دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
برخلاف نگراني ها و تشويش هاي تقريباً همگان پيرامون وقايع اخير عراق بايد بگويم آن گونه كه من به صفحه عراق در شطرنج خاورميانه اي مان مي نگرم و بر اساس آن طي تحولات جلو مي رويم، كارها عالي و طبق برنامه و حتي بعضاً جلوتر از برنامه پيش مي رود و همان گونه كه مردم و كارشناسان از بابت نخستين تحولات در بهار عربي در كشورهايي چون مصر، تونس و ليبي و جاهاي ديگر بسيار ترسيده و نگران شده بودند، اما اينك همگان رضايت نسبي در همه اين كشورها دارند و هم ديكتاتوري هاي نظامي پيشين فرو ريخته و هم اسلام گرايان تندرو نتوانستند انقلاب ها را دزديده و حكومت فاشيستي اسلامي به وجود آورند و قوانين اساسي مترقي و انساني جديد با دولت هايي تكنوكرات و نظام انتخاباتي واقعي به جاي شان به بار نشسته است؛ در عراق و سوريه نيز بهار طلوع خواهد كرد، اما با الگوي حاكم بر جغرافياي سياسي خودشان، كمي زودتر يا كمي ديرتر، اما در نتيجه نهايي آن دگرديسي فرقي نمي كند.
پيروزي هاي سريع و غافلگير كننده و حتي جهشي اخير انقلابيون سني و عشاير عراقي (بالغ بر 130 هزار نفر كه مدام بر آن افزوده نيز مي شود) به همراه تعدادي اندك از نيروهاي داعش (حدود 3 هزار نفر كه مدام از آن كاسته مي گردد) چشمگير است، ولي فاكتورها و پارامترهاي اساسي براي سنجش موفقيت، آن ها نيستند. نخستين پيروزي مربوط به آزادسازي عراق از دست سپاه قدس و مزدوران مالكي است كه اكثر نقاط تنها با همكاري و هماهنگي قبلي با مقامات و نظاميان عراقي بدون جنگ فروپاشيد و تصرف شدند و نيروهاي محلي به سرعت كارها را دست گرفتند و مناطق را اداره مي كنند. دومين پيروزي به تبعيض تاريخي كردها مربوط مي شود و مناطقي با اكثريت كردنشين كه هنوز به عنوان اقليم كردستان شمرده نمي شدند و با اين كه در قانون اساسي عراق بر تعيين تكليف آن تأكيد شده بود، هيچ مذاكره اي در طول اين يك دهه پيرامون شان صورت نگرفته بود و اخيراً دولت وقيح مالكي نيز مدعي شده بود كه اصلاً آن ها را قابل مذاكره نمي داند! اما حالا با جايگزيني نيروهاي پيشمرگه در اين مناطق، اين دولت آينده عراق خواهد بود كه مصر باشد تا براي تعيين تكليف شان از طريق انتخابات محلي هرچه زودتر اقدام شود. اما هنوز هيچ يك از اين ها بزرگترين پيروزي معنوي در عراق به شمار نمي آيند. زماني به آن پي مي بريم كه به روح رسالت پيامبران و منجيان در تاريخ دست يابيم. يك رهبر معنوي برخلاف يك رهبر سياسي تنها بدنبال آن نيست تا طي اختلافات و تصميمات، سوي حق ميدان بايستد كه مهمتر از آن، وظيفه اش اين است كه از طرق انساني و اخلاقي، نااهلان و سوي ناحق را به سوي حق دعوت كند و بياورد. اين اتفاق مشخصاً در وقايع اخير عراق افتاد و از ميان مبارزاني كه از سمت سوريه براي كمك به سني هاي عراقي وارد عراق شدند (و حمله به مناطق نظامي و امنيتي كه هنوز مقاومت مي كردند و حاضر به ترك ميدان نبودند، عمدتاً توسط اين مبارزان صورت گرفت)، گروه داعش نيز بود، ولي رفتارش 140 درجه با داعشي كه در سوريه مي شناختيم، فرق داشت. داعشي هاي اخير در عراق، به هيچ وجه به بمب گذاري هاي و ترورهاي كور روي نياوردند، به مردم و غيرنظاميان هيچ كاري نداشتند، حتي نظاميان و سياسيوني را كه مي خواستند بدون درگيري منطقه را ترك كنند، اجازه دادند تا با خانواده هاي شان منطقه را ترك كنند و اخيراً در موصل نظاميان و نيروهاي امنيتي سابق تنها با يك اظهار توبه و دريافت نامه كتبي بابت آن مي توانند به كار سابق شان برگردند. اين مهم اتفاق نيافتاد مگر بر اساس توصيه موكدي كه به انقلابيون عراقي شد و به سبب شروطي كه سني ها و عشاير عراقي براي داعش و ديگر مبارزان آمده از سوريه گذاشتند.
