در حکومت اشغالگر آخوندی در ایران، به جای اسلام ناب محمدی، پول معجزه می کند!

0
336

مسأله ای به عنوان اعجاز، که به وقوع پیوستن آن را به پیامبران اولوالعزم(دارای کتاب آسمانی) نسبت می دهند؛ چون هیچ نقطه مشترکی با هیچ مورد و موضوع علمی ندارد؛ یاوه ای بیش نیست، که توسط رمالان و ملایان ساخته شده، و به خورد جاهلان درون اجتماع زمان آن شیادان(رسولان برگزیده از طرف پروردگار جهانیان!!) داده می شده است. هرچند که در همین قرن حاضر نیز، که دنیا از بسیاری از پیشرفت های علمی، و شائبه های رشد و ترقی انسان ها آکنده می باشد؛ هنوز بلاهت پیشگان زیادی، در همین ایران خود ما وجود دارند؛ که عکس یک آخوند جنایتکار را در ماه دیدند؛ و یک تار موی وی را، در لابلای اوراق کتاب مقدس شان! مشاهده کردند< در قرآن، که در اصالت و آسمانی بودن آن، هیچ سند محکم و دلیل قانع کننده ای وجود ندارد.> و از این طریق، روزگار سپید و شاد خویش را، به دنیائی مملو از تیره روزی و انواع ناکامی ها بدل نمودند!

آنها، با فریب خوردن از آخوند روح اله خمینی، و دیگر آخوندک های اهریمن تبار مکلا و عمامه ای، و بقیه نیرنگبازان اسلام زده، خود و ابضای خانواده شان را، به وادی همیشه مستعد گمراهی کشاندند؛ که همچنان نیز در این وادی سرگردانند. ایشان باور دارند، که رویداد شوم انقلاب سیاه اسلامی آنها را، به سبب اهمیتی که نزد این فریب خوردگان دارد؛ می توان به اعجاز آن پیامبران که در اینجا به آنها اشاره خواهد شد پیوند بزنند. مراد شان، معجزه هائی شبیه به کشتی نوح، خاموش شدن آتشی که نمرود پادشاه قسی القلب بابل، برای سوزاندن ابراهیم نبی برافروخته بود. آفریدن یک اژدهای مارخوار توسط موسی، در میان جمع جادوگران مصری، که مارهای آفریده شده آن جادوگران را ببلعد؛ ید بیضای موسی(دست موسی که وقتی در گریبان خودش فرو می برد و بیرون می آورد؛ مانند خورشید می درخشید و مشاهده کنندگان را متعجب می ساخت؛ ایجاد نمودن یک خشکی عریض، به وسیله موسی به اندازه عبور قوم از دست فرعونیان گریخته بنی اسرائیل، در میان عرض رودخانه نیل، که آنان را به راحتی از دست مأموران فرعون برهاند، تا قوم موسی بتوانند از آن مخمصه بگریزند و از دست فرعونیان فرار بکنند. مرده زنده کردن و کور شفا دادن عیسی، و قرآن که معجزه آخرین پیامبر اولوالعزم، محمد ابن عبداله بوده است. معجزه هائی هستند که اسلام پناهان جمهوری فاشیستی آخوندی، آنها را همانند انقلاب پلیدشان می دانند؛ و به آن بهائی همانند معجزات یادشده در بالا را می دهند!

.همگی آن معجزات دروغین، به اضافه همین انقلابی که مزدوران عالم خرافه آفرینی پدید آورده اند؛ مزخرفاتی بوده و هستند، که یک مشت شارلاتان شیاد، جهت سودجوئی های مادی و معنوی بیشتر، با استفاده از جهالت های مردمان زمانه خودشان و همین برهه زمانی، ساخته اند و در گوش آنها فرو نموده بودند!

