” در میخانه ببستند، خدایا مپسند | که در خانه تزویر و ریا بگشایند”!

0
585

زمانی که ایالات متحده آمریکا، به اتفاق چند کشور بزرگ اروپائی در ” گوآدالوپ ” ، سرنوشت جدیدی را برای ملت ایران و کشور باستانی ما رقم می زدند؛ تدارک دیدن اینهمه سیاهی و تاریکی دهشتناک، برای مردم یک سرزمین چندین هزارساله، حتی برای خودشان هم متصور نبود. آنها چون به هیچ وجه ممکن نتوانسته بودند؛ که دیدگاه های شخصی پادشاه فقید ایران را، با منویات پلید خودشان، جهت ایجاد شرایط ناهنجاری که هم اکنون همه خاورمیانه بلکه جهان را در بر گرفته یکی و هم آوا بکنند. در آن نشست شوم تاریخی، تصمیم به فروپاشیدن حکومت پادشاهی در ایران گرفتند!

 می خواستند حاکمیتی را در این کهندیار برقرار سازند؛ که به وسیله آنها بتوانند، محورهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع بشری در منطقه خاورمیانه، به ویژه در ممالک اسلامی مستقر در آن را، تحت سلطه و نفوذ دائمی خودشان داشته باشند. تا به این ترتیب جزء جزء این بخش از کره خاکی را، با مصلحت های آتی کشورهای خویش همآهنگ نمایند. تا که شاید در این رهگذر، با تکیه به پیشرفت های علمی خودشان، دست حکومت های قوی خاوردور بخصوص چین کمونیست را، از رسیدن به ثروت های عظیم درون این کشورها کوتاه گردانند!

می دانستند که جهت تحقق بخشیدن به هدفی که در سر خویش می پروراندند؛ لازمه اش و شاید مهم ترین راهکاری که سراغ داشتند؛ عدم حضور حکومت های پادشاهی در منطقه خاورمیانه، بخصوص در حوزه خلیج پارس، و به ویژه در ایران بود. که مهم ترین شان هم، سرزمین پادشاهی ایران و حاکمیت همیشه سرافراز پادشاهی پهلوی قلمداد می گردید. چون که همه روزه و به طور منظم، نبض اقتصاد دنیا، در جزیره ایرانی “هرمز” ، مستقر در پهنه ی گسترده خلیج همیشه پارس می تپید. و کشتی های بارشده از انواع انرژی های طبیعی، طبق قوانین بین المللی، از طریق همین جزیره ایرانی، به سوی تمامی سرزمین های کوچک و بزرگ جهان حمل می شدند؛ و از چند نقطه مهم دیگر در دنیا، توسط دلالان بین المللی، میان خریداران کالاهای حمل شده به وسیله آن کشتی ها به فروش می رسید!

غیر از کهنسالی ایرانزمین، و غیر از پیشینه طولانی تاریخی سرزمین ما، در همه زمینه های فرهنگی و تمدن باستانی در ایران، شهرت جزیره هرمز، و پهلو گرفتن روزانه کشتی های تجاری بسیاری از کشورهای گیتی در این محل، که به عنوان مبدأ حرکت کشتی های تجاری به سوی مقصدهائی در دیگر قاره های جهان مشخص گشته بود. بارزترین نقطه عطف بین المللی، جهت آشنائی مردم دنیا با ایران شناخته می شد. از این باب، آمد و شدهای متراکم مسافران به ایران، از بازرگانان انواع کالاها گرفته تا توریست های مشتاق سفر به ایران، حتی کارکنان و پرسنل همان کشتی های تجاری، عواملی برای بیشتر شناخته شدن ایران و ملت آن به جهانیان محسوب می گشت!

داشتن چنین امتیاز برجسته ای برای ما و میهن مان، هرچند که نزد بسیاری از ما ناشناخته و نامفهوم به نظر می آمد و هنوز نیز بر همین منوال است. اما برای ممالک دیگر در دنیا، بخصوص از نظر دولتمردان کشورهای بزرگ و قدرتمند دنیا، این امکانات ضمن برانگیختن حسد ورزی های آنان به ایران و مردمان آن، موجب باز شدن چشم طمع همگی آنان، برای دستیابی به خوان گسترده نعمت های استثنائی موجود در کشور ما شده بود. تا جائی که حتی مخفی کاری های شان را هم نتوانستند پنهان کنند؛ و به طور مستمر در پی یافتن راههائی برای تحقق بخشیدن به امیال اهریمنانه خویش می کوشیدند!

