در سرزمین نفت خیز آریائی ما، قیر وجود ندارد یا …..؟

0
137

پدیده های برآمده از طبیعت هستی، گاهی سودبخش هستند و زمانی هم زیانبار و مصیبت آفرین می باشند. با هر کدام از این دو حالت و خاصیت مثبت و منفی که حضور خودشان را اعلام بکنند؛ به طور منظم، و براساس شرایط موسمی هر جا که تحت سیطره آنها می باشد نازل می گردند. تفاوت شرایط آب و هوائی مناطق گوناگون در جهان، ایجاب می کند، که هر یک از این پدیده های طبیعی، به موقع و در زمانی که طبیعت برای شان معین نموده، خودشان را نشان می دهند؛ و سود و زیان های ناشی از طبیعت وجودشان را، به ساکنان هر منطقه ای که دارای چنین موقعیت هائی هستند عرضه می دارند.

آتشفشان، بادهای موسمی، زمین لرزه ، سیل، طوفان و گردباد و ….. ، پدیدهائی طبیعی اند؛ که در موقعیت تغییرات فصلی زمین رخ می دهند. در سرزمین هائی که بیشتر وسعت آنها را شنزارهای بزرگ فرا گرفته اند؛ با شروع وزش طوفانهای سهمگین و بادهای تند موسمی در آن ممالک، خروارها از این شن ها و گرده های موجود در میان آنها، با فشارهای سهمگین طوفان از جای شان به هوا پرتاب می گردند. چون شدت این بادهای وحشی غیرقابل تصور و دور از ذهن آدمی است؛ این شن و ماسه های بسیار ریز، فرصت بازگشت به سوی زمینی که از آن برخاسته اند را نمی یابند. بر همین اساس، ناگزیرند تن به شتاب های وحشیانه آن طوفان های موسمی بدهند؛ و هر کجا که باد آنها را ببرد اعتراضی نداشته باشند!

متأسفانه بخش های جنوبی کشور ما، به سبب داشتن مرزهای مشترک آبی و خشکی با تعدادی از کشورهای موجود در صحراها و شنزارها، پیوسته در معرض خطر هجوم ریزگردها به داخل استانهای جنوبی هستند. هجوم ریزگردهای موسمی به درون ایران، پدیده ای نوظهور نیست. پیش از اشغال شدن کشورمان به دست آخوندها نیز این شرایط، در بیرون از جنوب و جنوب شرقی میهن مان وجود داشت. اما هرگز اینگونه نبود، که ساکنان استان خوزستان در ایران، به جای هوا خاک را تنفس بکنند !

چه رخ داده است که اکنون چنین شده؟ به گزارش خبرگزاری های داخل و خارج از کشور، مردمان ساکن در این استان، اکنون در بدترین نوع از شرایط آب و هوائی قرار گرفته اند؛ و به دلیل هجوم وحشیانه این طوفان های موسمی در بیابانهای گسترده در مرز میان این استان با چند کشور عربی بخصوص با عراق، ناگزیرند که به جای هوا خاک را تنفس بکنند؟!

در آن دورانی که ما ناسپاسی کرده و قدر و منزلت آن را ندانسته و نشناختیم؛ همواره پیش از شروع موسم هجوم ریزگردها، توسط دولت های وقت در حکومت پادشاهی پهلوی، بیرون از مرزهای استان خوزستان، همه بیابان های اطراف این استان، که با عراق و دیگر همسایگان مرز مشترک دارند؛ به شعاع چندین کیلومتر قیرگونی می شدند؛ تا هنگام بروز این پدیده ی آزار دهنده، ساکنان شهرهای استان خوزستان، به ویژه شهر اهواز، از هجوم این ریزگردهای حامل بیماری های گوناگون، از آسیب چنین طوفان های مصیبت آوری مصون و محفوظ بمانند !

اگر کشورمان نفت نداشت، ناچار بودیم که برای پوشاندن بیابانهای اطراف خوزستان، و استتار نمودن آن با قیر گونی، از دیگر کشورها قیر بخریم، و این مهم را عملی کنیم. اما ما که خودمان به نوعی بر روی اقیانوسی از نفت قرار داریم؛ چرا باید به جای هوای سالم و مناسب، خاک تنفس کنیم؟!

پاسخ این چرا سخت نیست، پول هائی که می بایست جهت این کار هزینه بشوند؛ توسط این دزدان سرگردنه، چپاول گشته و غارت می شوند. کسی هم نیست که بپرسد: ” آقای رهبر، آقای رئیس جمهور، آقایان رؤسای قوای سه گانه، گیرم که از مردانگی هیچ بوئی نبرده اید؛ و چنان ضد ایران و ایرانی شده اید، که جز به ستمگری و دزدی و نادرستی کردن نمی پردازید. اما اطمینان دارم، که برای ته مانده آبروی بین المللی خودتان ارج و منزلت فراوانی قائل هستید. پاسخ برداشت های منفی بیگانگان، از چنین عملکردهای ضدبشری تان را، که باید منفی هم باشد را چگونه خواهید داد؟ به ایشان می گوئید: ” این مردم که چیزی حالی شان نیست؛ هر بلائی که بر سرشان بیاورند، همچنان سکوت کرده و هیچ واکنشی نشان نمی دهند. پس چرا ما کار خودمان را نکنیم و آنها را به خاک سیاه ننشانیم؟ “!

محترم مومنی

مقاله قبلیتک‌تیرانداز آمریکایی یتیم شد
مقاله بعدیکابوس 22 بهمن
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.