نوع دیگری هم از معجزه وجود دارد؛ که در همین دوره و زمانه، و در مملکت آخوند زده خود ما، شکل تحقق یافتن به خودش گرفته است؛ و صد البته این نیز، از تراوشات مغزهای معلول تعدادی از رندان چپاولگر، و جانی ترین افرادی است، که درون اجتماع کنونی میهن ما می باشند است. این مورد( شستشوی مغزی مردم کشور) موضوعی است، که ملت ما، تا پیش از به روی کار آمدن حکومت ننگین اسلامی به خود ندیده است؛ و چون تجربه قبلی در این باره نداشته ایم؛ دشمنان ما و میهن مان، خیلی آسان آن را از بیگانگان استیلا یافته بر کشورشان پذیرفتند و فریب ایشان را خوردند!

این مسأله از سوی آنانی که در نهایت فزونی خواهی و سود پرستی خویش، برای فریب دادن آنانی در جامعه امروزی ایران رخ داده و می دهد؛ که نیرنگ بازان تازی تبار، با شرایط موجود که کشور و ساکنان آن، در دین زدگی کامل به سر می برند؛ و به چنان به دگماتیسم مذهبی مبتلا شده اند؛ که تفاوت حقیقت و خرافه را از یکدیگر تمیز نمی دهند به وجود آورده شده است!

سنگینی این آخرین اعجاز نه زمینی و نه آسمانی، که در گذشته و در سه دهه پیش، تقریبا وجود نداشت؛ گاهی هم که به ندرت این مورد غیر اخلاقی، در میان مردم ما پیش می آمد؛ در حدی مانند اکنون نبود، که آثار تباه کننده آن، به شدت نوع کنونی آن باشد. اما حالا، در اثر حاکمیت استبدادی رژیم آخوندی، این شیوه بسیار غیرانسانی رواج زیادی هم یافته است. پیروان یکی از خرافی ترین مذهب های موجود در جهان(رژیم منفور اسلامی)، معجزه پر منفعت پول( از راه رشوه خواری و کسب کردن سودهای بی حساب تدبیر نموده، و در نهایت رسوائی حکومت مزدوران ابلیس در میهن ما، چنین اعجازی، بسیار بیشتر از مردم عادی کشور، در میان سران رژیم و مسؤلان و مدیران تراز اول حکومت جانیان صورت می پذیرد. اعجاز پول در میان کارکنان نظامی و غیر نظامی ایران کنونی، یکی از مهم ترین معضلات درون جامعه است؛ که نقش مخرب آن، موجب بروز روزافزون بی سر و سامانی های اداری در مملکت می گردد؛ که آثار تباه کننده اش را هم به وضوح آشکار می سازد!

اسماعیل احمدی مقدم، رئیس پیشین نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، این سازمان را به فساد ریشه دار مالی متهم کرده است. او در این باره می گوید، پس از آنکه مقام های ارشد این سازمان را، تهدید به معرفی نمودن ایشان نموده، وی را مجبور به ترک پست خود کرده اند!

وی که در یک مصاحبه تلویزیونی، از اسرار یک شبکه رسمی ارتشاء(رشوه خواری) در کشور پرده برداشته است می گوید: ” در ایران پول اعجاز می کند. ” با آنکه این سخن رئیس پیشین نیروی انتظامی حکومت اسلامی، حقیتی است که ریشه در واقعیت دارد؛ جای کمال تأسف است، که آقای سردار اسماعیل احمدی مقدم، به این دیری برای افشای نابکاری های همپاگون های نامحترم خودشان اقدام کرده است. جناب سردار، چرا تا پیش از برکناری خودش، چیزی از این جریان را، نزد ملت ایران افشاء نکرده بوده است؟ آیا پرده برداشتن کنونی وی، از جریان شبکه های رسمی و نیمه رسمی و غیر رسمی رشوه خواری همکاران او، که در نهادها و سازمان های کشوری و لشگری در جمهوری آخوندی کاملا رایج می باشد؛ را در شرایط کنونی بدان جهت مطرح کرده است؛ که خودش را پاک نشان بدهد، یا اینکه به دشمنان خویش گوشمالی دردناکی را داده باشد؟!