برای آنان کاملا مسجل گشته بود؛ تا زمانی که پادشاه میهن پرست اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در ایران حضور دارد؛ تا به ابد هم نخواهند توانست؛ که ایران را میان خودشان تقسیم کرده، و از آنهمه امکانات و ثروت های خدادادی متعلق به ایرانیان بهره مند بشوند. چارچوب طرح ویرانگر سرنگونی حکومت پادشاهی پهلوی در ایران، نقشه ای با قدمت چندصد ساله بود؛ که از چند سلسله پادشاهی پیش از حکومت پهلوی، در محل زندگی سفرای بریتانیای کبیر در ایران، مهم ترین شرح وظایف اداری آقای سفیر بود؛ که همه روزه با حوصله فراوان آن را مورد بررسی مجدد قرار می دادند؛ تا پیوسته نقشه های آرمان پلیدشان را به روز بگردانند؛ و برای یک حرکت ” گازانبری ” فی البداهه، در یک مقطع تاریخی مورد استفاده قرار بدهند!

چنین کار بزرگی، مستلزم هزینه ای بسیار بالا و هنگفت بود. انگلیسی ها هرگز پول شان را برای به منفعت رساندن دیگران هزینه نکرده و نمی کنند(حتی اگر پای منافع خودشان هم در میان باشد). به همین خاطر ایده را آنها می اندیشند؛ ولی پرداخت شدن هزینه های لازم را، به فرزند خلف خودشان ایالات متحده آمریکا واگذار می نمایند. آمریکائی ها نیز چنانچه که مایل باشند؛ تا که بیشترین قسمت سود را به خودشان اختصاص بدهند؛ پرداخت کردن هزینه های بخش مالی نقشه مربوطه را خودشان به تنهائی متقبل می شوند. ولی چنانچه مخارج در نظر گرفته شده بسیار بالاتر از تخمینی باشد که آنها رقم زده اند. بر این اساس پیشنهاد همکاری در چنین سرمایه گذاری ها را، به ممالک موجود در قاره های دیگر نیز ارائه می نمایند. اینگونه بود که در نشست تاریخی ولی اهریمنی ” گوآدالوپ” ، از سران وقت چند کشور اروپائی مانند آلمان، روسیه، فرانسه حتی خود انگلیسی ها نیز دعوت نموده بودند؛ که بر روی آن برنامه ” براندازی ” حکومت پادشاهی پهلوی شرکت داشته باشند!

نتیجه تمامی آن نیرنگ ها، نقشه کشیدن ها، هزینه نمودن ها، و از همه بدتر، بی توجهی ها به سرنوشت یک سرزمین گسترده و مردم فرهیخته آن، مراتب آزار دهنده ای شدند؛ که تا دو روز دیگر، به پایان رسیدن سی و هشتمین سالگرد شوم آغاز شدن حاکمیت ابلیس در ایران را گرامی می دارند. میخانه شوق آور و زندگی بخش آسودگی های مان را مسدود ساختند؛ تا خانه های ریب و ریا و حیله و نیرنگ و ستمگری و جنایت دیوان را به جای آن بگشایند. آنقدر نادان و ابله نیز تشریف داشتند؛ که نمی دانستند، اهریمنانی را که خود پروردند و در خانه فرشتگان استقرار بخشیدند؛ نخستین کارشان انگشت کردن درون چشم بانیان و به وجود آورندگان خودشان خواهد بود!

” در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانه تزویر و ریا بگشایند” !

محترم مومنی

مقاله قبلیرویترز: کاخ سفید اضافه کردن نام سپاه پاسداران را به فهرست سازمان‌های تروریستی بررسی می‌کند
مقاله بعدییورش گارد ویژه زندان مرکزی خرم آباد به سلول زندانیان و تخریب و سرقت وسایل شخصی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.