دروغگو که نباید شاخ و دم داشته باشد!

0
317

نمی دانم درجه دستگاه ” دروغ سنج ” 1+5 ، خودش از کار افتاده است؛ یا به طور عمد و به دلیل مصلحت اندیشی، آن را از کار انداخته اند؟ در تمامی دوره های گذشته، که قدرت های بزرگ جهان، با نمایندگان مذاکره کننده از سوی جمهوری اسلامی، در باب ادامه مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی، با آنها نشست های مستمری داشته اند؛ پیوسته از آنها شنیده اند، که فعالیت های اتمی رژیم آخوندی صلح آمیز است؛ و سران دروغپرداز این حکومت، در جریان غنی سازی هائی که انجام می دهند؛ هیچگونه گرایشی به دسترسی خودشان به تسلیحات هسته ای ندارند و نخواهند داشت!

اما با این حال، همچنان شنیده شده است؛ که مسؤلان حکومت اسلامی، حین انجام شدن این مذاکرات، و ضمن تعهدات ضمنی که به گروه مذاکره کننده 1+5 با خودشان می داده اند؛ همچنان میلیاردها تومان دیگر، جهت ادامه دادن به فعالیت های خودشان در این ارتباط هزینه نموده اند. گیریم که پیچ و مهره دستگاه مورد نظر دستکاری شده و از کار افتاده باشد؛ آیا این قدرت های بزرگ دنیا، از این خرج های هنگفتی که همچنان از سوی آخوندها در این باره می شود؛ نمی توانند پی ببرند که آنها در تمامی نشست های مورد نظر به آنها دروغ گفته اند؛ و سرشان را کلاه گذاشته اند؛ و سخنان دور از حقیقت را به آنها گفته اند؛ و برای هدف هائی که دارند، در این باره از انجام دادن هیچ کاری هم ابائی ندارند؟!

نقش ” وجدان ” در وجود آدمی، تا وقتی ارزشمند است؛ که در بیداری و هشیاری کامل قرار داشته باشد. جنین انسان وقتی که در بطن مادر خویش زندگی می کند؛ با شنیدن ریتم یکنواخت صدای قلب مادرش به خواب می رود. وجدان انسان نیز، با ضربه های یکنواخت هر کار خطائی، که صاحب آن وجدان به طور مکرر انجام می دهد؛ شروع می کند به ” چورت ” زدن، و بعد از تکرار شدن اشتباهات آن فرد، که به طور مرتب و پشت سرهم بر وجدان او ضربه می زنند؛ و نیز اصلاح نشدن آن خطاها توسط کننده آنها، وجدان او نیز که از شنیدن آن ضربه های یکنواخت کاملا درون موقعیت ” خلسه ” واقع می شود؛ آرام آرام به خواب می رود و از حیطه ی انتفاع ساقط می گردد!

ادامه یافتن هزینه کردن های حکومت اسلامی در ایران، جهت پیگیری نمودن فعالیت هائی، که در زمینه های غنی سازی دو ماده ” اورانیوم ” و ” پلوتونیوم ” دارند؛ هرگونه تردیدی در مورد راستگوئی ایشان را از بین می برد؛ و درک یک انسان فهیم در این رابطه به او خواهد گفت، که بی شک اینها در نظر دارند؛ به هر قیمتی که شده، به کارهای مخفی تر خودشان، برای نیل به آرمان های پنهانی ادامه بدهند!

آنگاه، روزی که موشک های بالستیک، که برادر کمونیست ایشان، ولادیمیر پوتین ” چهارلا پهنا ” به ایشان فروخته است؛ کلاهک های اتمی رژیم آخوندی را، با سرعت هرچه تمام تر، به سوی هدف های از پیش تعیین شده جمهوری اسلامی ببرند؛ و آن بمب های هسته ای را، در فضای بالای سر همان اهداف خودشان، به سوی نقاطی که در نظر دارند پرتاب نمایند. سپس همه جهانیان، به ویژه کشورهای انسجام یافته در گروه 1+5 ، به وضوح در خواهند یافت؛ که در تمامی این سالها، با چه جانوران درنده خوی بری از انسانیتی در ارتباط بوده اند؟ و چگونه چنین ساده نگارنه، همه سخنان آنها را باور نموده اند؟!

پس از انتشار یافتن بیانیه ای، که هفت کشور مذاکره کننده، با توجه به مسأله به تصویب درآمده میان خودشان، که به ” تفاهم در جزئیات ” نامگذاری گردید؛ و میان همه مذاکره کنندگان به تصویب رسیده است. که متن انگلیسی آن به وسیله نماینده اتحادیه اروپا، و همآهنگ کننده همه جلسات مربوط به آن، و متن پارسی بیانیه مورد نظر، به وسیله محمدجواد ظریف برای خبرنگاران بین المللی خوانده شد. دیدگاه های متناقض موافقان و مخالفان آن درون جمهوری اسلامی، چنان در همه جا بخصوص درون نمایندگان مجلس نهم رژیم آخوندی مطرح گردیدند؛ که هم خامنه ای و هم روحانی، هنگام سخنرانی در این باره، فقط به سرفصل کلیاتی که در این مورد از ظریف شنیده بودند اکتفا کردند!

اما تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، به ویژه معترضان به آنچه که در روزهای آخر مذاکرات اخیر در لوزان سوئیس رخ داده بود؛ هیاهوی فراوانی برپا نمودند. و موقعی که از ظریف جهت پاسخگوئی به پرسش های اعضای کمیسیون امور بین الملل و سیاست خارجی مجلس دعوت نموده بودند؛ کار پرخاشگری میان دو طرف و درگیری های لفظی چنان بالا گرفت؛ که مأموران امنیتی درون مجلس ناگزیر شدند؛ که اشخاص غیر نماینده را به سرعت از محل دور کنند!

با اینهمه، سید علی خامنه ای و حسن روحانی، در سخنانی که در باره نتیجه مذاکرات لوزان ایراد کردند؛ به طور مذبوحانه ای، یک شکست آشکار و خفت بار را، با وقاحت تمام پیروزی برشمردند!

محترم مومنی

مقاله قبلیآیا ما میتوانیم امیدوار به تغییر رژیم در ایران باشیم؟
مقاله بعدیدر استرالیا آرزوی پوران درخشنده برآورده شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.