پدیده های برآمده از طبیعت هستی، گاهی سودبخش هستند و زمانی هم زیانبار و مصیبت آفرین می باشند. با هر کدام از این دو حالت و خاصیت مثبت و منفی که حضور خودشان را اعلام بکنند؛ به طور منظم، و براساس شرایط موسمی هر جا که تحت سیطره آنها می باشد نازل می گردند. تفاوت شرایط آب و هوائی مناطق گوناگون در جهان، ایجاب می کند، که هر یک از این پدیده های طبیعی، به موقع و در زمانی که طبیعت برای شان معین نموده، خودشان را نشان می دهند؛ و سود و زیان های ناشی از طبیعت وجودشان را، به ساکنان هر منطقه ای که دارای چنین موقعیت هائی هستند عرضه می دارند.
آتشفشان، بادهای موسمی، زمین لرزه ، سیل، طوفان و گردباد و ….. ، پدیدهائی طبیعی اند؛ که در موقعیت تغییرات فصلی زمین رخ می دهند. در سرزمین هائی که بیشتر وسعت آنها را شنزارهای بزرگ فرا گرفته اند؛ با شروع وزش طوفانهای سهمگین و بادهای تند موسمی در آن ممالک، خروارها از این شن ها و گرده های موجود در میان آنها، با فشارهای سهمگین طوفان از جای شان به هوا پرتاب می گردند. چون شدت این بادهای وحشی غیرقابل تصور و دور از ذهن آدمی است؛ این شن و ماسه های بسیار ریز، فرصت بازگشت به سوی زمینی که از آن برخاسته اند را نمی یابند. بر همین اساس، ناگزیرند تن به شتاب های وحشیانه آن طوفان های موسمی بدهند؛ و هر کجا که باد آنها را ببرد اعتراضی نداشته باشند!
متأسفانه بخش های جنوبی کشور ما، به سبب داشتن مرزهای مشترک آبی و خشکی با تعدادی از کشورهای موجود در صحراها و شنزارها، پیوسته در معرض خطر هجوم ریزگردها به داخل استانهای جنوبی هستند. هجوم ریزگردهای موسمی به درون ایران، پدیده ای نوظهور نیست. پیش از اشغال شدن کشورمان به دست آخوندها نیز این شرایط، در بیرون از جنوب و جنوب شرقی میهن مان وجود داشت. اما هرگز اینگونه نبود، که ساکنان استان خوزستان در ایران، به جای هوا خاک را تنفس بکنند !
چه رخ داده است که اکنون چنین شده؟ به گزارش خبرگزاری های داخل و خارج از کشور، مردمان ساکن در این استان، اکنون در بدترین نوع از شرایط آب و هوائی قرار گرفته اند؛ و به دلیل هجوم وحشیانه این طوفان های موسمی در بیابانهای گسترده در مرز میان این استان با چند کشور عربی بخصوص با عراق، ناگزیرند که به جای هوا خاک را تنفس بکنند؟!
در آن دورانی که ما ناسپاسی کرده و قدر و منزلت آن را ندانسته و نشناختیم؛ همواره پیش از شروع موسم هجوم ریزگردها، توسط دولت های وقت در حکومت پادشاهی پهلوی، بیرون از مرزهای استان خوزستان، همه بیابان های اطراف این استان، که با عراق و دیگر همسایگان مرز مشترک دارند؛ به شعاع چندین کیلومتر قیرگونی می شدند؛ تا هنگام بروز این پدیده ی آزار دهنده، ساکنان شهرهای استان خوزستان، به ویژه شهر اهواز، از هجوم این ریزگردهای حامل بیماری های گوناگون، از آسیب چنین طوفان های مصیبت آوری مصون و محفوظ بمانند !
اگر کشورمان نفت نداشت، ناچار بودیم که برای پوشاندن بیابانهای اطراف خوزستان، و استتار نمودن آن با قیر گونی، از دیگر کشورها قیر بخریم، و این مهم را عملی کنیم. اما ما که خودمان به نوعی بر روی اقیانوسی از نفت قرار داریم؛ چرا باید به جای هوای سالم و مناسب، خاک تنفس کنیم؟!
پاسخ این چرا سخت نیست، پول هائی که می بایست جهت این کار هزینه بشوند؛ توسط این دزدان سرگردنه، چپاول گشته و غارت می شوند. کسی هم نیست که بپرسد: ” آقای رهبر، آقای رئیس جمهور، آقایان رؤسای قوای سه گانه، گیرم که از مردانگی هیچ بوئی نبرده اید؛ و چنان ضد ایران و ایرانی شده اید، که جز به ستمگری و دزدی و نادرستی کردن نمی پردازید. اما اطمینان دارم، که برای ته مانده آبروی بین المللی خودتان ارج و منزلت فراوانی قائل هستید. پاسخ برداشت های منفی بیگانگان، از چنین عملکردهای ضدبشری تان را، که باید منفی هم باشد را چگونه خواهید داد؟ به ایشان می گوئید: ” این مردم که چیزی حالی شان نیست؛ هر بلائی که بر سرشان بیاورند، همچنان سکوت کرده و هیچ واکنشی نشان نمی دهند. پس چرا ما کار خودمان را نکنیم و آنها را به خاک سیاه ننشانیم؟ “!
محترم مومنی