زمانی که ایالات متحده آمریکا، به اتفاق چند کشور بزرگ اروپائی در ” گوآدالوپ ” ، سرنوشت جدیدی را برای ملت ایران و کشور باستانی ما رقم می زدند؛ تدارک دیدن اینهمه سیاهی و تاریکی دهشتناک، برای مردم یک سرزمین چندین هزارساله، حتی برای خودشان هم متصور نبود. آنها چون به هیچ وجه ممکن نتوانسته بودند؛ که دیدگاه های شخصی پادشاه فقید ایران را، با منویات پلید خودشان، جهت ایجاد شرایط ناهنجاری که هم اکنون همه خاورمیانه بلکه جهان را در بر گرفته یکی و هم آوا بکنند. در آن نشست شوم تاریخی، تصمیم به فروپاشیدن حکومت پادشاهی در ایران گرفتند!
می خواستند حاکمیتی را در این کهندیار برقرار سازند؛ که به وسیله آنها بتوانند، محورهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع بشری در منطقه خاورمیانه، به ویژه در ممالک اسلامی مستقر در آن را، تحت سلطه و نفوذ دائمی خودشان داشته باشند. تا به این ترتیب جزء جزء این بخش از کره خاکی را، با مصلحت های آتی کشورهای خویش همآهنگ نمایند. تا که شاید در این رهگذر، با تکیه به پیشرفت های علمی خودشان، دست حکومت های قوی خاوردور بخصوص چین کمونیست را، از رسیدن به ثروت های عظیم درون این کشورها کوتاه گردانند!
می دانستند که جهت تحقق بخشیدن به هدفی که در سر خویش می پروراندند؛ لازمه اش و شاید مهم ترین راهکاری که سراغ داشتند؛ عدم حضور حکومت های پادشاهی در منطقه خاورمیانه، بخصوص در حوزه خلیج پارس، و به ویژه در ایران بود. که مهم ترین شان هم، سرزمین پادشاهی ایران و حاکمیت همیشه سرافراز پادشاهی پهلوی قلمداد می گردید. چون که همه روزه و به طور منظم، نبض اقتصاد دنیا، در جزیره ایرانی “هرمز” ، مستقر در پهنه ی گسترده خلیج همیشه پارس می تپید. و کشتی های بارشده از انواع انرژی های طبیعی، طبق قوانین بین المللی، از طریق همین جزیره ایرانی، به سوی تمامی سرزمین های کوچک و بزرگ جهان حمل می شدند؛ و از چند نقطه مهم دیگر در دنیا، توسط دلالان بین المللی، میان خریداران کالاهای حمل شده به وسیله آن کشتی ها به فروش می رسید!
غیر از کهنسالی ایرانزمین، و غیر از پیشینه طولانی تاریخی سرزمین ما، در همه زمینه های فرهنگی و تمدن باستانی در ایران، شهرت جزیره هرمز، و پهلو گرفتن روزانه کشتی های تجاری بسیاری از کشورهای گیتی در این محل، که به عنوان مبدأ حرکت کشتی های تجاری به سوی مقصدهائی در دیگر قاره های جهان مشخص گشته بود. بارزترین نقطه عطف بین المللی، جهت آشنائی مردم دنیا با ایران شناخته می شد. از این باب، آمد و شدهای متراکم مسافران به ایران، از بازرگانان انواع کالاها گرفته تا توریست های مشتاق سفر به ایران، حتی کارکنان و پرسنل همان کشتی های تجاری، عواملی برای بیشتر شناخته شدن ایران و ملت آن به جهانیان محسوب می گشت!