البته هنوز برخي از اعمال داعشي ها انساني و اسلامي نيست. آنان كساني را كه با ايشان بجنگند و به سبب تمام شدن مهمات يا گير افتادن در مهلكه اسير مي شوند، مي كشند كه آن جنايت جنگي است و تخطي آشكار از اسلام و منش پيامبر و صحابه كه رفتارشان با اسيران به گونه اي بود كه آنان را شرمنده مي ساختند و حتي از غذاي شان به ايشان مي دادند. هيچ كسي حق ندارد تا براي زهرچشم گرفتن و ترساندن دشمنان يا ديگران دست به كارهاي ضد انساني و ضد اسلامي بزند و به اعمال غيراخلاقي روي آورد و گرنه خود متخلف است و مستوجب قصاص. پيروزي ديگر ما در عراق كشاندن نيروهاي داعش از سوريه به عراق بود كه موجب شد تا داعش به جاي جنگ با ارتش آزاد سوريه و ديگر مبارزان سوريه، تغيير زاويه دهد و به سوي ديگر متحد اسد، يعني رژيم مالكي و سپاه قدس ايران بجنگد كه آن “يك حركت طلايي” و يك بازي دو سر برد براي ما شد. اگر نيروهاي داعش در سوريه نيز به جاي رفتارهاي غيرانساني و ضد اسلامي سابق به همين رفتارهاي اخيرش در عراق مي پرداخت و به جاي درگيري با ساير مبارزان سوري به جنگ با اسد روي مي آورد، رژيم اسد نيز تاكنون سقوط كرده بود؛ چون بخشي از مردم سوريه و به خصوص اقليت ها از ترس داعش به اسد پناه نمي بردند. سپاه قدس ايران اينك به مهمترين نيروي اشغالگر در خاورميانه بدل شده است و هر جا كه پا مي گذارد جنگ و ويراني و ترور با خود مي آورد. در همين مدت در مناطقي از عراق كه آزاد شده هيچ بمب گذاري و ترور و عمليات انتحاري نداشتيم و اين خود نشان از آن دارد كه سپاه قدس ايران –همان گونه كه قبلاً نيز گفته مي شد- در اين ترورها و بمب گذاري ها دست دارد و اين در حالي بود كه در همين مناطق آزاد شده قبلاً به ظاهر براي ممانعت از بمب گذاري و ترور كلي ايست و بازرسي ايجاد كرده و مردم امكان تردد آزاد نداشتند و بعضاً بابت مسائل فرقه اي بازداشت نيز مي شدند. پيروزي ديگر ما نامحسوس تر است. درد مشترك، مشكلات مشترك و بحراني مشترك موجب فهمي مشترك توسط آحاد و اقشار و مردم از فرق و مذاهب مختلف عراق شده است. شيعيان متعصب ديروز جريان صدر، امروز واحدهاي رزمي شان نه براي جنگ كه براي دفاع تشكيل مي شوند و آن هم نه فقط براي دفاع از اماكن مقدّس شيعي كه براي دفاع از مذاهب و حتي اديان ديگر و اين يك پيشرفت معنوي چشم گير است. حتي مراجعي كه فتواهاي جهاد صادر كرده اند، فرمان شان براي دفاع از مردم است و توصيه هاي شان نه تنها متمايل به گرايشات مذهبي خاص نيست، بلكه همگان را موكداً دعوت به اجتناب از درگيري هاي مذهبي و قومي مي كنند (بماند كه برخي از مراجع از بابت سرعت پيروزي انقلابيون كه در رسانه ها تحت عنوان داعش ذكر مي شوند، چنان غافلگير شدند كه دستپاچه فتواهايي صادر كردند كه خود مجبور شدند، بعداً تعديل اش كنند). اينك شيعيان و به خصوص سني ها بهتر درك مي كنند كه در طول اين سال ها كردها و ديگر اقليت ها چه كشيدند و تبعيض چه معنايي دارد و به همين سبب فاتحان سني –البته بر اساس توصيه ها- وارد مناطق كردنشين نشدند و درگيري محدود در برخي از مناطق به سبب آن است كه در آنجا تركيب جمعيتي به گونه اي است كه هيچ كس نمي داند اكثريت با چه كساني است (كرد، تركمن يا عرب و غيره) و تا برحسب آن بايد در كنترل نيروهاي چه كسي باشد.
