداران انقلاب ننگین اسلامی، که از خاک مملکت گرفته، تا به محتویات گرانبهای معدن های موجود در ایران، و نیز بیش از هر مورد پولساز دیگری ، دزدیدن بنزین و سایر مشتقات نفتی کشور، و فروختن آنها به سارقان و قاچاقچیان بین المللی این مواد. اینها گروهی از دزدان نه چندان ثروتمند به اندازه رهبری می باشند؛ که جهت خواباندن عقده های دوگانه ای که دارند. گاهی « خود بزرگ بینی » می کنند و زمانی هم « خود کوچک بینی شان » را به نمایش می گذارند. در تصورات باطل و نادرست و بری از واقعیت خود، یا خویشتن را در جایگاه های پر افتخار والا مرتبه ای می بینند؛ که در این صورت به هر کار قدرتمدارانه ای می پردازند؛ و یا با تعبیرات پوچ و واهی در رؤیاهائی که نزد خود می پرورانند. خویشتن را در مقام بزرگ ترین قدرت نظامی در دنیا می پندارند. سپس با همین ادراک غلط از نیروی سلطه جویانه، چنان مالکان بی رقیب بیشترین امکانات نظامی گیتی، برای دست یابی به قدرت مالی بیشتر، نه فقط بنزین کشور و سایر مشتقات نفتی مملکت، بلکه بسیاری از مواد پولساز دیگر ایران را هم می دزدند. تا که با درآمدهای کسب شده در این مسیر بتوانند؛ مواضع متعددی در خاورمیانه را هم به تصرف خویش در بی آورند. تا در این رهگذر، با گماردن نوکران خویش در پایگاه های متعدد به وجود آورده شده شان در عراق و سوریه و یمن و لبنان، و پرداختن هزینه های گزاف زندگی نوکران خارجی خودشان، همچنین تامین هزینه های سنگین چرخانده شدن همه این زیر مجموعه های خشن و جنایتکار شان در جهان(البته با دزدیدن سرمایه های ملی مردم ایران) ، همه روزه در تمامی خبرگزاری های دنیا، نام منفورشان مطرح شود. تا که شاید در این رابطه، عقده های بزرگ و کوچک روانی خویش را التیام ببخشند!

از دزد بزرگ(مقام عظمای رهبری رژیم فاسد آخوندی) و دزدهای میانی زورمدار و قدرت پرست حکومت ملاها در ایران(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) گذشته ، می رسیم به دزدان کوچک تر، یعنی به کسانی که اگر یک عدد مرغ از لانه مرغ های هم دهی خودشان بدزدند. تا که چند روز با همان یک عدد مرغ دزدیده شده، مقداری خوراکی برای خانواه گرسنه خویش تدارک ببینند؛ آنوقت است که زمین و زمان به صدا در می آیند: « دست این دزد اموال مردم را قطع کنید. » !!

اگر مردم به ستوه آمده و گرسنه و نیازمند کشورمان در ایران کنونی، با دیدن این تضادهای فاحش در سرزمین بزرگ و ثروتمندشان، جهت اعتراض به اینهمه فساد مدیریتی و نا به سامانی در مملکت، به خیابان های کشور نمی آمدند؛ تا که حق مسلم خود و سایر هم میهنان را به گوش جهانیان برسانند. کدامین ما که در خارج از کهندیار خویش می باشیم؛ از فاصله های به این زیادی با مرز پر گهرمان، می توانستیم کم ترین اقدامی در این زمینه ها بنمائیم؟ خون های ارزشمند جوانان پاک نهاد ایرانی، که در این روزهای به پاخیزی شرافتمندانه انان، به خاطر شرارت های دزدان بزرگ و میانی بر زمین های ایرانزمین ریخته می شوند. قطرات زلال و بی بدیل رویش یک افتخار تاریخی و فراموش نشدنی برای همین جان باختگان و خانواده های سرفراز ایشان می باشند؛ که تا انتهای تاریخ در کهندیار اهورائی ما، به عنوان رها کنندگان ایرانزمین از سلطه چهار دهه ای بدترین، جانی ترین، خائن ترین و وحشی ترین اشغالگران و دزدان مستبدان تاریخ بشری نامیده خواهند شد!

محترم مومنی

مقاله قبلینصرت‌الله کریمی بازیگر و کارگردان سینما درگذشت
مقاله بعدیرئیس جمعیت هلال احمر استعفا کرد و بازداشت شد؟!
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.