در هیات « حقیقت یاب » سازمان ملل متحد چه گذشت؟! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
570

به راستی که هرگز تصور نمی کردم، در میان آحاد ملت شریف ایران، اینهمه نا اصل و خودفروخته داشته باشیم؟ که برای گذران زندگانی آکنده به فرومایگی شان، در مزدوری حاکمیت پلید و رسوا و منفور آخوندهای جنایتکار در بیایند؛ و خودشان را مورد لعن و نفرین مردم ستمدیده ایران قرار بدهند؟!

نمونه بارز این افراد دنائت پیشه « کاظم غریب آبادی » دبیر ستاد حقوق بشر حکومت رو به زوال اسلامی است؛ ( نه اینکه سران مستبد رژیم شقاوت پیشه آخوندی اسلامی، و مزدوران دنائت پیشه ایشان، مبحث مهم و قابل توجهی مانند « حقوق بشر » را درک و رعایت می کنند؟ ) در جریان برگزاری نشست مهم در جلسه « هیات حقیقت یاب » شورای امنیت سازمان ملل متحد، که در شهر ژنو انجام گرفت. چند بار به خاطر آنکه سخنرانان این جلسه برای نامیدن حاکمیت جنایت پیشه آخوندی، از واژه « رژیم » استفاده کرده بودند. با تندی به آنها تذکر می داد و اعتراض می نمود و از جلسه خارج می گشت!

چنین حرکت و واکنش غیر منطقی نماینده مزدور آخوندها در جلسه « هیات حقیقت یاب » شورای امنیت سازمان ملل متحد، که در صبح روز چهارشنبه ۱۴ ماه تیر ۱۴۰۲ خورشیدی، برابر با پنجم جولای ۲۰۲۳ میلادی در ژنو برگزار گردید. کاظم غریب آبادی مردک جیره خوار آخوند خامنه ای جلاد، از این که سخنرانان این هیات در بیانات خودشان فقط به واژه « رژیم » اشاره می کردند غضبناک می گشت؛ و از آنان که حقیقت را مطرح نموده و می گفتند « ماست سپید است » انتقاد می نمود!

خوشبختانه در این هیات که موظف بود، تا نتیجه نشست مورد نظر اعضای خود را، برای شورای امنیت سازمان ملل متحد گزارش بکند. سه تن از اعضای مهم آن از بانوانی بودند؛ که یکی از آنها که ریاست اجلاس مورد نظر را بر عهده داشت. « سارا حسین » نماینده بنگلادش است. چرا می گویم « خوشبختانه » ؟ زیرا که در بررسی خطاهای انجام شده از سوی رژیم منحط اسلامی آخوندی، سر و کار حاکمیت اشغالگر و جانی پرور رژیم مفلوک ملاها، باز هم به تصمیم کسانی موکول گشته است؛ که تعدادی از زنان شجاع جوامع بین الملل در راس آن قرار دارند!

و این بدان معناست، که بالاخره جهت شکست دادن این خودکامگان و مزدوران اهریمن، در کارزار افتخار برانگیز « زن زندگی آزادی » و « مرد میهن آبادی »، این زنان هستند که سرانجام « دم » خامنه ای حقیر و رئیس جمهور شش کلاسه اش را بگیرند؛ و همگی شان را در کمال حقارت شان به زمین گرم بزنند؛ و آنان و حاکمیت مزدور پرورشان را، از حیطه قدرت خارج سازند!

کلیه سردمداران خودکامه رژیم ددمنش آخوندی، حتی نوکران شان، از جمله « کاظم غریب آبادی » ملعون و خود فروخته می دانند؛ که گزارش شفاهی هیات « حقیقت یاب » بین المللی شورای امنیت، در باره نقض گسترده حقوق بشر توسط ایشان در ایران، و نیز تلاش های معترضانه و مستمر ملت آزادیخواه و دلاور ایران، چه نقش مؤثری در سرنگونی این اهریمنان از قدرت خواهد داشت؟ و چگونه به سقوط حتمی این رژیم مافیائی سفاک می انجامد؟!

دیری نخواهد گذشت، که ایرانیان غیرتمند و حق طلب و آزادیخواه، سرنگونی بدون تردید حاکمیت ستمگر و ضد بشری اشغالگران میهن شان را تحقق ببخشند؛ و سقوط حتمی رژیم ننگین اسلامی را، در کتاب همواره سرفراز میهن مان به ثبت تاریخ برسانند!

جنایتکارانی که روی چنگیز و هلاکو و هیتلر و…. را سپید کرده و می کنند. اجازه ندارند که ایرانی نامیده بشوند و در سرزمین اهورائی ما باشند!

به خامنه ای قدرت پرست و جیره خوارانش می فهمانیم و نشان می دهیم: « ایرانی می جنگد می میرد ذلت نمی پذیرد » !

مقاله قبلیشکایت مشترک کانادا، سوئد اوکراین و بریتانیا به دیوان بین‌المللی لاهه علیه جمهوری اسلامی
مقاله بعدیلانۀ گنجشک‌های واجا در آلمان، دروغگویان دست نشانده را بشناسیم؛ قسمت هفدهم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.