اما ساده لوحانه و حتي به دور از واقعيت خواهد بود كه تحولات اخير عراق را بدون هزينه و تهديد ارزيابي كنيم و آن ها همچون هر تحولي داراي بخش هاي اجتناب ناپذير و اجتناب پذيري از تاوان ها و تهديدها هستند. آوارگي بسياري از مردم مناطق درگيري در عراق بارزترين شان است. البته خوشبختانه منطقه اقليم كردستان عراق تاكنون پذيراي شمار بسياري از آوارگان شده، ولي به همراه آوارگان كرد سوريه در گذشته، آن مي رود كه به يك بحران بدل شود و بايد سازمان ملل و نهادهاي بين المللي به مناطقي كه آوارگان اسكان مي يابند، هر چه زودتر و هر چه بيشتر كمك كنند. جنگ در مناطقي كه درگيري صورت گرفته متأسفانه همراه با جنايات و ستم هايي –به خصوص نسبت به اقليت ها و زنان- پيش مي رود كه انقلابيون عراقي بايد جلوي هر نوع تخلفات در اين زمينه را هر چه زودتر بگيرند و هرگز فراموش نكنند كه آنان براي رفع ظلم و تبعيض قيام كردند، “نه بازتوليد ظلم و تبعيض” توسط خودشان. رفتار داعش با اقليت هاي ديني شرم آور است. از آنان جزيه مي خواهند! مگر پيامبر از اهل كتاب مدينه جزيه مي گرفت؟ جزيه براي زماني بوده است كه لشكرياني غيرمسلمان در جنگ با مسلمانان شكست مي خوردند و حكومت اسلامي در ازاي اين كه حاكميت كشور را بدست مي گرفت، مسئول دفاع از همه مردم بود، اما غيرمسلمانان حتي در صورت حمله به كشور مجبور به دفاع نبودند و مي توانستند به جاي آن تنها جزيه بدهند. خطر ديگر تجزيه كشور عراق است. گرچه پيروزي در مناطق سني نشين موجب مي شود كه سني ها از حاكماني از خود بهره برند و مجبور نباشند تا حاكماني تحميلي از ديگر اقوام را بر سرشان بپذيرند، اما همزمان تهديد ديگر تجزيه كشور است كه نبايد در دام اش افتاد و آن مي تواند به درگيري ها و كشتارهاي بي پايان منتهي شود. نظام فدرال براي مناطق مختلف عراق –و نه فقط صرفاً مناطق كردنشين- مناسب به نظر مي رسد. علاوه بر مناطق كردنشين، سني نشين و شيعه نشين كه سه منطقه يا خودمختاري اصلي را به ذهن مي رساند، تركمن ها و ديگر اقوام نيز بايد از اين حق برخوردار باشند كه اقليم يا ايالتي مستقل در سيستم فدرال داشته باشند. اقليت هايي كه در مناطقي كوچك مستقرند و آن نمي تواند ايالتي مستقل باشد، مي تواند به عنوان “مناطق خودگردان” (و نه خودمختار) درون هر يك از ايالات و اقليم هاي خودمختار شكل بگيرند؛ مثل جوامع آشوري ها، ارامنه، شبك ها و غيره. اين بهترين سيستم براي وحدت در عين كثرت اقوام و اقليت هاست.