داشتن چنین امتیاز برجسته ای برای ما و میهن مان، هرچند که نزد بسیاری از ما ناشناخته و نامفهوم به نظر می آمد و هنوز نیز بر همین منوال است. اما برای ممالک دیگر در دنیا، بخصوص از نظر دولتمردان کشورهای بزرگ و قدرتمند دنیا، این امکانات ضمن برانگیختن حسد ورزی های آنان به ایران و مردمان آن، موجب باز شدن چشم طمع همگی آنان، برای دستیابی به خوان گسترده نعمت های استثنائی موجود در کشور ما شده بود. تا جائی که حتی مخفی کاری های شان را هم نتوانستند پنهان کنند؛ و به طور مستمر در پی یافتن راههائی برای تحقق بخشیدن به امیال اهریمنانه خویش می کوشیدند!
برای آنان کاملا مسجل گشته بود؛ تا زمانی که پادشاه میهن پرست اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در ایران حضور دارد؛ تا به ابد هم نخواهند توانست؛ که ایران را میان خودشان تقسیم کرده، و از آنهمه امکانات و ثروت های خدادادی متعلق به ایرانیان بهره مند بشوند. چارچوب طرح ویرانگر سرنگونی حکومت پادشاهی پهلوی در ایران، نقشه ای با قدمت چندصد ساله بود؛ که از چند سلسله پادشاهی پیش از حکومت پهلوی، در محل زندگی سفرای بریتانیای کبیر در ایران، مهم ترین شرح وظایف اداری آقای سفیر بود؛ که همه روزه با حوصله فراوان آن را مورد بررسی مجدد قرار می دادند؛ تا پیوسته نقشه های آرمان پلیدشان را به روز بگردانند؛ و برای یک حرکت ” گازانبری ” فی البداهه، در یک مقطع تاریخی مورد استفاده قرار بدهند!
چنین کار بزرگی، مستلزم هزینه ای بسیار بالا و هنگفت بود. انگلیسی ها هرگز پول شان را برای به منفعت رساندن دیگران هزینه نکرده و نمی کنند(حتی اگر پای منافع خودشان هم در میان باشد). به همین خاطر ایده را آنها می اندیشند؛ ولی پرداخت شدن هزینه های لازم را، به فرزند خلف خودشان ایالات متحده آمریکا واگذار می نمایند. آمریکائی ها نیز چنانچه که مایل باشند؛ تا که بیشترین قسمت سود را به خودشان اختصاص بدهند؛ پرداخت کردن هزینه های بخش مالی نقشه مربوطه را خودشان به تنهائی متقبل می شوند. ولی چنانچه مخارج در نظر گرفته شده بسیار بالاتر از تخمینی باشد که آنها رقم زده اند. بر این اساس پیشنهاد همکاری در چنین سرمایه گذاری ها را، به ممالک موجود در قاره های دیگر نیز ارائه می نمایند. اینگونه بود که در نشست تاریخی ولی اهریمنی ” گوآدالوپ” ، از سران وقت چند کشور اروپائی مانند آلمان، روسیه، فرانسه حتی خود انگلیسی ها نیز دعوت نموده بودند؛ که بر روی آن برنامه ” براندازی ” حکومت پادشاهی پهلوی شرکت داشته باشند!
نتیجه تمامی آن نیرنگ ها، نقشه کشیدن ها، هزینه نمودن ها، و از همه بدتر، بی توجهی ها به سرنوشت یک سرزمین گسترده و مردم فرهیخته آن، مراتب آزار دهنده ای شدند؛ که تا دو روز دیگر، به پایان رسیدن سی و هشتمین سالگرد شوم آغاز شدن حاکمیت ابلیس در ایران را گرامی می دارند. میخانه شوق آور و زندگی بخش آسودگی های مان را مسدود ساختند؛ تا خانه های ریب و ریا و حیله و نیرنگ و ستمگری و جنایت دیوان را به جای آن بگشایند. آنقدر نادان و ابله نیز تشریف داشتند؛ که نمی دانستند، اهریمنانی را که خود پروردند و در خانه فرشتگان استقرار بخشیدند؛ نخستین کارشان انگشت کردن درون چشم بانیان و به وجود آورندگان خودشان خواهد بود!
” در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند” !
محترم مومنی