شاید هم این افشاگری، که جان خودش را نیز به خطر خواهد انداخت؛ نوعی انتقام گیری وی از آنهائی باشد، که ایشان را در میان شبکه های رشوه خواری های شان راه نمی داده اند؟ به هر دلیلی که این پرده برداری از شبکه های رشوه خواری های مالی درون نیروهای انتظامی شکل گرفته باشد؛ چون بعد از استعفای اجباری وی به وجود آمده است؛ به امر خود رهبری انجام شده باشد. تا همه کسانی که وی آنها را تهدید به افشاگری نموده بود؛ بدانند اگر از رشوه های کلانی که گرفته اند؛ سهم چشمگیری از آن اخاذی ها را هم، در سبد اخلاص خویش می گذاشتند؛ و در کمال ادب و احترام به مقام عظما تقدیم می نمودند؟!

اگر چه که ملت ایران، هیچ نیازی به پاسخ دادن سردار احمدی مقدم ندارند. زیرا برای همگی ایشان کاملا مسجل و روشن است؛ که تمامی این حضرات، از رأس هرم رهبری رژیم فاسد آخوندی، تا پایان دامنه های پیرامون این ننگین ترین حاکمیت موجود در دنیا، فقط و فقط به همین منظور در چرخه اداره کردن مملکت می باشند؛ که تا هر چقدر که بتوانند و بخواهند؛ از دارائی های همین ملت نجیب! ایران بدزدند و آنها را به تاراج بی عدالتی های خویش ببرند!

مسأله ” حرام و حلال ” ، ” رضایت خدا و عکس آن ” ، ” دادن حق مردم به تمامی و به کمال ” ، ” حفظ حقوق مستضعفان ایران” ، مواردی هستند که نزد آنان، هیچ معنائی از اعراب را ندارند. چون خودشان به درستی می دانند؛ که همگی اینها تئوری هائی هستند، که برای فریب دادن مردم ایران از سوی آخوندهای حکومتی به خورد مردم کشورمان داده شده اند؛ و هیچ جلوه ای در حقیقت و واقعیت ندارند!

روزی ملا نصرالدین بر روی منبر، هنگام موعظه نمودن برای مردمی که به سخنان وی گوش فرا داده بودند گفت: ” ای مردم، فراموش نکنید، که ادرار آدم، چه کودک و چه بزرگسال نجس است. اگر کودک تان فرش خانه تان را نجس کرد؛ آن قسمت از مفروش زمین خانه تان را ببرید و دوربیندازید. چون اگر به همان وضعیت بماند، همه خانه تان را آلوده می کند. ” !

وقتی ملا از مسجد به خانه اش بازگشت؛ متوجه شد که قسمتی از فرش خانه اش پاره شده و زمین بدون مفروش مانده است. از زن خویش علت را جویا شد، زن ملا نصرالدین به وی گفت: ” مگر خودتان امروز روی منبر نگفتید، چنانکه بچه تان فرش خانه را نجس کرد، آن قسمت نجس شده را پاره کنید و دور بیندازید؟ ” ملا که از شدت غضب به خودش می پیچید؛ و صورت اش، کاملا از خشم سرخ شده بود. در جواب همسرش گفت: ” ای ابله، من این حرفها را روی منبر برای مردم می گویم نه برای خود و خانواده ام. فرش خانه را ناقص کرده ای و مرا به خرج انداخته ای. ” !

محترم مومنی

مقاله قبلیپاسخ صادق زیباکلام به سعید حدادیان: قبل از هاشمی فرماندهان نظامی که مسوول عملیات کربلای 4 بودند و امروزه همچون قهرمانان و فاتحین ظاهر می شوند می بایستی پاسخگو باشند
مقاله بعدیمحاکمه یک درویش گنابادی در دادگاه کوار
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.