درفشانی دو « قلاده » امام جمعه در مورد « حجاب اجباری »! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
536

« وقاحت » ، واژه ای است که می توانیم بدون کم ترین تردیدی، در بیان خصلت های نا انسانی آخوند جماعت، مخصوصا دو تن از امامان جمعه حکومت مزدور پرور اسلامی به کار ببریم!

در ادامه تهدیدهای مقام های حکومتی علیه دختران و زنان مخالف با « حجاب اجباری » در ایران، امام جمعه وحشی شهرستان گچساران تهدید کرده و گفته است: « اگر مسؤلان کشور موضوع « کشف حجاب » را حل نکنند؟ آتش به اختیار وارد عمل خواهیم شد.» !

آخوند نادان « حجازی » امام جمعه شهر گچساران، در نماز جمعه این هفته ( ششم امرداد ۱۴۰۲ خورشیدی ) در خطبه هائی که برای نمازگزاران این شهر ابراز نموده گفته است: « خانمی که می خواهد وضعیت رضا خانی ( کشف حجاب ) را اجرا کند. پس نباید اجازه داد؛ و مسؤلان باید منطقی و قانونی این موضوع را حل کنند. و اگر نشد؟ آتش به اختیار وارد عمل خواهیم شد.» !

ای ملای نادان، منطق برخاسته از آئین غیر ایرانی تان را به هیچوجه قبول ندارم. زیرا منطق آزادی بشر چه زن باشد و چه مرد حکم می کند. تا جائی که آزادی او خدشه ای به آزادی دیگران وارد نکند. گزینش نوع آزادی خودش ، در چگونگی انتخاب مسیر زندگی اش را خودش برگزیند و به آن جامه عمل بپوشاند. چونکه این مساله فقط به خود او مربوط می شود؛ و هیچ ارتباطی به آنچه که دیگران ( مسؤلان رژیم و مزدوران شان ) برای وی بر می گزینند ندارد!

( قانونی ) بودن دیدگاه ها و اوامر تان نیز مردود است. شاید قانونگزار یک سامانه حکومتی، قوانینی دیکتاتورانه و غیر انسانی برای آحاد ساکنان یک سرزمین وضع نماید. و آن را به ملت زیر سلطه خویش ارائه بدهد. آیا مردم آن سرزمین باید برای چنین قانون نا مربوطی اعتبار مدنی قائل شوند و به آن عمل کنند؟!

او با انتقاد از رعایت نکردن حجاب اجباری و « سگ گردانی » در گچساران گفته است: « برای آخرین بار می گویم، که مسؤلین باید در این باره تصمیم بگیرند؛ و با زنانی که حجاب را رعایت نمی کنند برخورد قاطع شود.» ؛ ( پس بیان چنین مواردی، به تو که مسؤلیت ات جیره خواری و مزدوری اهریمن است هیچ ارتباطی ندارد. ) ؛ اراجیفت را بگو و زحمت را کم کن !

آخوند نادان دیگری به نام موسوی فرد، امام جمعه اهواز نیز در نماز جمعه دیروز ( ششم امرداد ۱۴۰۲ خورشیدی ) ، خطاب به نماز گزاران این شهر گفته است: « امروز برای حفظ اسلام، تکلیف ما مقابله با بی حجابی است؛ و باید برای امنیت بانوان ، با توطئه های دشمن مقابله کرد( شعور نداشتن و بی درایت بودن نوکران مقام عظما ) در این حد است؛ که جهت ماندن در جایگاه نوکری نان و آب داری که رهبرشان به آنها تفویض نموده است. به پیروی از صلاحدید خامنه ای و اعوان و انصار او سخن بگویند. هر چند که سند دیگری جز این نداشته باشند؟!

خطیب نماز جمعه اهواز در ادامه سخنانش، به مسؤلیت و وظائف نهادهای دادگستری، نیروی انتظامی و حتی آتش به اختیاران، که بی انصافانه آنان را « مردم » نامیده اشاره کرده و گفته است: « ایشان ( نهاد های نام برده در بالا ) باید با استمرار بخشیدن در « امر به معروف و نهی از منکر » ، برای مقابله با بی حجابی اقدام جدی داشته باشند. و مساجد برای جلوگیری از بی حجابی برنامه هائی ضروری جهت ساماندهی به امور مملکت را در نظر بگیرند.» !

بسیار مایلم در مورد « جفنگ » پردازی هائی که این دو آخوندک بی اعتبار و سودجوی شیاد در این رابطه گفته اند. با بدترین واژه هائی که می شناسیم پاسخ شان را بدهم. به ویژه در مورد نام بردن بی ادبانه آخوند حجازی امام جمعه گچساران از شهریار میهن پرست کشورمان، اعلیحضرت رضا شاه بزرگ بنیانگزار حکومت ایرانساز پهلوی، که هرگز خدمات ارزنده اش به ایران و ایرانی فراموش شدنی نیستند و نخواهند بود !

اما، به خاطر این که اولا « میان ماه من تا ماه گردون ، تفاوت از زمین تا آسمان است » ، و به لحاظ اینکه تفاوت ادب و نزاکت میان ما و دشمنان نابخرد و اشغالگر میهن مان نیز، فاصله ای طولانی به اندازه « از زمین تا آسمان » وجود دارد. به این عرب زادگان انیرانی یاد آوری می کنم: ما می دانیم که از زمان برخورد منطقی رضا شاه کبیر با آخوند « سید حسن طباطبائی زواره مشهور به سید حسن مدرس » ، چه کینه عمیقی از رضا شاه بزرگ را در دل های سیاه خودتان پرورانده و می پرورانید؟ از آنجائی که اگر تا صبح قیامت هم بکوشید و جفنگ پردازی کنید؟ نمی توانید زنان و مردان میهن پرست و حق طلب ایرانی را، از آزادیخواهی و مبارزه شان با حاکمیت منحط و عصر حجری خودتان بر حذر بدارید؛ و آنها را به خانه های شان برگردانید. مؤدبانه به شما یادآوری می کنم: که « عرض خود می برید و زحمت ما می دارید.» !

از اینرو می توانیم، با یاری های اهورای مان ، به مبارزات خویش با اهریمنان اشغالگر میهن مان، و قاتلان جنایتکار فرزندان دلیر کشورمان، هر زمانی که آرمان خویش را تحقق ببخشیم و شما را از قدرت ساقط نمائیم ادامه بدهیم؛ و پاسخ های منطقی و میهن پرستانه مان به شما و اربابان مزدور پرورتان را قدرتمندانه بدهیم و سرنگون تان سازیم!

اما بدانید، جواب « آخوند کش » ما در مورد گزافه گوئی های شما دو امام جمعه شهرهای اهواز و گچساران ، و بقیه نوگران خامنه ای جلاد را، به زودی در مقابل همان قفس هائی که برای ادامه زندگی ننگین تان آماده می کنیم خواهیم داد!

مقاله قبلیجمهوری اسلامی با فروش پهپادهای نظامی به کشورهای آمریکای لاتین باعث نگرانی آمریکا شده
مقاله بعدیتفاوت هیتلر نود سال پیش با هیتلر کنونی! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.