باري، در سطح سياست خارجي نيز موفقيت هاي چشمگيري داشتيم. امروز پس از يك دهه آمريكا در سياست هايش پيرامون عراق تغيير جهت داده و ديگر به نفع ايران بازي نمي كند و به همين سبب ديدگاه اش پيرامون عراق مشخصاً به كشورهاي عربي و تركيه نزديك تر شده و در مصر به نقش مثبت سابق اش برگشته است. تلاش هاي مقامات ايران نيز براي كشاندن آمريكا و كردها به درگيري هاي عراق با روشنگري هايي كه صورت گرفته، به جايي نرسيد و بعد از اين كه رهبران روي صحنه ايران ديدند كه آمريكا جواب منفي داده و در دام شان نمي افتد، مدعي شدند كه موافقت دخالت آمريكا نيستند (حكايت آن ضرب المثل ايراني كه مي گويد: دست گربه به گوشت نمي رسد، مي گويد پيف پيف بو مي دهد!)، در حالي كه در تمام طول اين سال ها كه دولت مالكي بر سر كار بوده، رژيم ايران همكاري آمريكا را گدايي كرده و همين آقايان خودشان قبلاً مدعي شدند كه آمريكا قابل اطمينان نيست، چون قبلاً در عراق با ايشان همكاري كرديم، ولي آمريكا زير تعهدات اش زد (انتظار داشتند در ازاي آن آمريكا ايشان را در زمينه هسته اي و حقوق بشر زير فشار نگذارد و رها كند! آن جمله معروف بوش نيز كه رژيم ايران را محور شيطنت ناميد، با كارهايي كه پس از بهار عربي توسط سپاه قدس ايران و تروريست هاي اسلامي مورد پشتيباني اش در منطقه انجام گرفت، حالا ثابت كرد كه آن “درست ترين و دقيق ترين” جمله جرج بوش در تمام طول دوران رياست جمهوري اش بود) و معروف است كه آدم دروغگو كم حافظه است. بغداد در آستانه سقوط است و مقاومت بي فايده مي نمايد و تنها بر جنگ فرسايشي براي ايران در منطقه مي افزايد و امكان فروپاشي رژيم ملاها را افزون مي سازد. آن به اين معني خواهد بود همان گونه كه مقاومت رژيم ايران در سوريه منجر به آن شد كه سراغ عراق، ديگر متحد اسد و ملاها نيز برويم، مقاومت در عراق تنها همگان را به اين نتيجه مي رساند كه بايد سراغ سر مار در تهران بروند!؟ پس از شطرنج حساب شده ما، اينك مزدوران سپاه قدس و مالكي در عراق تنها، سردرگم و ورشكسته شده اند و در سوريه مثل سگ (حيف سگ) قصاص مي شوند و يا خودشان با پاي خودشان از عراق بيرون مي روند يا “جنازه شان”. حجت تمام.
خیلی نسنجیده به حدی که از داعش طرفداری میشود
برای درک شطرنجی که با داعش بر علیه رپیم ایران بازی می شودباید تفاوت یک تماشاچی و حتی تحلیلگر را با یک استراتژیست بفهمید.
نظرات بسته است